تبیان، دستیار زندگی
در قسمت اول تا حملات دشمن در اطراف پل نادری را خواندیم در این قسمت از نتایج آن حمله تا فرار و انهدام نیروهای دشمن در اطراف این پل از نظر می‌گذرد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

روایت دفاع از رودخانه کرخه (قسمت دوم)


در (قسمت اول) تا حملات دشمن در اطراف پل نادری را خواندیم در این قسمت از نتایج آن حمله تا فرار و انهدام نیروهای دشمن در اطراف این پل از نظر می‌گذرد.

جبهه

به لطف خداوند در روز دوم نیز همچون روز قبل، نتیجه‌ای جز تلفات و ضایعات عاید نیروهای بعثی نشد. ساعت حدود 2 بعدازظهر فرصتی یافتم تا با خود خلوت کرده و افکارم را متمرکز نمایم. ناگاه چیزی از ذهنم گذشت. در آن شرایط ما فقط 8 کیلومتر از شرق رودخانه را پوشش داده بودیم. بقیه این ساحل تا ده «عبدالخوان» که حدود 15 تا 20 کیلومتر می‌شد فاقد نیروی دفاعی بود و به امان خدا رها شده بود.

در این فکر بودم، حالا که دشمن نتوانسته از دو پل موجود بر روی کرخه عبور کند، حتماً اقدام به احداث پل سوم خواهد نمود، آن هم در جایی که ما نیرو نداریم. در این افکار غوطه‌ور بودم تا شاید راه چاره‌ای بیابم، تنها راه منطقی، اعزام گروهی به منطقه پایین رودخانه، جایی که احتمال می‌دادم دشمن از آنجا نفوذ کند.

هنوز یک ساعتی از اعزام آن‌ها نگذشته بود که گزارش رسید دشمن در ساحل شرقی رودخانه در حال احداث پل بوده و نیروهای ما با یگان مهندسی آنان درگیر شده‌اند.

گزارش‌های بعدی حاکی از آن بود که تیم اعزامی توانسته یگان مهندسی دشمن را به عقب براند. بدین ترتیب در آن روز با عنایت خداوند، یک بار دیگر طرح و نقشه دشمن نافرجام ماند.

روز سوم نبرد، دشمن بار دیگر آتش تهیه پرحجم و سنگین خود را بر سرمان فرو ریخت و آن گاه حمله گسترده خود را شروع کرد، اما ایثار و از خودگذشتگی رزمندگان دلیر ارتش، تمامی حملات آن‌ها را خنثی کرد.

در این روز گزارشی از سروان «سهرابی» دریافت کردم مبنی بر اینکه یکی دیگر از تانک‌هایش از کار افتاده و قادر به تیراندازی نیست. با خارج شدن این تانک از گردونه عملیات، تعداد تانک‌های قابل استفاده به 4 دستگاه تقلیل یافت. گذشت زمان اصلاً به سود ما نبود ولی برای دشمن بسیار خوب و سود بخش بود، زیرا با از کار افتادن هر یک از ادوات زرهی ما، ضعفی چشمگیر در یگان‌ها به وجود می‌آمد که این موضوع از دید دشمن پنهان نمی‌ماند.

با وجود تمام این مشکلات بچه‌های تیپ، همچنان با عزمی راسخ و مثال زدنی از مواضع خود دفاع می‌کردند. ساعت 2 بعدازظهر همان روز یکی از افسران برای ملاقات به اتاق من آمد. او معاون یکی از گردان‌های پیاده بود که تازه به همراه یک گردان تازه نفس از تهران به منطقه اعزام شده بود. این ملاقات شادی زایدالوصفی را در آن شرایط سخت و حساس برای من به همراه داشت.

بی‌درنگ گردان تازه نفس را به فرماندهی همان افسر به سمت ساحل شرقی رودخانه کرخه فرستادم تا از احداث پل توسط نیروهای مهندسی دشمن جلوگیری کند. این گردان چندین بار با نیروهای مهندسی دشمن درگیر و مانع از دستیابی آنان به اهداف مورد نظرشان شد.

