تبیان، دستیار زندگی
سیره بزرگان دین و اولیاء الهی در زندگانی خود، مبین این مطلب است كه هیچ یاری كننده مستقلی جزء ذات باریتعالی نیست كه انسان بتواند با استمداد از وی، گردنه های سخت و صعب العبور را براحتی پشت سر بگذارد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

استعانت حقیقی از خدا

استعانت حقیقی از خدا
سیره بزرگان دین و اولیاء الهی در زندگانی خود، مبین این مطلب است كه هیچ یاری كننده مستقلی جزء ذات باریتعالی نیست كه انسان بتواند با استمداد از وی، گردنه های سخت و صعب العبور را براحتی پشت سر بگذارد.
تو مبین اندر درختی یا به چاه              تو مرا بین که منم مفتاح راه

در اندیشه اسلامی، خداوند در جایگاه ربوبیت عالم قرار داشته و هیچ کاری بدون اراده و مشیت او انجام نمی گیرد، بنابراین در این چارچوب، یکی از ارکان موفقیت انسان در همه ابعاد زندگی فردی و اجتماعی وی، کمک اوست؛ استمداد از خداوند به انسان انرژی داده و به وی كمك می كند كه با تکیه به نیروی او به پیشرفت خود ادامه دهد.

در این مكتب، بهترین دوست و یاور در لحظات سختی و گرفتاری و بهترین كسی که انسان می تواند با او انس بگیرد و به او دلبستگی پیدا کند، خداوند متعال است. چنان که پیامبر اعظم (ص) می فرماید: «لایستوحش من کان الله انیسه؛ کسی که خداوند مونس او است، ترس به خود راه نمی دهد.»(1) این سخن بدین معنی است که انس حقیقی با خداوند متعال، آرامش مطلق را به همراه دارد و کسی که با آفریدگار خود حقیقتاً مأنوس باشد، هیچ گاه در زندگی دچار دلهره و وحشت نمی گردد.

در باب حقیقت استعانت و كمك خواستن از خداوند می توان گفت، كه استعانت به این معناست كه فرد از خدا برای دریافت قدرت و توان بر انجام دادن کار، یا برای سهولت انجام دادن آن كمك بخواهد،(2) بر این اساس در آموزه های اسلامی، در ابتدا، وسط و پایان هر کاری باید از خداوند استمداد طلبید. البته این نكته نیز در اندیشه اسلامی پذیرفته شده است كه انسانها از نظر شهود حق و به یاد خدا بودن متفاوتند. برخی ذکر دایمی دارند و برخی تنها در هنگام مشکلات به یاد خدا می افتند. از این رو کسانی که همیشه به یاد خداوند هستند خداوند نیز لطف و عنایت ویژه و همیشگی نسبت به آنان دارد، به طوری که هم خودشان به توفیقات می رسند و هم واسطه فیض خدا نسبت به دیگر بندگان می شوند و مشکل دیگر بندگان را نیز به اذن خدا حل می کنند، پس بطور خلاصه، استعانت راستین در صورتی تحقق می‌یابد که شخص، در هر رخدادی متوجه خدا باشد و فقط از او استعانت جسته و به استعانت زبانی بسنده ‌نکند(3)

علت انحصار استمداد حقیقی از ذات باریتعالی در چند نكته نهفته است؛ اول اینكه، بر اساس مبانی اعتقادی اسلام، خداوند تنها مۆثر حقیقی در عالم است و بر اساس توحید افعالی، انحصار تاثیر گذاری حقیقی خدا با برهان قابل اثبات است و لذا حصر استعانت نیز حصر حقیقی بوده و‌کمک دیگر موجودات نیز در حقیقت، مظهر یاری‌رساندن خدا‌ می باشد(4)، از سوی دیگر بر اساس دلایل عقلی و نقلی، اطاعت و ترک گناه، فقط با خواست و قدرت الهی امکان‌پذیر است، و اراده و کوشش بندگان، به تنهایی آن‌را فراهم نمی‌سازد، پس تنها باید از خدا یاری طلبید(5)، علاوه بر اینكه حدوث و استمرار قدرت انسان بر هر کاری، از جانب خداست، ازاین‌رو هر کاری که از انسان صادر می‌شود به خدا نسبت دارد، در عین اینکه به‌انسان منسوب است.(6) به همه این موارد این مطلب را باید اضافه نمود كه خدا تنها صاحب تمام کمالات است و « اسماء حسنای الهی یعنی «اللّه» «رَبّ العالمین» «الرّحمن» «الرّحیم» و «مالِکِ یَوم الدّین» که قبل از آیه «إِیّاکَ نَعبُدُ و إِیّاکَ نَستَعِین» آمده، هر یک حد وسط برهان حصر استعانت از او نیز خواهد بود؛ مثلا با استفاده از اسم «اللّه» این گونه استدلال می‌شود که ذات اقدس خداوند، در بردارنده انحصاری همه کمالات وجودی و یگانه مستعان سراسر عالم هستی است، بنابراین، فقط از وی باید مدد جست.»(7)

