عمـرم را بـر سـر ادبیـات گذاشتـم
با جمال میرصادقی نویسنده و نظریه پرداز ادبیات داستانی
جمال میرصادقی با رمان «درازنای شب» در سال 49 به جرگه نویسندگان پیوست. در سال 64 با رمان «بادها خبر از تغییر فصل میدهند» جایگاه خود را به عنوان نویسندهای حرفهای تثبیت كرد و «كلاغها و آدمها» را در سال 69 منتشر كرد.
وی كه متولد 1312 تهران و فارغالتحصیل دانشكده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران است، تاكنون 43 عنوان كتاب منتشر شده در كارنامهاش دارد و اكنون رمان «پیش از آنكه خبر شوی عاشق شدهای»، «هورسانها» و... را به پایان رسانده و منتظر گشایشی در زمینه مجوز چاپ آثارش است.
آقای میرصادقی، چه میكنید. مدتها است اثری از شما منتشر نشده است؟
**واقعیت این است كه از روزگار خستهام. وزارت ارشاد دوران آقای احمدی نژاد جلوی نشر هفت عنوان از كتابهایم را گرفت. از این هفت عنوان چهار عنوان تازه است و قبلاً منتشر نشده بود. یكی از كتابها رمانی به اسم «دو چراغ آبی روشن» و رمان دیگر «دنیای همه رنگ» نام دارد و ناشر این رمانها نشر اشاره است. دو كتاب قبلی من كه به شكل مجزا منتشر شده بودند، یكی «22 داستان» و دیگری «23 داستان» از شاگردان كلاس من بودند كه تفسیری بر این داستانها نوشته بودم. كتابهای دیگری هم هست كه در انتظار مجوز سالهاست مانده مثل «زنان داستاننویس نسل سوم» كه در 741 صفحه تدوین شده بود كه توسط انتشارات مروارید تحویل وزارت ارشاد شد.
جلوی تجدید چاپ كتابهایی را كه قبلاً مجوز گرفته و چاپ شده، گرفتهاند؟
**بله. كتابی است به اسم «پیشكسوتان داستان كوتاه» كه حدود 11 سال قبل انتشارات نگاه منتشر كرد، 3 سال است كه تقاضای تجدیدچاپ دادهایم، هنوز هیچ خبری نیست. كتاب دیگری كه قبل از انقلاب چاپ شده و شامل 29 داستان بود، گفتند پنج داستان را از كتاب دربیاورید.
در هشت سال گذشته هیچ كتابی از شما اجازه چاپ نگرفت؟
**چرا، كتابهای آموزش داستاننویسی مجوز چاپ گرفت. مثلاً كتاب «زاویه دید در داستان» یا «راهنمای رماننویسی» و... اینها منتشر شدند، ولی هیچ اثر داستانی اجازه چاپ نگرفت.
حالا كه دولت تغییر كرده، آیا پیگیر مجوز چاپ این كتابها در وزارت ارشاد شدید؟
**من امیدوارم این اتفاق بیفتد. البته دغدغه من نوشتن است. فقط مینویسم. كلاس آموزش داستان دارم. استعدادهای درخشانی در این كلاسها هستند كه آثار برخی از این بچهها منتشر شده است. قبلاً در هفته دو روز كلاس داشتم كه جمعاً 70-60 نفر میشدند. حالا در هفته یك روز كلاس دارم و تعداد شاگردانم 8-7 نفر بیشتر نیستند. این جوانها زحمت میكشند، داستان و رمان مینویسند، آن وقت با این گرانی كاغذ و ... هیچ ناشری حاضر نمیشود برای چاپ این كتابها سرمایهگذاری كند. نسل جوان را نباید مأیوس كرد و همه راهها را بست.
