از کپل تا کلاه قرمزی
سفری به دنیای شخصیتهای ماندگار سینمای کودک
همیشه فیلمهایی در این میان بودهاند که با کاراکترهای جذاب خود توانستهاند تا سالها در ذهن مخاطبان خود که روزی کودک بودند،زنده بمانند و نسل جدید مخاطبان را هم به خود جذب کنند. بعد از انقلاب، سینمای کودک در ایران یکی از گونه های پر طرفدار شد که سیل مخاطبان خرد سال را به سینما می کشاند و بسیاری از این مخاطبان هنوز شخصیتهای جذاب این فیلمها را به خاطر دارند. این یادداشت نگاهی به بعضی از این فیلمها و شخصیتهای ماندگار آنها میاندازد.
از کپل و دوستان تا گربه سیاه در شهر موشها(1364)
محمد علی طالبی کارگردان جوانی بود که میخواست وارد سینما شود و شهر موشها دروازه ورود او به سینما شد.این فیلم با تکیه بر محبوبیت شخصیتهای عروسکی مدرسه موشها در تلویزیون ساخته شد که انبوهی از شخصیتهای جذاب مثل کپل و نارنجی و گوشدراز و عینکی و دمباریک و آشپزباشی و آقای معلم را از پیش همراه خود داشت. اما نکته جذاب در این میان گره اصلی داستان یعنی همان گربه سیاه بود که داستان فیلم با او آغاز می شود. حسن پورشیرازی که ایفاگر نقش آشپزباشی هم بود،در این فیلم با پوشیدن لباس گربه سیاه کابوس بسیاری از کودکان دهه شصت را به وجود آورد و این گربه که در فیلم به او«اسمشو نبر» میگفتند،توانست شخصیت منفی جذاب و موثری در فیلم باشد.البته موشیرو میشونه یک موش جهانگرد ژاپنی هم از شخصیتهای بسیار جذاب فیلم بود.
حالا سالها گذشته و طالبی بیشتر در حیطه سینمای اجتماعی و درباره کودکان فیلم می سازد و قسمت دوم شهر موشها هم در حال ساخته شدن است و باید دید تا چه حدی موفقیت فیلم قبلی را تکرار می کند.
خرسهای بامزه گلنار(1367)
گلنار دومین فیلم کامبوزیا پرتوی بود که در بستر یک داستان کوکانه زیبا و با داستانی جذاب روایت شد.گلنار که در دهی کنار یک جنگل زندگی می کند به جنگل می رود و ناخواسته اسیر دو خرس میشود که میخواهند او کارهای خانهشان را انجام دهد. این دو خرس کمی احمق و دوست داشتنی کاراکترهایی بودند بیشتر فیلم را با حماقتهای شیرین خود جلو میبردند و محبوبیتشان در حد گلنار بود. او برای فرار از دست خرسها دوستی به نام خاله قورباغه هم داشت که با روسری کوچک و انگشتری که در انگشتان کوچکش بود در دلها جا گرفت. قورباغهای که علیرضا توپچیان آن را مانند یک همتای تلویزیونی که داشت یعنی قورباغه سبز جان داد و او بود که نقشه اصلی فرار گلنار از دست خرسها را عملی کرد.
پاتال در پاتال و آرزوهای کوچک(1368)
مسعود کرامتی که از فیلمسازان دوست داشتنی سینمای کودک است،بخش عمده محبوبیت خود را مدیون همین فیلم است که اولین کار بلند او در مقام کارگردان بود.این فیلم که طرح اولیه آن متعلق به رضا کیانیان و مهدی سجاده چی بود،در زمان نمایشش بسیار مورد توجه قرار گرفت و آن روزها بسیاری از بچه ها آرزو داشتند مثل داستان فیلم،از توی کره زمین آنها هم یک موجود جادویی بیرون بیاید.
