پادشاهی بازیگر در تئاتر
گفت و گو با «مهشاد مخبری»، بازیگر نمایش «پسران آفتاب»
نمایش پسران آفتاب كه پیش از این در سالن اصلی تئاتر شهر اجرا میشد با تغییری در گروه بازیگران مدتی است در فرهنگسرای نیاوران روی صحنه میرود. در اجرای جدید پسران آفتاب مهشاد مخبری، بازیگر با سابقه ئئاتر جایگزین بهاره رهنما شده و نقش پرستار ویلی كلارك را بازی میكند. مهشاد مخبری فارغالتحصیل بازیگری است، سالها در تئاتر فعالیت كرده و نقشهای ماندگاری را از خود به یادگار گذاشته است هرچند كه در سالهای اخیر در تئاتر كم كار بوده و بیشتر او را در تصویر دیدهایم اما به قول خودش همیشه دغدغه تئاتر دارد.
این بازیگر جوان تا به حال در فیلمهایی چون انتخاب، سگكشی، شهرت و سریالهای دبیرستان خضرا، پاتوق و محاكمه بازی كرده است. او بعد از مدتی با نمایش پسران آفتاب به صحنه تئاتر آمده و نقشی طناز را بازی میكند كه حسابی به دل مخاطب مینشیند و به همین بهانه با او به گفتوگو نشستیم.
پسران آفتاب درباره دو بازیگر بازنشسته كمدی به نامهای «ال لوییس» و «ویلی كلارك» است كه پس از ?? سال دوری و جدایی از یكدیگر قرار است در یك نمایش تلویزیونی مقابل هم به ایفای نقش بپردازند اما...
فكر میكنم در نمایش «پسران آفتاب»، كار شما به عنوان بازیگر از همه سختتر است، چون سایر بازیگران، كار را پیش از این تمرین كرده بودند اما شما بدون فرصتی برای تمرین و در واقع به جای «بهاره رهنما» آمدید.
آنها هم تمرین نكردند. یك ماه و نیم اجرا رفتند.
بله، شاید اما در نهایت آنها از شما آمادهتر بودند برای اجرا. شما ناگهان در سری دوم اجرای این نمایش در تالار نیاوران، به گروه اضافه شدید. چگونه با این وضعیت كنار آمدید؟ آیا اذیت نشدید؟
به هر حال كار سختی است. برای اینكه نمایش «پسران آفتاب»، مدتی طولانی در سالن اصلی تئاتر شهر اجرا میشده. بالطبع گروه بعد از مدت طولانی تمرینها، حالا اینكه به اجرا هم رسیده، به جنس انرژیهای یكدیگر عادت میكنند، ولی وقتی كه قرار است جایگزین یا جابهجا بشویم، در بهترین شكل همه تطابق این انرژیها زمانی میبرد كه باید این كار را در مایكروفر انجام داد. من دو تا یك ساعت این نمایش را تمرین كردم (میخندد). یعنی دو روز و هر روز یك ساعت. خب نقش كوتاهی است اما با وجود كوتاهی، برای اینكه آدم با نقش و پارتنر و فضای كار رفاقت كند، فرصتی نداشتم. من شبیه عروسی بودم كه پشت پرده بله گفته، یعنی هیچ آشنایی با خانواده داماد و زندگیاش نداشتم. با این همه، بچههای گروه خیلی با انرژیهای خوب از من پشتیبانی كردند تا این اتفاق بیفتد.
آسانترین نقشهای دنیا را هم نمیشود با دو ساعت تمرین و یك بار اجرا بگویید همین است. باید با نقش رفاقت كرد گوشههای پنهان و زاویههایی را كه جلو چشم نیستند، كشف كرد، حتی اگر نقش به نظر خیلی آسان بیاید
قبلا با این متن «نیل سایمون» آشنایی داشتید؟
این متن به ویژه سایمون را نخوانده بودم اما عموما نیل سایمون را میشناسم و فضای تیپیكال، كمدی و طنزش را میشناسم. فضای معمولا امریكایی- نیویوركیاش را خیلی خوب میشناسم.
اجرای قبلی «پسران آفتاب» در تئاتر شهر را هم ندیده بودید؟
نه، از نكات عجیب ماجرا همین بود كه روز اولی كه رفتم روی صحنه، نخستین باری بود كه داشتم اجرا را میدیدم. هیچ تصویر و تصوری نداشتم كه این اجرا چگونه است.
شكل تمرینهای سیامك صفری در آن تمرینهای فشرده یكی، دوساعته چگونه بود؟
از آنجایی كه سیامك سفری خودش بازیگر است، خیلی تلاش میكرد من را بیشتر به عنوان پارتنر كمك كند تا در مقام كارگردان و اصولا نمایشنامههای نیل سایمون، نمایشنامههای بازیگر است تا كارگردان یعنی كاملا نمایشهای بازیگرمحور است. خیلی نمیشود در كارگردانی آن مانور عجیب و غریب داد. در واقع پادشاه نمایش، بازیگر است. سیامك هم در هدایت این صحنه، بیشتر به عنوان بازیگر یا پارتنر با من همراه شد. میخواست بگوید من هستم در صحنه و به تو كمك میكنم. سالهای سال است كه سیامك را میشناسم، دوستیم و كارهایش را دنبال میكنم. تقریبا زبان یكدیگر را میفهمیم. مشكل درك و ارتباط و فهم مفهوم نداریم با هم.
