تبیان، دستیار زندگی
چرا انقلاب ضد دیکتاتوری مصر به یک کودتا منجر شد؟هر آن چه درباره تحولات مصر باید بدانید
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

بیداری اسلامی و چالش های پیش رو


 چرا انقلاب ضد دیکتاتوری مصر به یک کودتا منجر شد؟ هر آن چه درباره تحولات مصر باید بدانید. 


مصر

این روزها که رییس جمهور منتخب مصر مرسی در زندان و حسنی مبارک در آستانه آزادی از زندان است را کمتر صاحب نظری پیش بینی می کرد. در ادبیات رسانه ای جهان، وقایع سلسله واری که از سال 2010  آغاز شده و به دگرگونی نظامهای سیاسی یا برافتادن برخی دولتها در کشورهای عربی منجر می شد به "بیداری اسلامی" معروف شده بود. برخی پژوهشگران حوزه علوم سیاسی به ویژه در دانشگاههای آمریکایی با خوشبینی بسیار درباره "موج چهارم دموکراسی" می نوشتند. موج سوم دموکراسی مجموعه انقلابهایی بود که در اروپای شرقی رژیمهای سوسیالیستی اقتدارگرا را در اواخر دهه 80 و اوائل دهه نود میلادی سرنگون کرد و نظامهایی  لیبرال و بیشتر غرب گرا برسرکار آورد. اگرچه امواج این تغییرات بسیاری از کشورهای عربی را در برگرفت اما سرنوشت مصر شاید نقشی تاثیرگذار در آینده جهان عرب داشته باشد.مصر که پر جمعیت ترین کشور عربی است و دارای سابقه تاریخی و فرهنگی بسیار می باشد دارای نوعی نقش مرجعیت فکری در جهان عرب است. نه تنها الازهر که نماد آموزش دینی اهل سنت در این کشور وجود دارد که هر دو جریان مهم فکری جهان عرب در قرن بیستم در مصر متولد شدند. هم جریان اخوان المسلمین که به نقش سیاسی و اجتماعی دین در جامعه باور مند بود در مصر به وجود آمد و هم جریان فکری پان عربیسم و ملی گرایی ناصری جهان عرب را تحت تاثیر قرار داد. ارتش مصر هم نبردهای سرنوشت سازی را با اسراییل در قرن بیستم انجام داده است.

بر خلاف انقلاب اسلامی ایران که در سالهای ابتدای انقلاب با تصفیه ارتش از امرای وابسته به رژیم پیشین، مصادره ها به منظور تغییر و باز توزیع منابع قدرت و ثروت و ایجاد نهادهای نظامی امنیتی مانند کمیته و سپاه از همان روزهای اول همراه بود، بزرگترین ویژگی منفی برنامه های انقلابیون مصری بی توجهی به چنین مسائلی بود.  ساختار، فرماندهی و بدنه ارتش دست نخورده باقی مانند. دگرگونی جدی در مدیریت اقتصاد که در دست امرای ارتش بود به وجود نیامد

لذا سرنوشت مصر و آینده این کشور نقش مهمی در سوگیری آینده جهان عرب خواهد داشت. حال این سوال به وجود آمد که چرا بیداری اسلامی در این کشورها دستخوش چالش های جدی شده است. برای پاسخ به این سوال در ابتدا به دو نکته باید اشاره کرد:

1-بازیگران سیاسی عمده مصر و ائتلاف علیه مبارک:

برای درک آن چه که در مصر اتفاق افتاده در ابتدا باید بازیگران اصلی سیاست این کشور را شناخت. در دوران حسنی مبارک حاکمیت مصر ائتلافی از نخبگان دستگاه دیوان سالاری مصر( نهادهای دولتی، دستگاه قضا، بوروکراسی) و ارتش مصر بود. ارتش مصر یک ارتش به معنای ساده نیست. بلکه در مصر به علت مشارکت در جنگ علیه اسراییل مظهر غرور و نظم ملی به شمار می رفت. امرای ارتش پس از صلح کمپ دیوید ارتش را در فعالیتهای اقتصادی کشور درگیر کرده و فرماندهان ارتش نقش اصلی و بزرگی را در مالکیت و مدیریت اقتصاد مصر بازی می کنند. هم چنین نظام سیاسی توانست مدیریت جامع الازهر را در اختیار داشته باشد و عملا  اخوان المسلمین به عنوان تنها رقیب جدی و معارض ائتلاف حاکم فضایی برای عرض اندام نداشته باشد. انقلابی که در فوریه 2011 به سرانجام رسید، در ابتدا حاصل رویارویی اخوان و نظام حاکم نبود.

اخوان المسلمین

پس از واژگونی نظام بن علی برخی فعالان طبقه متوسط شهری، جوانان و ناراضیان اقتصادی با بهره گیری ابزار شبکه های اجتماعی به بسیج سیاسی و اجتماعی پرداخته و تظاهراتهای میدان تحریر را به راه انداختند. با فاصله اندکی برخی سیاستمداران سکولار، لیبرال و برخی وابستگان سابق رژیم مبارک به صف جوانان انقلابی پیوستند و در مرحله بعد اخوان المسلمین که از سالها مبارزه و زندان زخمها خورده بود از لاک محافظه کاری به در آمد.  ارتش نیز که با ائتلاف کامل علیه رژیم مبارک میان تمام نیروهای سیاسی روبرو شده بود، عملا پشت رژیم را خالی کرد و مبارک تسلیم شد.

