دوباره به آفتاب سلام کن (2)
زندگی مشترک با طلاق به پایان نمیرسد
وقتی مهر طلاق در شناسنامهتان میخورد، نفس راحتی میکشید و میگویید تمام شد! اما به دلایلی، ممکن است خیلی زود بخواهید بگویید: نقطه سر خط!
در مقاله قبل، گفتیم كه زندگی، همیشه بر وفق مراد نیست، گاهی با تمام دقتی که داریم، باز هم انتخابمان با مشکل روبهرو میشود و طلاق ممکن است آخرین راهحل باشد. در این نوشتار نیز به بررسی این موضوع ادامه میدهیم.
معادله چند مجهولی
وقتی با کسی ازدواج میکنید که صاحب فرزند است، باید بدانید که اولویت اصلیتان سعی در برقراری یک خانواده موفق است. باید بپذیرید که احتمال برخوردهای نامناسب، مخصوصاً در روزهای اول، وجود دارد. اگر ازدواج یک معادله دو مجهولی است، ازدواج با حضور فرزندان، یک معادله چند مجهولی خواهد شد!
در همان قدم اول، توقع نداشته باشید که فرزندان از این موضوع خوشحال بوده و شما را به عنوان عضو جدید خانواده بپذیرند، اما شما میتوانید قدم به قدم کاری کنید که آنها احساس کنند میتوانند به شما اعتماد داشته باشند و اعتماد، پایه شکلگیری روابط عمیق میشود.
- برای آشنایی و معارفه، چند جلسه تشکیل دهید. این جلسات میتواند در شهربازی، رستوران یا هر جایی که فرزند آینده شما دوست دارد، برگزار شود.
- طوری رفتار نکنید که گویی برای تصاحب پدر یا مادر آنها که امروز همسرتان شده است، آمدهاید.
- سعی کنید رفتار دوستانه و محترمانهای داشته باشید، اما در محبت کردن، اغراق نکنید. بچهها خیلی خوب فرق بین دوست داشتن و فیلم بازی کردن را میفهمند.
- همیشه از همسر سابق همسرتان، با احترام یاد کرده و این حس را در فرزند او ایجاد نکنید که دشمنی با پدر یا مادر او دارید.
- وقتی به خانه همسرتان رفتید و زیر یک سقف با هم زندگی کردید، عینکتان را عوض کرده و دیگر فکر نکنید او فرزند شما نیست. باور کنید فرزندان خودمان هم گاهی بسیار سر سخت و آزاردهنده میشوند، پس هر رفتاری را به پای مخالفت او با حضور شما در زندگیاش نگذارید.
چند روز یا چند ماه بعد از تنهایی
وقتی مهر طلاق در شناسنامهتان میخورد، نفس راحتی میکشید و میگویید تمام شد! اما به دلایلی که گفته شد، ممکن است خیلی زود بخواهید بگویید: نقطه سر خط! اما عجله نکنید، اول کمی به خودتان فرصت دهید و بعد دوباره آستینها را بالا بزنید.
من کی بودم؟
زندگی در کنار فردی دیگر و کشمکشهایش، شما را از خواستههای حقیقیتان دور کرده است. دیگر قرار نیست به علت لج و لجبازی بگویید که میخواهید تا دیر وقت کار کنید. دیگر قرار نیست از ترس همسرتان، قرارهای دوستیتان را لغو کنید. بلکه این بار میخواهید یک انتخاب درست داشته باشید، پس دوباره جلوی آینه بایستید و خودتان و خواستههایتان را به یاد آورید. ببینید این شخصی که از شما به جای مانده را دوست دارید؟ اگر دوست ندارید، بدانید که دیگری نیز نمیتواند شما را دوست داشته باشد. پس تلاش کنید کسی شوید که میخواهید. قرار بود ادامه تحصیل بدهید و همسرتان مخالف بود؟ با دوستان به کوه میرفتید و بعد از ازدواج فقط از دور، کوه را نگاه میکردید؟ حالا زمان مناسبی است. رویاهای فراموش شدهتان را به یاد آورید.
اعتماد به نفسی که در یک زندگی پر آشوب از بین رفته را دوباره به دست آورید. شما باید بتوانید خودتان را بازسازی کنید. با یک اعتماد به نفس خط خطی شده، اگر وارد ارتباط دیگری شوید، شخصیتتان آزاردهنده خواهد بود. پس احساسات منفیتان را دور بریزید و سعی کنید نقاط قوتتان را پررنگ کنید.
برای این کارها به خودتان زمان بدهید. نمیتوان یک زمان ثابتی را در نظر گرفت. با توجه به فرهنگ، جنسیت و داشتن یا نداشتن فرزند، این زمان فرق میکند؛ اما شش ماه، حداقل زمانی است که باید برای التیام زخمهای روحی صبر کنید.