محبوبیت این فیلم در واقع به خاطر همان کاری بود که پاتال می کرد یعنی برآورده کردن تمام آرزوهای هر کودک در تمام زمینه ها و دیدن مدرسه رفتن رضا کیانیان و تلاش احمد آقالو برای خوراندن یک ساندویچ غول پیکر به شخصیت کودک فیلم با یک نوشابه خانواده(که آن روزها وجود نداشت)در کنار جادوی پاتال،فیلم را در زمان نمایشش محبوب کرد.اوج جادوی پاتال در فیلم زمانی بود که او باعث شد یک موتور به جای اینکه با ماشین قهرمانان فیلم تصادف کند از روی آن بپرد و این جادویی بود که همه آن را دوست داشتند.
گنجو در دزد عروسکها(1368)
محمد رضا هنرمند برای ورود به سینمای حرفهای و ساخت فیلم بلند یک فیلم کودک را انتخاب کرد که تبدیل به یکی از بهترینهای ژانر کودک در سینمای ایران بود.قصه یک شهر خیالی که همه در آن خوب و خوش هستند تا ناگهان یک باجگیر به نام خور خور،آسایش و آرامش شهر را به هم می ریزد و از سویی عجوزه نا به کار هم قصد تصاحب شهر را دارد.
فیلم نکات جذاب زیادی برای کودکان دارد.آوازهای مناسب لحظات شاد یا غمگین،عروسکهای سخنگو که بخش مهمی از داستان فیلم را جلو می برند و فضای فانتزی جذابی که همیشه برای کودکان دوست داشتنی است. فصل پایانی فیلم حتی یک صحنه نبرد بچه ها با عنکبوت غول پیکر هم دارد که بسیاری از کودکان دهه شصت را از شدت ترس به زیر صندلی های سینما برد اما در این میان شخصیت گنجو با بازی اکبر عبدی به یاد ماندنی ترین شخصیت فیلم بود. فرزند تنبل و چاق عجوزه که آوازش در فیلم"آهای ننه،من گشنمه"در آن دوره ورد زبان کودکان سینما برو بود. اکبر عبدی مثل همیشه با بازی جذاب خود مرزهای عشق و نفرت به یک شخصیت را در هم شکست یا شخصیتی منفی،به یاد ماندی ترین بخش دزد عروسکها باشد.
گربه لاته در گربه آوازه خوان(1369)
پرتوی بعد از گلنار، دوباره با فیلمی موزیکال به سینمای کودک بازگشت. قطعا حضور حمید جبلی و رضا بابک در این فیلم به عنوان بازیگرانی آن روزها محبوب کودکان بودند تاثیر زیادی در موفقیت این فیلم داشت اما حضور گربه لاته با صدای منوچهر نوذری،جذابترین بخش این فیلم بود.
لاته تنها گربهای است که در فیلم اکثر آوازها را می خواند و زنبورک نواز حرفهای است. آوازهای او در کنار سایر جذابیتهای موزیکال فیلم،داستان تلخ آن را به خوبی تلطیف کرد و دعوای یک تنه لاته با خیل گربه های گرسنه کوچه برای دفاع از حسنی و گلدونه(شخصیتهای اصلی فیلم)یکی از به یادماندنی ترین صحنه های اکشن در ژانر کودک است. پایان خوش فیلم هم با حضور گربه لاته به نمایش در می اید.وقتی بچه ها سرانجام پدر خود را پیدا کرده اند و وارد خانه او می شوند،گربه لاته با یک جست روی آکواریوم پر از ماهی،آن را با خاک یکسان می کند.
پیرمردهای نازنین در مدرسه پیرمردها(1370)
مدرسه پیرمردها بی شک یکی از قله های سینمای کودک در ایران است که نام کارگردانش علی سجادی حسینی به عنوان یکی از استعدادهای سینمای ایران که خیلی زود از میان ما رفت، همیشه در یادها میماند.
فیلم داستان سرراستی در مورد دو پسر دارد که می خواهند ملک یک مدرسه ناشنوایان را به زور از پدر خود بگیرند و در آن ساخت و ساز کنند و در این میان نوه این پیرمرد،فرزندان ناخلف را تا محل نگهداری از پدر بزرگ یا همان سیبیلو دنبال میکند و با رسیدن او به یک آسایشگاه سالمندان، فیلم آغاز میشود. تمام پیرمردهای حاضر در فیلم در روند داستان به شخصیتهای ماندگار و جالبی تبدیل میشوند.
