آورده اند که ...
شیعیان شیفته و دوستان دلباخته خاندان عصمت و طهارت علیهم السلام، همواره از چهار گوشه جهان به شهر مقدس قم و بارگاه ملكوتی كریمه اهل بیت علیهاالسلام سرازیر شده، در این حرم شریف آل محمد علیهم السلام، مشكلات مادی و معنوی خود را به پیشگاه حضرت فاطمه معصومه علیهاالسلام عرضه داشته اند و این شفیعه روز محشر را به درگاه الهی واسطه قرار داده، حل مشكلات و رفع گرفتاریهای خود را از خداوند منان مسألت نموده، و خدای را سریع الاجابة یافته اند .
تعداد شیعیان دلسوخته ای كه با كوله باری از مشكلات به این حرم باصفا گام نهاده اند، و با حاجتهای برآورده شده، بیماریهای شفا یافته، قرضهای ادا شده، گره های باز شده و دیگر مشكلات گشوده شده به شهر و دیار خود بازگشته اند، ولی خاطرات شیرین و فراموش ناشدنی آن سفر روحانی و لحظات نورانی را در دل خود كتمان كرده، و حتی به فرزندان خود بازگو نكرده اند، بی شمار است .
آنچه از كرامتهای این كریمه، سینه به سینه به ما رسیده و یا در لا به لای كتابها درج شده، نمی از یم و اندكی از بی شمار است .
بازگشت فرزند به آغوش مادر
حضرت حجة الاسلام و المسلمین آقای ابن الرّضا از حاج آقای کشفی از خدمتگزاران بلند پایه حرم حضرت معصومه علیهاالسلام نقل کردند که در ایام جنگ، شبی از شبها گروهی از اسرای عراقی را به حرم مطهّر کریمه اهل بیت علیهاالسلام آورده بودند، در طرف بالای سر حضرت میله هایی نهاده شده بود که اسرا در داخل میله ها و دیگر زائران در بیرون میله ها مشغول زیارت بودند . یکمرتبه دیدیم که زنی از میان تماشاگران جیغ کشید و بلافاصله یکی از اسرا نیز جیغی کشید .
معلوم شد که این اسیر از شیعیان عراقی بوده ، به خدمت سربازی رفته ، توسّط ارتش عراقی او را اجباراً به جبهه برده اند و آنجا به اسارت نیروهای ایرانی درآمده است . مادرش نیز به جرم شیعه بودن از عراق اخراج شده ، به ایران آمده ، در قم اسکان داده شده ، و به کلّی از سرنوشت پسرش بی خبر مانده است . این مادر بیچاره ، هر شب به حرم مطهّر حضرت معصومه علیها السلام مشرّف می شده ، به خدمت بی بی عرض می کرده : بی بی جان من پسرم را از تو می خواهم .
آن شب نیز چون شبهای دیگر به حرم مشرّف شده ، برای پسرش دعا کرده ، به حضرت معصومه علیها السلام متوسّل شده است که یک مرتبه پسرش را در میان اسیران دیده، بی اختیار جیغ کشیده، پسرش نیز متوجّه مادر شده، متقابلاً جیغ کشیده و اینگونه از عنایات حضرت معصومه علیهاالسلام پس از سالها جدایی، چشم مادر با دیدن میوه دلش روشن گردیده است .
پس از این رخداد جالب ، توسّط سازمان بین المللی ترتیبی داده شد که این پسر از اسارت آزاد شده به کانون گرم خانواده برگردد.
از کریم تا کریمه
حجّه الاسلام والمسلمین آقای قاضی زاهدی شاهد یکی از کرامتهای حضرت معصومه سلام الله علیها در بیست سال قبل بودند می فرمودند: در حدود بیست سال قبل شبی در حرم مطهّر دعای توسّل برقرار بود و من در دعای توسّل شرکت نموده بودم ، در وسط دعای توسّل برق قطع شد و مدّتی حرم تاریک بود ، تا چراغها روشن شد احساس کردم مردم به نقطه خاصّی در حرم مطهّر - همانجا که قبر شاه عباس هست - متوجّه می باشند ، من نیز به آن نقطه کشیده شدم ، دیدم یک دختر 17 - 18 ساله ای را در میان گرفته اند و همه متوّجه او هستند ، معلوم شد که این دختر از ده سال پیش به دنبال یک بیماری حادّ و مزمن زبانش گنگ شده بود و برای طلب شفا او را به مشهد مقدّس برده اند و آنجا متوسّل شده اند، حضرت امام رضا علیه السلام در عالم رویا فرموده : او را به قم ببرید و اینک او را به قم آورده اند و از عنایات حضرت معصومه علیهاالسلام زبانش گویا شده و شفای کامل یافته است .