با توجه به دیدگاه شما و در نظر داشتن این نكته كه «پسران آفتاب»، اولین تجربه كارگردانی آقای صفری است، به نظرتان سیامك صفری بازیگر بهتری است یا كارگردان موفقتری؟
به نظر من، سیامك بازیگر خیلی بهتری است. اگر قرار باشد میان بازیگران مرد تئاتر، پنج نفر را به عنوان بهترینها بشمارم، حتما یكی از آنها، سیامك صفری است، ولی قطعا در پنج نفر اول كارگردانهای من نیست.
در سه، چهار شبی كه تاكنون در تالار نیاوران اجرا رفتهاید، استقبال چطور بوده؟
خیلی خوب. بدون هیچ بنر، تبلیغات یا چیزی كه آگاهیدهنده باشد به مردم كه اینجا دارد اتفاقی میافتد و نمایشی روی صحنه میرود، شگفتآور بود. مردم خیلی استقبال كردند. من گمان نمیكردم اصلا تماشاچی داشته باشیم، ولی داشتیم .
ارتباطتان با نقش و بازی روی این صحنه چطور بوده؟ مشكل خاصی در اجرای نمایش نداشتهاید؟
راستش شب اول خیلی استرس این را داشتم كه یادم برود...
میزانسن یا دیالوگها؟!
نه، میزانسن خیلی مهم نبود، چون میزانسن معمولا جزو بازیهای بداهه است اما دیالوگها را خیلی نگران بودم كه یادم برود، چون بازی من در صحنهیی است كه دیالوگها در جواب یكدیگرند. اگر یكی اشتباه كند، نفر دوم باید یا خیلی مسلط باشد و متن را به نوعی درست كند یا اینكه گفتوگو از دست میرود و باید یك چیز جدید درست كنند. من خیلی نگران بودم كه آیا دارم دیالوگها را میگویم یا نمیگویم؟! (میخندد!) فكر میكردم الان در این لحظه باید چه بگویم؟ این خیلی برایم مهم بود. تمام دغدغهام در شب اول اجرا این بود. شب دوم كمی خیالم از دیالوگ راحت شده بود. ترسم ریخته بود كه خب، حالا تو دیشب را گذراندی و چیزی را از دست ندادی. حالا میشود آرامآرام رفت سراغ اینكه چگونه این نقش را بازی كرد.
آقای صفری از بازی شما در شب اول راضی بود؟
بله، البته برای اینكه مطمئنتر متوجه این نكته بشویم، باید به دل سیامك رفت. برای اینكه به هر حال به عنوان كارگردان و مِهر كارگردانی، عموما خیلی خوب است اما حقیقت این است كه آسانترین نقشهای دنیا را هم نمیشود با دو ساعت تمرین و یك بار اجرا بگویید همین است. باید با نقش رفاقت كرد گوشههای پنهان و زاویههایی را كه جلو چشم نیستند، كشف كرد، حتی اگر نقش به نظر خیلی آسان بیاید.
وقتی آقای صفری شما را برای بازی در این نمایش فرا خواندند، اولین چیزی كه شما را برای پاسخ مثبت و پذیرفتن این دعوت ترغیب كرد چه بود؟ متن سایمون یا كارگردانی و حضور خود سیامك صفری؟
خب اولین جذابیت كار، خود سیامك بود، به خاطر رفاقت چندین سالهیی كه داشتیم، یعنی به این فكر كردم كه الان سیامك فرصت كمی دارد و میخواهد كارش را دوباره روی صحنه ببرد و باید یك نفر را جایگزین كند. این برای من نكته اول بود كه به آن فكر كردم. خودش میگفت «تو برای دوره نوشین هستی؟» گفتم فقط باید از بهاره رهنما اجازه بگیرم! میگفت «این رفتارها در نسل جدید از بین رفته. كسی از این اخلاقیات ندارد»! گفتم من در این زمینهها متاسفانه زیادی آدم قدیم و نخنمایی هستم و برای من مهم است.
من هنوز اجرای «پسران آفتاب» را در نیاوران ندیدهام. چقدر در شكل بازیتان، سعی كردید نقش پرستار را به شكل امریكایی و آنچه مد نظر نیل سایمون بوده، اجرا كنید یا چقدر جنس تجربه نمایشهای ایرانی مثل آخرین تجربه صحنهییتان، نمایش سنتی «مَلی» را وارد كار كردید؟
به طور قطع و یقین، در این نمایش اصلا بارقههای سنتی وجود ندارد و بیشك پر از چیزهایی است كه از «مهشاد مخبری» هست. بهخاطر همان زمان كم، یعنی فقط برای اینكه نقش را نجات بدهم و آن چرخ، بچرخد، آن چیزی را كه در جیبهایم داشتم، درآوردم. خلق كار تازه در سه جلسه اجرا ممكن نیست. این نگاه كه چقدر نقش یا فضای صحنه و نمایش، امریكایی هست یا نیست، الان به قول آقای بیضایی كه همیشه میگفت «هیچوقت اولین چیزی كه به ذهنتان میرسد، بهترین نیست، ولی خیلی وقتها، اولین درستترین هست.» آن چیزی كه در ابتدا به نظرم رسید تصور این نكته بود كه آیا بازیام درست است یا حداقل بازی غلطی نیست. این برایم خیلی مهم بود كه اگر درستش را پیدا كنید، میتوان به تدریج خوبترش كرد، ولی اگر نادرست باشد، خوب بودنش هیچ دردی را دوا نمیكند.
بخش سینما و تلویزیون تبیان
منبع : روزنامه اعتماد / احمدرضا حجارزاده