تبیان، دستیار زندگی
سید علی در روزگار كودكی بزرگان بسیار دید و یاد و نام و سیمای علمی-اجتماعی آنها را به خاطر سپرد. شیخ عبدالله بن سعید باقشیر، سید نورالدین علی بنحسن حسینی شامی ، سبط الشیخ زین بن شیخ محمد شامی عاملی ، قاضی تاج الدین احمد بنابراهیم مالكی مكی و مولا محمد باقر
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

سیدعلی خان کبیر

سید علی در روزگار كودكی بزرگان بسیار دید و یاد و نام و سیمای علمی-اجتماعی آنها را به خاطر سپرد. شیخ عبدالله بن سعید باقشیر، سید نورالدین علی بنحسن حسینی شامی ، سبط الشیخ زین بن شیخ محمد شامی عاملی ، قاضی تاج الدین احمد بنابراهیم مالكی مكی و مولا محمد باقر خراسانی جمعی از دانشورانی بودند كه برای تدریسیا نماز به مسجد الحرام می آمدند.و خاطره سبزشان دراندیشه كوچك نوباوه هوشمند حجاز ثبت شد.

بر ساحل صحیفه

سید علی خان كبیر درغروب جمعه ، پانزدهم جمادی الاول 1052 ق . در مدینه پای به عرصه گیتی نهاد.پدرش سید نظام الدین احمد از دانشوران شیرازی تبار حجاز بود و در شمار نوادگان علی بن الحسین علیه السلام جای داشت.مادر گرانقدرش دخت شیخ محمد بن احمد منوفی ،مرجع وارسته شافعیان شمرده می شد.

هنوز علی خردسال بود كه پدرش دعوت قطب شاه هفتم ، فرمانروای حیدرآباد را اجابت كرد و برای راهنمایی مومنان شبه قاره رهسپار هند شد.

رازهای حجاز

كودك شیرازی تبار حجاز زیر نظرمادر ارجمندش بالید. در این سالها دایی دانشورش ، شاعر گرانمایه حضرت قاضی عبدالجواد منوفی ، پیشوای مذهبی و امام جماعت شافعیان در مسجد الحرام از وی حمایت می كرد.و نهال نورسته مدینه را از عنایات خویش برخوردارمی ساخت . سید علی در روزگار كودكی بزرگان بسیار دید و یاد و نام و سیمای علمی-اجتماعی آنها را به خاطر سپرد. شیخ عبدالله بن سعید باقشیر، سید نورالدین علی بنحسن حسینی شامی ، سبط الشیخ زین بن شیخ محمد شامی عاملی ، قاضی تاج الدین احمد بن ابراهیم مالكی مكی و مولا محمد باقر خراسانی جمعی از دانشورانی بودند كه برای تدریس یا نماز به مسجد الحرام می آمدند.و خاطره سبزشان دراندیشه كوچك نوباوه هوشمند حجاز ثبت شد.

سید علی در چنین فضایی رشد یافت و به حدود چهارده سالگی رسید. در این سن نامه پدر كه وی را به هجرت فرا می خواند، به دستش رسید. پس بار سفر بست و در ششم شعبان 1066 ق . رهسپار شبه قاره شد.

دنیای جدید

سفر نوجوان حجاز بیست ماه به درازا كشید. سرانجام در روزهای پایانی ربیع الاول 1068 ق . به حیدر آباد رسید.و برای نخستین باریعقوب هند را در آغوش گرفت . او شرح تلاشهای مادر فداكارش را برای پدر باز گفت و ازحوادث حجاز پرده برداشت.

نظام الدین احمد مقدم فرزند را گرامی داشت و درفرصتهای گوناگون داستان شیخ الاسلامی و پذیرش دامادی سلطان را برای پور سپید بخت مدینه النبی بیان كرد.و برنامه درسی وتربیتی ویژه ای برایش در نظر گرفت.

ناگفته پیداست كه نظام الدین برای تربیت علمی فرزند فرصت كافی نداشت . بنابراین جوان برومند حجاز را فرمان داد كه تنها به محفل علمی پدر بسنده نكند و برای دستیابی به آرمان بلند خویش از محضر دانشمندان بزرگی كه به شوق بهره گیری از فضای مناسب حیدرآباد به سمت شبه قاره می شتافتند، سودبرد.

سید علی پند پدر شنید و از پژوهشگران بزرگی چون محمد بن علی شامی عاملی و شیخ جعفر بن كمال الدین بحرانی كامیاب شد.

