تبیان، دستیار زندگی
سردار شهید «حاج داود کریمی» به دلیل هوش و استعداد فراوانی که داشت خیلی زود ریزه کاری‌های تراشکاری و قالبسازی را آموخت به گونه‌ای که در زمان خودش جزو یکی از 20 نفر ماهر صنعت قالبسازی شناخته می‌شد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

سرداری همراه با سرب داغ


سردار شهید «حاج داود کریمی» به دلیل هوش و استعداد فراوانی که داشت خیلی زود ریزه کاری‌های تراشکاری و قالبسازی را آموخت به گونه‌ای که در زمان خودش جزو یکی از 20 نفر ماهر صنعت قالبسازی شناخته می‌شد.

حاج داود کریمی

دورانی که کار را شروع کرد بازار قالب چراغ‌های «والور» و «زنبوری» بسیار خوب بود و هرکسی که می‌توانست این قالبها را بسازد پول خوبی به دست می‌آورد.

جملات بالا بخشی از خاطرات حاج طاهر دستاران از دوستان سردار شهید حاج داود کریمی است. وی که از 15 سالگی با سردار شهید حاج داود کریمی دوست و همکار بوده است درباره این فرمانده شهید می‌گوید: در دوران نوجوانی همراه یکدیگر به باشگاه کشتی فولاد در خیابان «شاپور سابق» می‌رفتیم و ورزش می‌کردیم.

از پدر مرحومش یک حمام نمره به‌جا مانده بود که داود مدیریت و سرپرستی آن را برعهده داشت و خرج خانواده را تامین می‌کرد.

بعد از آن به کار صنعتی روی آورد و در یک کارگاه تراشکاری مشغول کار شد. به دلیل هوش و استعدادی که داشت خیلی زود ریزه‌کاری‌های تراشکاری و قالبسازی را آموخت به گونه‌ای که در زمان خودش یکی از 20 نفر ماهر در صنعت قالبسازی شناخته می‌شد. دورانی که کارش را شروع کرد بازار قالب چراغ‌های «والور» و «زنبوری» بسیار خوب بود و هرکسی می‌توانست این قالبها را بسازد پول خوبی به دست می‌آورد. او هم تجربه خوبی در ساخت قالب‌ داشت، مشغول ساخت این مدل از قالب‌ها شد و پول خوبی عایدش می‌شد.

در آن دوران افرادی بودند که اگر پولی یکجا بدستشان می‌رسید معمولا به عیاشی و خوشگذرانی می‌پرداختند اما خوشگذرانی حاجی آن موقع این بود که یک سوم پولش را به خانواده‌های زندانیان سیاسی که علیه طاغوت به پاخواسته بودند می‌بخشید تا در نبود سرپرست، احساس کمبود نکنند. از طرفی، چون در کودکی از نعمت پدر محروم شده بود بخش دیگر پولش را صرف تامین نیازمندی‌های خانواده‌های یتیم می‌کرد. باقی مانده‌ را هم به خانواده‌اش می‌داد.

همنشینی خاصی با نهج‌البلاغه داشت. البته نهج‌البلاغه ترجمه «جواد فاضل» را هم می‌خرید و در اختیار جوانان می‌گذاشت. یکی از ویژگی‌های حاجی این بود که برای تومان به تومان داخل جیبش برنامه و هدف داشت به گونه‌ای که یک بار هم نشد از زبانش بشنویم پولی که داخل جیبش است بدون منظور خیر در آن قرار گرفته است.

حاج داود یک مۆمن زحمتکش بود.همین موضوع او را به یک جوانمرد تبدیل کرده بود. بارها شاهد حضور مأمور با حکم جلب در کارگاه همکارانمان بودم چون نتوانسته بودند حساب بانکی خود را برای پرداخت وجه چکی که در اختیار دیگران گذاشته بودند پر کنند و اگر به زندان می‌رفتند ورشکست می‌شدند اما حاجی میانجی می‌شد و به کمک دیگر دوستانش قرض آنها را ادا می‌کرد. این در حالی بود که در برخی صنوف مانند قالبسازی، برای آنکه رقیب کم باشد و محصول صنعتی تنها در انحصار یک نفر باشد گاهی سنگ جلوی پای یکدیگر می‌انداختند. همچنین اگر کسی به او سفارش کار می‌داد و چک می‌کشید از او قبول می‌کرد. چندین مرتبه به او توصیه کردم: «این کارهای چکی را قبول نکن!» اما قبول نمی‌کرد و می‌گفت: «من برای رضای خدا این چک‌ها را قبول می‌کنم». چندین بار پیش آمد چک‌هایی که به او داده بودند پاس نشد و حاجی آنها در یک کیسه جمع کرده بود.

پس از بی مهری‌هایی که با حاج داود شد، هرگاه درباره مشکلات روز مملکت صحبت می‌کردیم؛ می‌گفت:«این «پست‌»‌ها مانند لنگ حمام است! ارزشی ندارد چرا که روزی به تن این مسۆل است و روزی به تن دیگری

در کارگاه مشاهده می‌کردیم که حاجی حین کار زیر لب چیزی می‌گوید.ما اسمش را «ورد» گذاشته بودیم. اما بعد از آن از متوجه شدیم داود دائم «ذکر» می‌گوید. این ذکرها بسیار کارساز بود. هرجا مشکلی پیش می‌آمد به حاجی مراجعه می‌کردیم و او ما را راهنمایی می‌کرد. یک بار دیدم بدون دستکش قطعه‌ای داغ را از داخل کوره بیرون آورد. با تعجب گفتم: «دستت می‌سوزد!» او با همان لبخند همیشگی، گفت: «می‌خواهی دستم را داخل سرب داغ کنم؟» آن زمان متوجه نشدم که منظور حاجی چیست اما بعد از آن فهمیدم که حاجی پیش خدا عزیز است چون ایمان بالایی دارد.

داود که تراشکار بود تا سال 1355 به مبارزه با شاه پرداخت و همان سال به همراه عده‌ای دیگر به لبنان رفت. در آنجا با دکتر مصطفی چمران و محمد منتظری آشنا شد.چون از هوش و توانایی خوبی برخوردار بود پس از مدتی از شاگردی به معلمی ارتقا یافت و مربی نیروهای چریکی در لبنان شد. حاجی سال 1356 به ایران بازگشت.

بعدها و به دلیل فعالیت‌های انقلابی و حضور در جبهه، بسیار کم او را می‌دیدم.

پس از بی مهری‌هایی که با حاج داود شد، هرگاه درباره مشکلات روز مملکت صحبت می‌کردیم؛ می‌گفت:«این «پست‌»‌ها مانند لنگ حمام است! ارزشی ندارد چرا که روزی به تن این مسۆل است و روزی به تن دیگری.

برخی مسئولیت‌های سردار شهید داود کریمی:عضو هیأت مرکزی سپاه تهران، عضو دفتر هماهنگی سپاه،فرماندهی قرارگاه منطقه 7 سپاه،فرمانده سپاه تهران،فرمانده عملیات جنوب، مسئول بازرسی بنیاد شهید، مسئول حراست مخابرات کشور، مدیرکل ستاد مبارزه با مواد مخدر و فرمانده قرارگاه مرکزی محمدرسول‌الله (ص).

بخش فرهنگ پایداری تیبان


منبع: خبرگزاری ایسنا