تبیان، دستیار زندگی
داستان ایمان آوردن ساحران فرعون به موسی علیه السلام در قرآن آمده است. در اینجا می خواهیم به اولین گفته های ساحران بعد از ایمان آوردنشان دقت کنیم تا با توجه به آن درسهایی برای شناخت مقام امیرالمومنین علی علیه السلام دریافت کنیم.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

جادوگران مۆمن و اثبات حقانیت امیرالمومنین


داستان ایمان آوردن ساحران فرعون به موسی علیه السلام در قرآن آمده است. در اینجا می خواهیم به اولین گفته های ساحران بعد از ایمان آوردنشان دقت کنیم تا با توجه به آن درس هایی برای شناخت مقام امیرالمومنین علی علیه السلام دریافت کنیم.


حضرت موسی

فرعون که از تبلیغات زبانی و معجزه موسی علیه السلام احساس خطر کرده بود، به توصیه همفکرانش از ساحران زبردست دعوت کرد تا در حضور او، معجزه موسی علیه السلام را باطل کنند؛ اما ساحران که خودشان استاد فن بودند ، مشاهده و یقین کردند که کار موسی علیه السلام اصلاً از نوع جادوگری نیست و خودشان به گفته های آن حضرت ایمان آوردند.

اولین جمله های آنها مطابق قرآن در حال سجده گفتند این بود:

قَالُواْ آمَنَّا بِرِبِّ الْعَالَمِینَ

رَبِّ مُوسَى وَهَارُونَ (اعراف، 121و122)

در نگاه اولیه به نظر می رسد که وقتی ساحران گفته اند به رب العالمین ایمان آوردند، دیگر نیازی به گفتن رب موسی و هارون نبوده باشد؛ زیرا موسی و هارون علیهما السلام هم دعوت به پرستش رب العالمین می کردند و هم می خواستند مردم را از تسلط بالای فرعون رها کنند؛ اما قرآن بی جهت بر نکته ای تاکید نمی کند و این کلام ساحران که دو بار هم در قرآن آمده است ، حتماً دارای نکته ویژه ای است.

در تفسیر نمونه می خوانیم که ساحران حتى به كلمه " بِرِبِّ الْعَالَمِینَ " نیز قناعت نكردند زیرا فرعون ادعا مى‏كرد كه پروردگار جهانیان منم! لذا پس از آن اضافه كردند" رَبِّ مُوسَى وَهَارُونَ " تا راه را به روى هر گونه سوء استفاده‏اى ببندند.

اما به نحوی رساتر در تفسیر رازی – که از علمای اهل سنت بوده است – می خوانیم که جمله « رَبِّ مُوسَى وَهَارُونَ» اهمیت بالایی دارد ؛ زیرا نه تنها فرعون مدعی بود که تدبیرگر دنیاست(بِرِبِّ الْعَالَمِینَ) بلکه اگر ساحران می گفتند «رب موسی» باز کافی نبود چون فرعون می توانست باز حرف آنها را به نفع خودش مصادره کند و بگوید : موسی چون کودکی را در خانه من بوده، پس من پرورنده اویم؛ اما هنگامی که در کنار موسی، نام هارون را هم بردند ، دیگر شبهه ذهنی برطرف شد و روشن شد که ساحران به خدای حقیقی جهان که موسی و هارون مبلغ آن بودند ایمان آورده اند، نه به فرعون.

در تفسیر نمونه می خوانیم که ساحران حتى به كلمه" رب العالمین" نیز قناعت نكردند زیرا فرعون ادعا مى‏كرد كه پروردگار جهانیان منم! لذا پس از آن اضافه كردند" رَبِّ مُوسى‏ وَ هارُونَ" تا راه را به روى هر گونه سوء استفاده‏اى ببندند

شاید در ابتدا واضح نباشد، اما در این کلام جلوه ای از نور علی علیه السلام وجود دارد زیرا در حدیث صحیح و مشهوری از پیامبر که به حدیث منزلت معروف است می خوانیم:

ای علی، تو نسبت به من به منزله هارون نسبت به موسی هستی به جز آنکه بعد از من پیامبری وجود ندارد.