ناگفته پیداست كه آموخته های اختر فروزان حیدرآباد به آموزشهای مدون بزرگان یاد شده محدود نبود. او در نشستهای رسمی و غیررسمی پدر شركت می جست و از گنجینه اندوخته های دانشگرانی كه به دیدار سید نظامالدین می شتافتند. برخوردار می شد. منابع موجود نشان می دهد كه محفل پدر جایگاه ادیبان ، پزشكان و فقیهان بود. سرور جوانان حجاز در این نشستها با بزرگانی چون ادیب گرانمایه سید حسینعلی بن حسن شدقم حسینی و ادیب و پزشك نامور شیخ حسین بن شهاب الدین كركی شامی آشنا شد و از تجربه های گرانبهایشان بهره برد واندك اندك در شمار درختان پرثمر باغستان دانش حیدرآباد جای گرفت.

فصل دشنه

 در این روزگار قطب شاه هفتم(سلطان عبدالله ) در گذشت و یكی از دامادهایش كه در سلك صوفیان جای داشت بر تخت نشست و خود را سلطان ابوالحسن قطب شاه هشتم نامید.نخستین هدف او چون همه فرمانروایان ، از میان بردن رقیبان بود. رقیبانی كه سید نظام الدین و فرزند دانشورش سید علی خطرناك ترین آنها به شمرده می شدند. در دیدگاه او رهبر بزرگ مذهبی حیدر آباد، كه عنوان دامادی قطب شاه هفتم را نیز با خود داشت و از حمایت بی شایبه فقیهان و دانشمندان بهره میبرد آتشفشان خاموشی بود كه هر لحظه می توانست فعال شود و دربار را زیر خاك و گدازه های خشم الهی خویش مدفون سازد. بنابراین بر نظام الدین و فرزندش سید علی سخت گرفت.دست آن پاكان آسمان تبار را از مراكز قدرت مادی كوتاه كرد و در تنگ تر ساختن حلقه محاصره پنهان آنان بسیار كوشید.

این مرحله از زندگی سید دانشوران حجاز ده سال به درازا كشید. هر چند صدر الدین در این دوره با دانشمندان محفل پدر پیوند داشت و ازدوستی بزرگانی چون حكیم ابوالحسن بن ابراهیم طبیب شیرازی و ادیب گران پایه شیخ جمال الدین محمد بن عبدالله نجفی مالكی بهره می برد ولی دیگر از آزادی ها و كامیابی های ایام سلطان عبدالله خبری نبود. رگبار حوادث بر او و پدر ارجمندش فرو می بارید وزندگی را بر آنها دشوار می ساخت . سید وارستگان حجاز در دیباچه زرین«سلافه العصر»از آن سالها چنین یاد كرده است:

«پس پیوسته ناكامی ها بر من فرو میبارید و مرا از نگارش باز می داشت . حوادث ناگواری كه طومار شكیبایی را در هم می پیچید، گردش روزگاری كه پیامدهای تلخش خردسالان را كهنسال و سپید موی می ساخت . رنج دوری از وطن ، بستگان و آشنایان ، انواع دشواریها و نامرادیها در كنار دشمنی پیوسته دربار چنان آتشی در زندگی ام افكند كه اگر بر زبان قلم جاری شود بی تردید آن را میسوزاند.»

هر چند آن سالها روزگار ناكامیها و نامرادیهای سید علی شمرده شده است ، هرگز تلخ ترین روزهای زندگی اش نبود. در سالهای پایانی این دهه غمبار مرد پولادین عرصه دانش و ادب روی درنقاب خاك كشید. و صدر الدین را در برابر یورشهای مكرر سلطان ابوالحسن تنها نهاد.

اینك قطب شاه هشتم برای همیشه از دغدغه نفوذ سید نظام الدین رهایی یافته بود. پس بی هیچ نگرانی سید علی را در خانه ای كوچك زندانی كرد و هرگونه دیدار با او را ممنوع ساخت . بدین ترتیب ناگوارترین روزهای زندگی سروردانشوران حجاز با مرگ سید نظام الدین آغاز شد و تا سالها ادامه یافت . روزهایی كه خود درباره آن چنین نگاشته است:

«در اینروزگار از همه آشنایان دورم و جز اندوه همنشینی ندارم ... ناگزیر باید در خانه ای تنگ تر از روزن سوزن زندگی كنم ، خانه ای كه هنگام ورود بدان شاهرگ قلب انسان پاره می شود. در این سرای ، همنشینی جز كتاب و دفتر ندارم...