2-  ارتش و طراحی ائتلاف علیه مرسی:

انتخابات ریاست جمهوری که به ریاست مرسی منجر شد دارای پیام واضحی بود که شنیده نشد. علی رغم حمایت غربی ها از لیبرالها و سکولارها عملا انتخابات مصر به مرحله دوم رفت و دوباره دو بازیگر قدیمی مصر روبروی  هم ایستادند: احمد شفیق آخرین نخست وزیر رزیم مبارک! که تحت حمایت حامیان رژیم قبل بود و مرسی نامزد اخوان المسلمین. این دو قطبی قدیمی نشان داد که علی رغم خوشبینی اولیه غربی ها، جامعه مصر بر مدار همان دوگانه سنتی خود در حال حرکت است.

مهم ترین نکته اساسی درباره انقلاب مصر این است که بر خلاف انقلابهای سیاسی و اجتماعی ، انقلاب مصر در حد انقلاب سیاسی باقی ماند. در واقع انقلاب مصر توانست رژیم سیاسی سابق را سرنگون کند اما در باز طراحی نظام اجتماعی، باز توزیع منابع قدرت و ثروت و ایجادنهادهای جدید انقلابی توفیقی نداشت.

اگرچه کودتای ارتش مرسی و اخوان را از قدرت بیرون راند اما ائتلاف سیاسی جدی پشت این کودتا بود. ائتلافی که از حزب سلفی نور شروع می شد ، به مسیحیان قبطی می رسید، لیبرالها و سکولارها و چپها را در برمی گرفت و نهایتا با مدیریت ارتش توسط وابستگان رژیم مبارک کنترل می شد

بر خلاف انقلاب اسلامی ایران که در سالهای ابتدای انقلاب با تصفیه ارتش از امرای وابسته به رژیم پیشین، مصادره ها به منظور تغییر و باز توزیع منابع قدرت و ثروت و ایجاد نهادهای نظامی امنیتی مانند کمیته و سپاه از همان روزهای اول همراه بود، بزرگترین ویژگی منفی برنامه های انقلابیون مصری بی توجهی به چنین مسائلی بود.  ساختار، فرماندهی و بدنه ارتش دست نخورده باقی مانند. دگرگونی جدی در مدیریت اقتصاد که در دست امرای ارتش بود به وجود نیامد. وابستگان رژیم سابق پستهای نظام بوروکراسی را در اختیار داشتند و اخوان المسلمین با ساده اندیشی و خامی به اتحاد با آمریکا، ترکیه و عربستان برای بقای خود در عرصه سیاسی می اندیشید.  به تدریج تک رویهای سیاسی اخوان که با نوعی انحصار همراه بود زمینه شکاف جدی آنها و موئتلفین حداقلی آنها را به وجود آورد.  ناتوانی آنها در مدیریت اقتصاد کشور که هم به دلیل بی تجربگی و هم به دلیل کارشکنیهای عوامل رژیم سابق و صاحبان منابع ثروت به ویژه ارتشیها بود نارضایتی عمومی را به وجود آورد. مواضع افراطی آنان در زمینه مسائل مذهبی و اموری مانند سوریه ، باعث بدبینی مسیحیان قبطی که ده درصد جمعیت مصر را تشکیل می دهند شد. حزب سلفی نور که دارای حمایت عربستان و رقیب اخوان در میان اسلام گرایان مصر است نه نگاه سیاسی اخوانی ها را می پسندید و هم از سوی سعودی ها که از تجربه اخوان نگران بودند تحریک می شد.

مصر

لیبرالها و سکولارها هم که در انتخابات شکست خورده بودند، خود را صاحبان انقلاب می دانستند. در چنین شرایطی ارتش دوباره برای مقابله با رقیب قدیمی اش وارد میدان شد. اگرچه کودتای ارتش مرسی و اخوان را از قدرت بیرون راند اما ائتلاف سیاسی جدی پشت این کودتا بود. ائتلافی که از حزب سلفی نور شروع می شد ، به مسیحیان قبطی می رسید، لیبرالها و سکولارها و چپها را در برمی گرفت و نهایتا با مدیریت ارتش توسط وابستگان رژیم مبارک کنترل می شد.

چشم انداز امروز:

از یک سو موضع اسلام گرایان مصری دچار تحول جدی شده است. با سرکوب و کشتار  هفته گذشته ارتش و حامیان  آنها کاری کردند که تا مدت زیادی اسلام گرایان معتدل و حامی صندوق رای تضعیف و افراطیون و تجددستیزان رادیکال  مانند سلفی ها مسلط بر اوضاع شوند. در واقع اخوان المسلمین بنا بر تجربه ترکیه تصمیم داشت به عنوان بازیگر سیاسی در مصر حضور یابد. اما پس از سرنگونی خشن دولتشان در اخوان صدای طیف افراطی که طرفدار خشونت و مبارزه مسلحانه جدی هستند بلندتر به گوش می رسد. پس از سرکوب خونین اخوانیها ائتلاف ضد اخوان دچار شکافهای جدی شده است. لیبرالها و سکولارهایی مانند البرادعی متوجه شدند که سرنگونی یک دولت منتخب  با صندوق رای ، با هر بهانه و توجیهی و حتی با نمایشهایی مانند تظاهراتهای خیابانی گسترده عملا نقض غرض بازی دموکراتیک است و به نزاع خونین خیابانی می رسد. بحران امروز ، کودتا و دو قطبی شدن جامعه  چشم انداز تاریکی پیش روی ناظران قرار می دهد.

سید حسین زرهانی

بخش سیاست تبیان