گشایشی در سراشیبی
تو به طور متناوب از کلمههای عبور استفاده میکنی. این کلمات گویندهی داستانهای اسرارآمیزی هستند. کلمهی عبور برای آنچه که مهمترین است و آنچه را که نمیتوان فاش کرد. کلمات و اعدادی به خاطر سپرده شده.
اسم دخترت.
اسم دخترت به صورت وارونه.
اسم دخترت به صورت وارونه به علاوهی اعداد به خاطر سپرده شده.
اسم دخترت.
اسم دخترت به صورت وارونه.
اسم دخترت به صورت وارونه به علاوهی سال تولدش.
اسم دخترت به صورت وارونه به علاوهی دو عدد آخر سال تولدش.
اسم دخترت به صورت وارونه به علاوهی سالی که در آن هستیم.
همواره تغییر می کنند. در مغزت کمرنگ و کمرنگتر میشوند. تو هر روزه از سه یا چهار رشتهی حافظه برای واردشدن به لپتاپ خانگی و لپتاپ کار استفاده میکنی. برای پست الکترونیکی، پیامگیر صوتی. اشتراک هواپیمایی. هر هفته برای حفظ امنیت از تو درخواست میشود تا یکی از آنها را تغییر دهی. و چه احساس خوبیست وقتی چراغ اعلام امنیت از قرمز به سبز درمیآید.
محل زندگی به صورت وارونه.
محل زندگی به علاوهی سال تولدت.
محل زندگی به صورت وارونه به علاوهی سال تولدت.
زیگن 1978
تذکرهایی وجود دارد برای وقتی که کلمهی عبور را فراموش کردهباشی. اسمت قبل از ازدواج، اولین ماشین، رنگ مورد علاقه، دبستان محل تحصیل.
اسم نامزد – قطعا باید یکی از آن تذکرات باشد.
اسم اولین پسرت.
جوناتان
آیا این تذکر میتواند خود کلمهی عبور باشد؟
طفره نرو.
روز عروسی. که روز و ماه و سال آن را به خاطر داری. عدد سال به صورت کامل و یا دو عدد آخر آن؟
اولین کنسرت زندگیات.
انیو موریکونه ، آره نا 1999
اسم بیمارستانی که در آن به دنیا آمدی.
چه کسی این اعداد را مینویسد؟ یک نفر باید آنها را بنویسد.
پیشنهاد: هیچگاه از یک کلمهی عبور برای دو اشتراک یا بیشتر استفاده نکن.
چهار عدد آخر اولین شمارهی تلفنت.
چهار عدد آخر شماره تلفن اولین کارَت.
اسم بهترین دوستِت به صورت وارونه.
نام رییست.
نام خانوادگی اولین رییست به علاوهی سال تولدت.
اگر میتوانستی تمامی این کلمات عبور به علاوهی تاریخچهی نهان آنها را یادداشت کنی، کتابی میشد که میتوانستی در عرض یک دقیقه آن را بخوانی.
چهار عدد آخر تلفن همراهت به صورت وارونه.
گروه ورزشی مورد علاقه.
بارسا
اسم حیوان خانگی.
همستر
اسم نامزد – قطعا باید یکی از آن تذکرات باشد.
اسم اولین پسرت.
ممکن است فردی را بشناسی که سگی به اسم سرباس دارد. تو دو نفر را که سگهایی به اسم سرباس دارند، میشناختی. آنها یکدیگر را دوست نداشتند. منظور آن دو فرد است. در غیر این صورت چه کسی در مورد احساسات آن دو سگ میداند. و تو تقریبا مطمئن هستی که یکی از آنها نر و دیگری ماده است.
اسم حیوان خانگی به صورت وارونه.
اسم خواهر یا برادر مورد علاقهات –خواهر یا برادری که هیچوقت تو را ناامید نمیکند- به علاوهی دو عدد آخر سالی که در آن هستیم.
ترکیبی از حروف بزرگ و کوچک.
کلماتی چهار تا هشت حرفه.