خداوند از حوادثی كه درآینده پدید می آید آگاه تر است . تا كنون بر این بحران گشایشی آشكار نشده است...این گزیده ای از حقایقی است كه در این سرزمین بر من می گذرد، شرح روزهای زندگی ام كه پیاپی می گذرند و من با حسرتی پایان ناپذیر به تماشایشان نشسته ام. »

البته او ازروزهای دشوار زندان بهره گرفت و آتش نمرودیان را گلستان ساخت . پژوهشهای ناتمام خویش را به پایان رساند و كتاب نفیس ‍ «الحدائق الندیهفی شرح الصمدیه»را در جمادی الثانی 1079 ق . به جهان دانش و ادب عرضه كرد. آن بزرگمرد در سطورپایانی این اثر از دشواریهای زندگی اش پرده برداشته ، می نویسد:

«...این شرح مبارك در روزهای سرشار از اندوه ، اضطراب ونگرانی پایان پذیرفت . من در روزگار و سرزمینی جای گرفته ام كه بازار دانش ودانشجویانی در آن بی رونق شده ، نادانان و طرفدارانشان قدرت یافته اند...»

در روزهای پایانی جمادی الثانی 1079 ق . چند روز پس از پایان نگارش ‍ این اثر نفیس حادثه ایدردناك روان آسمانی سید علی را در اندوه فرو برد. شیخ احمد بن محمد علی جوهری مكی گیتی را وداع گفت. جوهری در روزگار مرگ فضیلتها گوهری گرانبها بود.مرد دانشور و جهاندیده ای كه گهگاه با نامه ای ، پیامی یا كتابی تنهایی جانكاه دانشور دربند حیدرآباد را از خاطرش می زدود و اندوه بی پایانش را به شادی و لبخندتبدیل می كرد.

نیلوفر آبی

1082ق را باید سال رویش نیلوفرهای آبی در مرداب عفن حیدرآباد دانست . در ربیع الثانی این سال كوشش های شبانه روزی ستاره دربند هند به بار نشست و كتاب گران سنگ سلافه العصر فی محاسن الشعراء بكل مصر پای به عرصه ادب و هنر نهاد. دانشور گران پایه حجازی تبار در زندان هراسناك حیدرآباد به مرور خاطرات سی ساله زندگی اش پرداخته ،آنچه از اندیشمندان و ادیبان عرب در سینه داشت به برگهای زرین این كتاب پر ارج سپردو شاهكاری ماندگار در هنر و ادبیات عرب پدید آورد.

با سواران اورنگ

سرنوشت همچنان با دانشمند وارسته حیدر آباد نامهربان بود. توفان دیرپای شریعت ستیزی كه با مرگ قطب شاه هفتم آغاز شده ، با عروج سید نظام الدین احمداوج گرفته بود همچنان ادامه داشت و هستی گرانبهاترین گوهر دریای دانش و هنر راتهدید می كرد. نگاهبانانی كه پیرامون خانه كوچك او می گشتند، جاسوسانی كه به عنوان دانشجو و ادیب به دیدارش ‍ می شتافتند هر یك خبر از آینده ای دشوارتر و تاریك تر میداد.

در چنین موقعیت ادیب برجسته حجازی تبار نقشه ای هوشمندانه طرح كرد، نقشه ایكه در بهترین فرصت به اجرا درآمد. سید علی از زندان گریخت و مقامهای امنیتی قطب شاههشتم را در شگفتی فرو برد. سلطان سواران بی شمار در پی اش روان ساخت . سوارانی كهبسیار تلاش كردند ولی جز نومیدی و شكست بهره ای نبردند.

دانشور گریخته از زندان قطب شاهیان ، خود رابه برهانپور رساند و در نخستین فرصت به دیدار محمد اورنگ زیب ، پادشاه آن سامانشتافت.اورنگ زیب دشمن دیرپای حیدرآباد نشینان شمرده میشد و پیوسته در اندیشه جذب دانشمندان و سیاستمداران آن دیار بود. بنابراین مقدمسرور ادیبان جزیره العرب را گرامی داشته ، لقب خان به وی بخشید و هزار و سیصد سوارزیر فرمانش قرار داد.بدین ترتیب فرزنددانشمند سید نظام الدین به صدر الدین سید علی خان شهرت یافت . پیشنهادهای سازنده اودر شیوه كشور داری و لشگر آرایی سلطان اورنگ را بسیار تحت تاثیر قرار داد، به گونهای كه وقتی رهسپار اورنگ آباد شد وی را نیز همراه خویش برد و چون از آنجا به سمتاحمد نكر حركت كرد او را فرمانده نگاهبانان اورنگ آباد ساخت.