فكر میكنید چرا در چاپ كتابهایتان دچار مشكل شدهاید؟
**تمام كتابهایم دانشگاهی است. من به این مملكت خدمت كردم. آدم هرزهنویسی نیستم. من عمرم را بر سر ادبیات فارسی گذاشتهام. الآن 80 سال دارم. ترجیح میدهم تلاش كنم بعد از رفتن من و امثال من افرادی پیدا شوند كه بتوانند جریان اصیل داستاننویسی ایران را پیش ببرند. نمیدانم این سختگیریها برای چیست.
چرا رمان جدی، رمان اندیشه در ایران مخاطب چندانی ندارد، اما آثار نویسندگانی مثل ایوان كلیما، یوسا و فوئنتس كه ترجمه میشوند، با اقبال عمومی روبهرو میشود.
**مسأله خیلی روشن است. در كشورهای اروپایی و امریكایی هم رمان عامهپسند خواننده خودش را دارد. رمان اندیشه یا رمان معناگرا هم مخاطب خودش را دارد. جریانی كه در دهه 40 و 50 در حوزه ادبیات به وجود آمد و نویسندگانی مثل احمد محمود، بزرگ علوی ، دولتآبادی ، چوبك و... را به جامعه معرفی كرد، گذشت. امروز زنان خانهدار میخواهند در اوقات بیكاری و آشپزی داستانی بخوانند و سرگرم شوند و بعد هم آن كتاب را میگذارند كنار. در مورد رمان اندیشه در ایران شما بهتر از من میدانید كه آثار احمد محمود یا دولتآبادی و نویسندگان جدی فروش دارند. این آثار سالهای سال در تاریخ ادبیات ایران میمانند. اگرچه مثل رمانهای عامهپسند یكباره گل نمیكنند و یكباره هم فراموش نمیشوند. حتی نویسندگان معاصر ما هم آثارشان فروش خوبی دارد.
شما از تعداد مخاطبان آثارتان راضی هستید؟ استقبال از آثار شما چطور است؟
**به قول دوستی من جزو آن دسته از نویسندگان نیستم كه آثارم فروش فوقالعاده داشته باشد. من مثل بارانی نم نم و مداوم هستم، رگبار نیستم كه یك لحظه ببارد و بند بیاید. من از تعداد خوانندگان آثارم ناراضی نیستم. اغلب آثارم به چاپهای دوم و سوم رسیدهاند. برخی از آثارم نایاب هستند و اجازه تجدیدچاپ نمیدهند. مجموعه داستان «روشنان» نایاب است. رمان «دختری با ریسمان نقرهای» نایاب است. «جهان داستان» نایاب است. «زندگی را به آواز بخوان» مدتها است كه در بازار نیست.
رمانهای «دو چراغ آبی روشن» و «دنیای همه رنگ» محصول چه سالهایی است؟ **
به فكرم رسید قسمت ایران را جدا كنم. اسم آن را «رهایی گذاشتم» و مجوز گرفت. اسم قسمت دوم آن را تغییر داده و گذاشتم «دنیای همه رنگ» كه اجازه نگرفت. حوادث این رمانها مربوط به روزگار من است. مربوط به همین دوران است. الآن رمانهای دیگری هم دارم كه هنوز برای گرفتن مجوز تحویل ارشاد نداده ام.
پیشنهادی كه وزیر ارشاد مبنی بر حذف ممیزی پیش از چاپ داده، با استقبال ناشران روبهرو نشده است.
**طرح خوبی است. در همه جای دنیا وضع به همین منوال است. مثلاً كسی در آثارش از خشونت، جنگافروزی، ترور یا نازیسم دفاع كند، طبیعی است كه با شكایت و دادگاه مواجه میشود. اما در كشور ما ممكن است كتابی با مسئولیت ناشر چاپ بشود. آن وقت هر كسی جملهای از دل داستان بیرون بكشد و شكایت كند. آن وقت سرمایه ناشر سوخت میشود. طرحی كه وزیر داده باید برایش آئیننامه و ضوابطی تدوین بشود تا ناشران مسئولیت بپذیرند.
بخش ادبیات تبیان
منبع: منبع: ابران/سایر محمدی