عطا الله زاهد،علی اصغر گرمسیری،مهدی فتحی ،جمال اجلالی و به خصوص سعید پور صمیمی در نقش سرهنگ،تا پایان فیلم بار جذابیت و خنده آن را در کنار بازیگران دیگری چون اکبر عبدی،گوهر خیر اندیش و سروش خلیلی به دوش می کشند و بعضی از فصلهای فیلم مثل آتش سوزی قلابی را تبدیل به فصلهایی جاودانه در سینمای کودک ایران می کند.
جوجوهای الو الو،من جوجو ام(1373)
مرضیه برومند که یکی از باسابقه ترین کارگردانان سینما و تلویزیون برای کودکان بود،با ساخت فیلمی سینمایی که شخصیتهایی که در سریال تلویزیونی جذاب خودش یعنی "خونه مادربزرگه" دیدهایم. یک کار بدون ریسک که در زمان خودش نسبتا موفق بود. فیلم داستان عروسک سازی است که با عروسکهایش ناخواسته درگیر یک ماجرای نیمه کارآگاهی کوکانه میشود و سرانجام پایان خوشی هم به بار میآورد.این فیلم شاید بیشتر ادای دین برومند به کامبیز صمیمی مفخم همکار قدیمیاش بود که سه سال بعد از ساخت این فیلم درگذشت و از سویی ادای دین او به "خونه مادربزرگه"که در کنار مدرسه موشها و قصههای تا به تا، شناسنامه او در ذهن کودکان دیروز هستند.
گربه و جوجه فیلم همان مخمل و نوک سیاه خونه مادربزرگه هستند که تا پایان داستان نقش کلیدی خود را حفظ می کنند و پایان داستان را هم به خوبی رقم میزنند.
کلاهقرمزی،پسرخاله و رفقا(1373)
کلاهقرمزی و پسرخاله به کارگردانی ایرج طهماسب و ساخته سال 1373 میباشد.در این سال فیلم کلاهقرمزی و پسرخاله در عرض حدود سه ماه با قیمت بلیط میانگین 80 تومان توانست در اکران تهران به رقم 171 میلیون تومان دست یابد. یعنی با احتساب میانگین بلیط 500 تومانی در سال 1381 رقم فروش فیلم کلاه قرمزی و پسرخاله چیزی حدود 1 میلیارد تومان میشود.
کلاه قرمزی که بزرگ شده، مشغول تحصیل است اما بازیگوشیهایش سبب میشود تا از مدرسه اخراج شود. تلاش او برای اینکه شغلی به دست آورد نیز نتیجهای عاید نمیکند، تا اینکه از طریق تماشای تلویزیون و ملاحظه برنامه آقای مجری تصمیم میگیرد تا روانه تلویزیون شود. کلاه قرمزی به تهران نزد پسرخاله میرود و با کمک او راهی تلویزیون میشود و در آنجا به خاطر علاقه زیادش به آقای مجری سعی میکند تا موانع راه ازدواج او را از بین ببرد اما مشکلاتی را باعث میشود و ...
عجوزه جذاب و بد آهوی پیشونی سفید(1391)
یکی از آخرین آثار قابل اعتنا در سینمای کودک که توانست اکران خوبی هم داشته باشد،اولین تجربه سید جواد هاشمی در کارگردانی یک فیلم بلند سینمایی بود که فضای جذاب و فانتزی آن در کنار یک شخصیت منفی خوب،کمک زیادی به دلنشین بودن آن کرده بود.
عجوزه یا همان جادوگر بدجنس قصه که امین زندگانی نقش آن را بازی میکند، شخصیتی است که در ظاهر جذاب و خشو پوش و دوست داشتنی است و همین عوامل باعث می شود بتواند در فیلم،کودکان را فریب دهد اما با هوشمندی بچه ها،در پایان نقشه اش نقش بر آب می شود و همه چیز پایان خوشی پیدا می کند.زندگانی با یک بازی کمدی و مفرح،توانست عجوزه جذابی بیافریند که بخش مهمی از بار فیلم را به دوش کشید و در یادها ماند.
بخش سینما و تلویزیون تبیان
منبع : خبرگزاری فارس