از این حدیث کلیدی می توانیم استفاده های بسیاری ببریم و تحلیل حوادث صدر اسلام را با الگویی قرآنی از زمان فرعون درک کنیم. تفکر درباره حدیث منزلت بسیار مفید است.

در اینجا به دو مشابهت میان امیرالمومنین و هارون – سلام خدا بر آن دو – اشاره می کنیم:

1- ایمان ساحران تا زمانی که به رب العالمین و رب موسی ایمان بیاورند، هنوز جای ابهام دارد و تنها زمانی شبهه برطرف می شود که به خدای هارون هم ایمان بیاورند.

خدای هارون همان خدای موسی و همان رب العالمین است؛ اما وقتی مدعیان دروغین پیدا شده باشند نیاز به ذکر نام هارون ضروری است، همان گونه که پیامبر درباره علی علیه السلام فرمودند:

ای علی اگر تو نباشی، مومنان بعد از من شناخته نمی شوند.

یَا عَلِیُّ لَوْلَاكَ لَمْ یُعْرَفِ الْمُۆْمِنُونَ بَعْدِی (بحارالانوار، ج39، ص206)

بعد از من فتنه ای بر پا خواهد شد، در آن هنگام ملازم با علی بن ابیطالب باشید ؛ زیرا که او اولین کسی است که مرا می بیند و در قیامت با من مصافحه می کند و در بالاترین آسمان با من است و اوست که فاروق( جدا کننده) حق از باطل است.( تاریخ مدینة دمشق، ج42، ص450)

در تفسیر رازی – که از علمای اهل سنت بوده است – می خوانیم که جمله «رب موسی و هارون» اهمیت بالایی دارد زیرا نه تنها فرعون مدعی بود که تدبیرگر دنیاست(رب العالمین) بلکه اگر ساحران می گفتند «رب موسی» باز کافی نبود چون فرعون می توانست باز حرف آنها را به نفع خودش مصادره کند و بگوید موسی چون کودکی را در خانه من بوده، پس من پرورنده اویم؛ اما هنگامی که در کنار موسی، نام هارون را هم بردند دیگر شبهه ذهنی برطرف شد و روشن شد که ساحران به خدای حقیقی جهان که موسی و هارون مبلغ آن بودند ایمان آورده اند، نه به فرعون

یعنی بعد از پیامبر افراد مختلفی پیدا می شوند که مدعی مسلمانی اند، اما مؤمن واقعی در میان آنها کسانی هستند که پیروان علی هستند. مسلم است که امام علی علیه السلام مردم را به راهی به جز همان راه پیامبر دعوت نمی کند، اما وجودش ملاک حق است تا با آن بتوانیم کسانی که حقیقتا مومن هستند را بشناسیم.

این ویژگی را درباره هارون علیه السلام هم می بینیم که در هنگامی که موسی چهل شب در میقات الهی به سر می برد ، رهبری جامعه را بر عهده داشت اما بسیاری از مردم از راه حقیقی موسی علیه السلام خارج شدند و تنها کسانی که پیرو هارون بودند مومنان واقعی محسوب می شدند.

2- نکته درس آموز دیگر از مقایسه این آیه و حدیث منزلت آن است که هارون در کنار موسی است اما نیازی نیست که مانند موسی علیه السلام معجزه بیاورد.

در حقیقت، آوردن معجزه کار همیشگی نیست و تنها مربوط به شرایط خاص است و وقتی راه حق مشخص شد دیگر نیازی به معجزه نیست، بلکه اگر کارها طبق قواعد همیشگی اش پیش برود ، برای امتحان کردن بندگان خدا کارسازتر است.

به همان نسبت که در حدیث منزلت آمده است، علی علیه السلام هم همینطور است. درست است که امیرالمومنین مظهر العجایب است اما حقانیت او به خاطر وصایت پیامبر و مشخص شدن به عنوان جانشین پیامبر و برادری ایمانی با آن حضرت است و دیگر لازم نیست که ایشان هم معجزه ای بنماید؛ هر چند انجام معجزه به اذن خدا به دست ایشان محال نیست، همانطور که معجزات فراوانی از اهل بیت علیهم السلام نقل شده است.

روح الله رستگار صفت

بخش قران تبیان