ده تا چهارده حرفه.
طفره نرو.
ترکیبی از اعداد و حروف.
با وجود حداقل یک نماد: #، %، *، !.!
محل زندگی پدر.
اسمت قبل از ازدواج به صورت وارونه.
اسم همکاری که نمیتوانی به او فکر نکنی.
؟؟؟
اسم همکارت به صورت وارونه.
اسم همکارت با حروف کوچک به علاوهی دو عدد آخر سالی که در آن هستیم.
کلمات عبور هیچ معنایی برای دستگاه ندارند. دستگاه به تو اجازهی ورود میدهد. قضاوت نمیکند. اهمیت نمیدهد.
کلمهی عبور تو به صورت ردیفی از نقاط ظاهر میشود.
فیلم مورد علاقه. اما این مورد در تغییر همیشگیست.
"پریشانی"، "روز گراندهاگ" (روز دوم فوریه که به عقیدهی آنها اگر این روز آفتابی باشد نشانهی آن است که از زمستان شش هفته باقی مانده و اگر ابری باشد نشانهی اوایل بهار است.)
بازیگر مورد علاقه.
اسم اولین بازیگر مورد علاقه به صورت وارونه به علاوهی سالی که در آن هستیم.
بهترین دوست دبیرستان.
بهترین دوست کالج.
طفره نرو.
سال آخری که دخترت را دیدی.
سال آخری که دخترت را دیدی به علاوهی اسمش.
فایلی با عنوان کلمات عبور روی کامپیوتر کاریات وجود دارد. اما اگر کلمهی عبور را فراموش کردی و نتوانستی به کامپیوتر کارت وارد شوی چه؟
اسباببازی مورد علاقهی دخترت.
اسمی که برای دوچرخهاش انتخاب کردهاست.
اسم نامزدت به صورت وارونه و با حروف کوچک.
"مغازهی نزدیک محل زندگی." "خیابان بوفالو شمارهی 66" (نام فیلم)
تاریخ اولین مرگ در خانواده.
اسم پدربزرگ به صورت وارونه به علاوهی سال تولدش.
سالی که بالاخره راهت را پیدا کردی.
فقط نام دو فیلم
همشهری کین یا قلعه ی حیوانات چه فرقی می کند؟
طفره نرو.
اسم نویسندهی مورد علاقه به صورت وارونه و با حروف کوچک و حرفی بزرگ –بدون دلیل- در میان کلمه.
نیل سایمون
خیابانی که در آن بزرگ شدی.
خواهر یا برادری که با او حرف نمیزنی.
همسر خواهر یا برادری که با او حرف نمیزنی، و هروقت ناراحتی به او پیام میدهی.
طفره نرو.
نام خانوادگیات به صورت وارونه به علاوهی روز، ماه و سالی که مقابل دستگاه خودپردازی در انتهای خیابان هِرتل با تفنگی پشت گردنت، ایستاده بودی. تفنگی در دست مردی که تو را از پایین خیابان دنبال کردهبود و قدرت را از تو گرفت. مرد درشت هیکلی که بادگیر سیاه رنگی پوشیده و کلاه گروه فوتبال بیلز استارتر به سر گذاشته. مردی که مانند سایه پشت تو قرارگرفت. مرد درشت هیکلی با چشمهایی بیروح و عینک آفتابی پنج دلاری که تلفن همراه و کیف که فکر میکردی بیرون آمدن و خریدنش ایدهی خوبیست را گرفته، همسرت گفت در خانه میماند و تو فکرکردی شب خوبسیت برای قدم زدن و به همسرت گفتی که زود برمیگردی، و بعد با خودت فکر کردی بهتر است در این شب زیبا مقداری پول برای هفتهی آینده از حسابت برداشت کنی.
مرد درشت هیکلی با یک تنفگ که میگوید کلمهی عبور، زودباش، طفره نرو.
ترجمه : شایسته خسروی
بخش ادبیات تبیان
منبع :مجله نیویورکر:ژوئن 2013