اگر در کشاکش مسائل مالی و حضانت فرزند هستید و هنوز هم با همسر سابقتان در دنیای حقوقی و درون قلبتان تسویه نکردهاید، برای ازدواج مجدد اقدام نکنید. خانه را باید روی یک زمین استوار بنا کرد. زمین وجودی شما، هنوز هم گاهی دچار پسلرزه میشود، پس اول مشکلاتتان را حل کنید و بعد به فکر ازدواج بیفتید؛ زیرا ازدواج دوم از ازدواج اول، کمی هم سختتر است، پس خیلی مهم است که بتوانید انتخاب درستی داشته باشید.
دلیل رفتنم اینه که بودن با تو غمگینه
شما اول باید با خودتان و بعد با همسرتان، یک به یک شوید. با دنیایی از نفرت و کولهباری از خاطرات تلخ نمیتوانید دوباره ازدواج کنید. خیلی اوقات افرادی که برای بار دوم ازدواج میکنند، میگویند که فلان کار همسرم خیلی مرا عصبی میکند، چون به یاد همسر قبلیام میافتم. این جمله یعنی هنوز از او متنفرم. برای این که بتوانید عمیقاً کسی را دوست داشته باشید، قلبتان را از نفرت خالی کنید تا جایی برای همسر جدید و احساس خوشبختی باز شود.
هرچند آزارهایی که در زندگی قبلی دیدید، بسیار سخت و غیرقابل تحمل بوده است، اما دیگر آن کابوس تمام شده و قرار است فصلی نو در زندگیتان تجربه کنید. بهتر است برای فراموش کردن منطقی گذشته، از یک مشاور کمک بگیرید.
یک فصل مشترک مادامالعمر
طلاق خیلی پیچیدهتر میشود، وقتی پای فرزند یا فرزندانی در میان باشد که برای همیشه شما دو نفر را در نقش پدر و مادر میشناسند. شما نمیتوانید و نباید، این نقش را از همسر گذشتهتان بگیرید. فراموش نکنید که برای سلامت فرزندتان و آینده او لازم است که هم با والدی که زندگی میکند و هم با والدی که از او دور است، ارتباط خوبی داشته باشید. این موضوع ازدواج دومتان را سخت میکند.
فرزندی که خودش پدر و مادر دارد و حالا قرار است كه صاحب یک پدر و مادر جدید شود. روزهای سختی را میگذراند، به او حق دهید. با توجه به جنسیت و سن فرزندتان، زمان بیشتری را باید صرف کنید تا او با این واقعیت کنار بیاید. زمانی که متوجه جدایی و لزوم زندگی با یکی از والدین شده، به اندازه کافی فشار روحی تحمل کرده است، پس این بار، قدم به قدم و به آرامی بگذارید با وضع جدید کنار بیاید. او را مطمئن کنید که اولویتِ اولِ شما خواهد بود و ازدواج مجدد به این معنا نیست که دیگر پدر یا مادر او نیستید.
توقعتان را مدیریت کنید
اگر شما صاحب فرزند هستید و دوباره ازدواج میکنید، از همسرتان توقع نداشته باشید كه احساسی مشابه شما نسبت به فرزندتان داشته باشد. واقعیت این است که اگر همسرتان او را دوست بدارد، بسیار جای خوشبختی است، اما نمیتوان یکشبه، مادر یا پدر کامل شد.
آنها میتوانند با هم روابط صمیمانهای داشته باشند، اما شاید نتوانند همدیگر را مانند والد و فرزند اصلی دوست بدارند. نباید خیلی رمانتیک و دور از ذهن به این موضوع نگاه کنید. با همسر دومتان گفتوگو کنید و از او بخواهید كه درک کند چقدر فرزندتان برای شما مهم است. کاری کنید که احساس نکند در اولویت دوم قرار دارد، اما کمکتان کند تا در این خانواده جدید، هوای فرزندتان را داشته باشید.
من هم گل بیعیب نبودم
هر چند بچهها، اطرافیان و فرهنگ جامعه شما میتواند در موفقیت ازدواج مجددتان تأثیر داشته باشد، اما چیزی که بیشتر از همه به آن احتیاج دارید، یک جستجوی درونی است برای پیدا کردن رفتارها، عادتها و احساسات اشتباهی که ممکن است در بروز مشکل در ازدواج اولتان بی تأثیر نباشد. بهتر است سناریوی «همه تقصیرها با همسرم بود» و «من گل بیعیب بودم» را فراموش کنید و به دنبال مشکلاتی بگردید که میتواند برای بار دوم، شما را شکست دهد.
میتوانید از اطرافیان راجع به خودتان بپرسید، به مشاور مراجعه کنید یا حرفهایی که همسرتان هنگام اختلافات میزد را بررسی کنید. اگر شما واقعاً شلخته هستید، اگر همهی وقتتان را به کار اختصاص میدهید، اگر زبان تشکر و ابراز محبت ندارید یا هر «اگر» دیگری که میتواند مانع خوشبختی باشد، بهتر است اول آنها را برطرف کنید.
جام جم