سیره بزرگان دین و اولیاء الهی در زندگانی خود نیز مبین همین مطلب است كه هیچ یاری كننده مستقلی جزء ذات باریتعالی نیست كه انسان بتواند با استمداد از وی، گردنه های سخت و صعب العبور را براحتی پشت سر بگذارد. ارباب تراجم در شرح حال مرحوم آیت الله نجفی قوچانی (ره) نوشته اند كه وی در مورد ایام تحصیل خود در نجف می گوید: « شب پنج شنبه آمدم به حجره بدون غذا و بدون پول و به قدر هفت هشت سیر لقمه نان خشكه در كنارهاى طاقچه جمع شده بود گفتم : البته تا خدا چشمش به اینها است كارى نخواهد كرد، اینها را هر چه زودتر باید از بین برد، با چند لقمه آن شب سد رمق نمودم، باقى را صبح بردم به یكى از سقاها دادم كه به حیوان خود بدهد. به خدا عرض كردم : كه در حجره نان خشك نیست كه خیالت راحت باشد، اكنون یا موت است یا نان دادن ، آن روز از طرف خدا خبرى نشد و شب را بشرح ایضا. صبح چایى گذاشتم دیدم قوه جاذبه از كار افتاد و ابدا میل به چایى ندارم، گاهى كه آب مى خوردم تا زیر ناف سردى آب را احساس مى كردم و در آن وقت علفى و پوست خربزه اى پیدا نمى شد كه سد رمق كنم، ولى قلبم روشن بود، جمادات و در و دیوار مى خواستند با من حرف بزنند. و در پنهان كردن امر خود در نزد رفقا جدیت مى كردم حتى در وقت غذا خوردن به منزل نمى آمدم ، روز سیم بود كه غیر از آب غذایى به من نرسیده بود به خیالم رسید كه حفظ جان واجب است، براى اسقاط تكلیف بروم از كسى قرض بخواهم، رفتم به چند نفر گفتم: فلانى اگر دارى قرانى به من قرض بده . گفتند نداریم برگشتم به حجره گفتم : خدایا حالا چه مى گویى من نان دادن را منحصر به تو مى دانم و حاضرم براى همه قسم پیشامد، تو فكر خود كن . ظهر روز چهارم دید از خودش لجبازتر هم هست ، دو تومان پول به توسط كسى فرستاد و شكم را از عزا درآوردم و با این گرسنگیها و ادبار دنیا و رو آوردن دنیا به طالبین آن فتورى در عزم و خطورى در خاطر كه باعث اندوه شود راه نمى یافت و مجدانه اشتغال به درس و بحث خود داشتم.»(8)


پی نوشت‏ها:

1.محمد غزالی، مشکاه الانور،تهران، تربت جام، ص 223

2.محمد رشید رضا، المنار،بیروت، دارالمعرفه، ج‌1، ص‌58

3.عبدالله جوادی آملی،تسنیم،قم، اسراء، ج1، ص447‌ـ‌446

4.امام خمینی،تفسیر سوره حمد، تهران، موسسه نشر آثار امام خمینی،ص‌65ـ‌59

5.فخرالدین رازی،التفسیر الکبیر،بیروت،دارالکتب العلمیه، ج‌1، ص‌253

6.محمد حسین فضل الله،من وحی القرآن،بیروت،الزهرا، ج‌1، ص‌69

7.عبدالله جوادی آملی ،همان، ج‌1، ص‌417‌ـ‌418

8.سید محمد حسن نجفی قوچانی،سیاحت شرق ، تهران، قدیانی ص 319

منابع:

سیاحت شرق

تهیه و فراوری: فربود، گروه حوزه علمیه تبیان