رفته رفته نیروهای بعثی در لاک دفاعی فرو رفتند، زیرا برایشان مسلم شد که در آن شرایط امکان عبور از رودخانه کرخه وجود ندارد کم‌کم دشمن از حمله دست کشید

با روشن شدن هوا دیده‌بان‌ها گزارش دادند تعدادی از تانک‌های دشمن در حالی که پرچم سفید بر بالای برجک خود نصب کرده‌اند قصد گذشتن از پل و تسلیم خود دارند. با شنیدن این خبر اولین چیزی که به ذهنم خطور کرد عدم صداقت دشمن بود.

در چند روز گذشته دشمن با به کار بردن تمام قوا و استعداد خود نتوانسته بود به خط پدافندی ما نفوذ کند و از رودخانه بگذرد. با تجربه‌ای که داشتم تصور اینکه یک ستوان از تانک‌های دشمن به راحتی از نیروهای خود جدا شوند و قصد تسلیم شدن را داشته باشند برایم قابل قبول نبود؛ لذا به این نتیجه رسیدیم که دشمن قصد دارد با این ترفند ستون زرهی خودش را از پل عبور دهد و راه را برای نیروهای پیاده خود هموار کند.

با صدای بی‌سیم به خود آمدم. فرماندهان منتظر دستور من بودند. تانک‌ها به پل نزدیک شده بودند و با تأنی خود را به روی پل می‌کشاندند با صدای بلند به تمام سلاح‌های ضد تانک دستور آتش دادم. تعدادی از نفربرها و تانک‌های دشمن مورد اصابت گلوله‌های ضد تانک قرار گرفتند و منهدم شدند و تعدادی هم موفق شدند از صحنه بگریزند.

در روزهای بعد، رفته رفته نیروهای بعثی در لاک دفاعی فرو رفتند، زیرا برایشان مسلم شد که در آن شرایط امکان عبور از رودخانه کرخه وجود ندارد کم‌کم دشمن از حمله دست کشید و تلاش خودش را بسنده به مبادله آتش توپخانه خصوصاً در شب معطوف و به همین حد بسنده کرد.

از نظر ما موقعیت مناسبی بود برای تعمیر تانک‌هایی که از رده خارج شده بودند، لذا با کمک تیپ 37 زرهی توانستیم تعداد 20 دستگاه تانک را برای رویارویی با دشمن عملیاتی نماییم.

در جلسه‌ای که با حضور تیمسار ظهیرنژاد فرمانده نیروی زمینی و فرماندهان نیروی هوایی و هوانیروز در پایگاه دزفول تشکیل شد، تیمسار ظهیرنژاد از من خواستند که طی عملیاتی غرب رودخانه کرخه را به تصرف درآوردیم. از دستور تیمسار تعجب کردم زیرا با توجه به اینکه ایشان می‌دانستند در آن شرایط ما آمادگی لازم جهت حمله را نداریم چرا این دستور را می‌دهند.

با کنجکاوی علت را جویا شدم. ایشان در پاسخ گفتند: قرار است در آینده‌ای نزدیک یگان‌هایی از تیپ 2 از پل عبور کرده و به لشکر دشمن حمله و آن را منهدم سازند. من با توجه به کمبود تجهیزات ازجمله تانک - که تعداد آن‌ها به 20 دستگاه می‌رسید- از فرماندهان نیروی هوایی و هوانیروز خواستم که در این عملیات با تمام توان از نیروهای ما پشتیبانی کنند و آن‌ها هم قول همه گونه همکاری را دادند.

به منظور محفوظ ماندن خبر عملیات صبر کردم تا در ساعت 5 بعدازظهر دستور را به فرماندهان گردان‌ها ابلاغ کنم و به آن‌ها نیز توصیه کردم که خبر را در ساعت 8 شب به فرمانده گروهان‌ها برسانند. سرانجام در سحرگاه روز بعد در حالی که دشمن خمار خواب سحرگاهی بود با پشتیبانی خوب و به جای هلی‌کوپترهای هوانیروز از پل عبور کردیم و در غرب رودخانه با دشمن درگیری شدیم.

با تلاش و از جان گذشتگی سربازان اسلام و به جا گذاشتن تعدادی شهید و مجروح توانستیم منطقه غرب رودخانه و دهنه پل را برای ورود رزمندگان آزاد نماییم و این خود مقدمه‌ای بود برای پیروزی‌های بعدی بود.

بخش فرهنگ پایداری تبیان


منبع: خبرگزاری فارس