تلاشهای آن دانشمند بزرگ در تامین امنیت شهرو آسایش مردم ، محمد اورنگ زیب را بر آن داشت كه وی را به حكومت لاهور و مناطق مجاور منصوب كند.با این تدبیر سلطان نماینده ای شایسته یافت.لاهور فرمانداری دلسوز به دست آورد و ادیب بزرگ سده یازدهم پای در روزگاری سراسرتلاش نهاد.

هر چند مسئولیت تازه سید دشوار و كمرشكن بود، هرگز او را از پژوهش ونگارش باز نداشت . آن بزرگمرد از فرصتهای اندك پدید آمده در نبردها و آماده باشهابهره برد و به تحقیق و نگارش پرداخت . پژوهشهای سودمندی كه سرانجام بخشی از آن درسال 1093 ق . با نام كتاب نفیس انوار الربیع فی انواع البدیع در اختیار ادب دوستانقرار گرفت. آن ادیب فرزانه در پایان كتاب اوضاع دشوارروزهای نگارش را چنین به خاطر آورده است:

«پروردگار در روزگاری مرا به آغاز و پایان این كتاب موفقداشت كه برای هیچ انگشتی همنشینی با قلم قابل تصور نیست و حتی در خیال انسان نیزنمی گنجد كه بتواند مساله ای را در دل تصور كند. روزگاری كه چشم بر چیزی جز برقشمشیر و نیزه نمی افتد و دستها جز با دسته شمشیر و لگام اسبان با چیزی همنشین نمیشوند و این در زمان مرزداری در نقاط خطر خیز سرزمین هند است كه هر بامداد و شامگاهدر برابر دشمنان فرود می آییم و با آنان درگیر می شویم . روزگاری كه گوش جز بافریاد«ای سواران خداوند، پای در ركاب نهید»

آشنا نیست و انسان جز آوای بزرگان گرفتاری كه می گویند:«ای غلام ، اسبم را نزدیك آور!»نمی شنود.

اندیشه پرواز

 هر چند فرمانبرداری لاهور مقامی پر كشش بود و بسیاری از سیاست پیشگان برای دستیابی بدان خود را در آتشمی افكندند، برای دانشوری كه روانش در تابش آفتاب دانش و ایمان بالیده ، كاری توانفرسا و بی ارج می نمود. در دیدگاه او مقامها و موقعیتهای ممتاز اجتماعی و سیاسیتنها هنگامی ارزنده بود كه بتوان در سایه آن اشك یتیمی را سترد، درد كهنسالی رازدود با ستمدیده ای را از زنجیر نامردان رهایی بخشید. بنابراین پس از چند سال ، چونمقام فرمانداری لاهور را از ارزشهای راستین تهی یافت ، بی درنگ از آن كناره گرفت ودیگر بار همنشین كتاب و دفتر شد.

بی تردیددانشمندی چون صدر الدین سید علی همنشین با كتاب را از هر كاری زیباتر و دوست داشتنیتر می داشت ولی سیاستمداری چون اورنگ زیب هرگز نمی توانست شخصیت ارجمند دانشوروارسته روزگار خویش را نادیده گرفته ، از او در اداره امور جامعه بهره نبرد.بنابراین ضمن فرمانی وی را به ریاست دیوان«برهانپور»منصوب كرد.

دانشور برجسته جهان اسلام كه این مقام رابرای خدمت و انجام دادن وظیفه الهی اش مناسب می دید، راه برهانپور پیش گرفت و در آندیار به نجات ستمدیدگان و كوتاه كردن دست تبهكاران و متجاوزان پرداخت . آن بزرگمرددر این شهر نیز از پژوهش و نگارش باز نایستاد و در سال 1104 ق . اثر پر ارج«نغمه الاغان فی عشره الاخوان»را در 693 بیت به رشته نظم كشید.

البته این تنهاثمره تلاش علمی آن ادیب وارسته نبود. صدر الدین سید علی در كنار همه مسوولیتهایاجتماعی به پژوهش و نگارش ادامه داد و سرانجام پس از تلاشی دوازده ساله در 1106 قمجموعه نفیس«ریاض ‍ السالكین فی شرح صحیفه سیدالساجدین علیه السلام»را به پایان برد.

آن دانشمند گرانمایه پس از چند سال داوری ،از كار در دیوان برهانپور كناره گرفت و دیگر بار بهارتش پیوست و سالیانی چند درسپاه محمد اورنگ زیب ، كه تشنه حضور فقیهی پارسا بود، به خدمت پرداخت.