عنایتی کن بانو
آقای سید ابوالفضل رضوی زاده از دوست خادم خود نقل می کند: آیت الله نجفی مرعشی (ره) در نخستین روزهایی که از نجف به قم مشرف شده بودند ، خیلی نگران بودند ، زیرا خواستگاران زیادی برای دخترشان می آمد ، ولی مرحوم آقای نجفی از توان مالی خوبی برخوردار نبودند و نمی تواستند جهیزیه تهیه کنند . روزی در حرم مطهر خدمت حضرت می رسند و عرض میکنند: خانم ! چرا به من نظر نمی کنی؟ بعد از این ماجرا، شبی در خواب می بینند که یکی از خادمین حضرت به ایشان می گوید: حضرت معصومه علیهاالسلام با شما کار دارند . مرحوم آقای نجفی، خود در این باره می گوید: در عالم خواب سریع به حرم مطهر مشرف شدم . وقتی می خواستم از درب ایوان طلا (ایوان عتیق) وارد شوم ، دو خانم را دیدم که در حال جارو کردن هستند . یکی از آنها حضرت زهرا علیهاالسلام بود که قبلاً هم ایشان را در خواب دیده بودم ، و دیگری حضرت فاطمه معصومه علیهاالسلام. حضرت معصومه علیهاالسلام به بنده فرمودند : ای شهاب ! شما چه در زمانی که نجف بودید و چه حالا که در قم هستید ، تحت نظر ما هستید . نگران نباشید ! آقای نجفی (ره) در انتها فرمودند: از آن روز به بعد زندگی من بهتر و بهتر شد.
گره گشای علوم
محدّث جلیل القدر مرحوم حاج شیخ عباس قمی در کتاب گرانقدر " فوائد الرضویه " در شرح حال ملاصدرا از مشایخ خود نقل می کند که ایشان به جهت برخی از ابتلائات از محل اقامت خود (شیراز) به دارالایمان قم مهاجرت کرد که عُشّ آل محمّد است و حرم اهلبیت علیهم السلام .
وی به حکم: " اِذا عَمَّتِ البُلدانَ الفِتَنُ وَالبَلایا ، فَعَلَیکُم بِقُم وَ حَوالیها و نَواحیها ، فَاِنَّ البَلایا مَدفُوعٌ عَنها " . به قریه ای از قراء قم به نام " کهک " در چهار فرسخی قم پناه برد .
هنگامی که برخی مطالب علمی بر او مشکل می شد از کهک به زیارت حضرت سیّده جلیله فاطمه بنت موسی بن جعفر علیهاالسلام مشرّف می شد و از آثار فیض آن حرم مطهّر بر او افاضه می شد و مشکلش حل می گردید .
کعبه مقصود در حریم بهشت
مولّف «انوار المشعشعین» از شخصی به نام سیّد عبدالرّحیم نقل می کند که در عالم رویا دیده است که جمعیّت انبوهی در قبرستان بزرگ قم گرد آمده اند، آنگاه شخصیّت جلیل القدری سوار بر اسب از زیر بازارچه بیرون آمدند .
در عالم رویا صدای شخصی را می شنود که می گوید: "ایشان حضرت حجّت علیه السلام می باشند " .
او می بیند که حضرت بقیّة الله - ارواحناه فداه - تا درِ صحن تشریف آوردند ، آنجا از اسب پیاده شدند و وارد حرم مطهّر شدند . او می گوید : من نیز دنبال آن کعبه مقصود به حرم مطهّر مشرّف شدم . در حرم مطهّر جز آن حضرت در آن ساعت زائر دیگری نبود. قسمت بالای سر تشریف آوردند، مشغول زیارت شدند و بعد از زیارت تشریف بردند .
فرآوری: ابوالفضل صالح صدر
بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان
منابع:
کرامات معصومیه علیهاالسلام، علی اکبر مهدی پور.
عنایات معصومیه از زبان خادمین آستانه مقدسه حضرت معصومه علیهاالسلام، محمدعلی زینی وند.