نا گفته پیداست كه آن دانشور نستوه در اینبرهه نیز پژهش دست نكشید و در روزگاری كه به سن شصت نزدیك می شد به نگارش رساله ایدر شرح روایتهای پنجگانه ای كه پدرانش سینه به سینه برایش بازگو كرده بودند، پرداختو در ربیع الاول 1109 ق آن را به پایان برد.

سالها شتابان میگذشتند و ادیب فرزانه هند را به سمت كهنسالی پیش ‍ می بردند. سرور اندیشمندان سدهیازدهم اینك آثار گذر عمر را بر پیكرش ‍ مشاهده می كرد. بنابراین در 1114 ق . نزدمحیی الدین محمد اورنگ زیب شتافت و كناره گیری اش از پستهای دولتی را به آگاهی ویرسانده ، اجازه خواست كه راه حجاز پیش گیرد و در پایان عمر به زیارت بیت اللهالحرام ، آرامگاه مقدس پیامبر اكرم صلی الله علیه و آله و بستگانش در آن سامانتوفیق یابد.

اندكی بعد بار سفر بست و بی توجه به اندرز آشنایان ، كه او را بهماندن و بهره گیری از عنایتهای ملوكانه تشویق می كردند، در مسیر سپیدترین جاده جهانبه حركت درآمد و پس از 46 سال زندگی پرفراز و فرود در شبه قاره ، سوی وطن روانشد.

دیار نیكان

سرور دانشوران سده یازدهم پس ازبه جای آوردن مناسك حج ، زیارت حرم معصومان حجاز و دیدار بستگان ، راه عراق پیشگرفت و آرامگاه شهیدان معصوم آن دیار را از نزدیك زیارت كرد.سپس به جانب خراسان روان شد و بر مزار پاكهشتمین امام معصوم علیه السلام بوسه زد و آنگاه به اصفهان شتافت تا با دانشوران آن سامان آشنا شود.

آنبزرگمرد وارسته در سال 1117 ق . به پایتخت پرشكوه صفویان رسید.چون سلطان حسین از ورود خورشید رخشان آسمان ادبآگاه شد مقدمش را گرامی داشت و در بزرگداشت وی كوشید.گوهر گرانبهای جزیره العرب به پاس این مهماننوازی شایسته كتاب شریف«ریاض ‍ السالكین فی شرح صحیفهسید الساجدین»را كه ثمره دوازده سال تحقیق و نگارشبود، به دربار صفوی هدیه كرد.

اندیشمند وارسته آیین وحی در واپسین بخش از سفر دراز خویش با كوله باری از خاطره ، تجربه و شهرت بهشیراز، شهر پدران بلند آوازه اش ، گام نهاد و با خاطری آسوده به پژوهش ، نگارش وتدریس پرداخت . با حضور آن ادیب برجسته مدرسه ای كه پدربزرگ ارجمندش امیر غیاثالدین منصور بنیاد نهاده بود رونق روزگاران گذشته را بازیافت و نام صدرالدین سیدعلی خان مدنی به عنوان مرجعی گرانبها و دانشوری آسمان تبار زبانزد همگان شد.

گنجینه خورشید

مسافر كهنسال و خسته هندوستان هدایای بسیار با خود آورده بود.هدایایی كه بخشی از آنها را در قالب شعر و سخنان حكمت آمیز در میان شاگردان پراكندو بخشی دیگر را در قالب كتاب به دانش پژوهان و ادب دوستان عرضه كرد. تاریخ نگاراننام كتابهای آن دانشمند نیك نهاد را چنین ثبت كرده اند:

1.سلافه العصر فی محاسنالشعراء بكل مصر

2.الدرجات الرفیعه فی طبقات الامامیه

3.سلوه الغریب و اسوهالادیب

4.انوار الربیع فی انواع البدیع

5.الحدائق الندیه فی شرحالصمدیه

6.الفرائد البهیه فی شرح الفوائد الصمدیه

7.موضح الرشاد فی شرحالارشاد

8.رساله فی اغلاط الفیروز آبادی فی القاموس

9.التذكره فی الفوائدالنادره

10.المخلاه

11.الزهره فی النحو

12.ملحقاه السلافه

13.نفثهالمصدور

14.محك القریض

15.رساله فی المسلسله بالاباء

16.نعمه الاغان فیعشره الاخوان

17.ریاض السالكین فی شرح صحیفه سید الساجدین علیه السلام

18.الكلم الطیب و الغیث الصیب

19.دیوان شعر

اختر خاموش

ادیب بزرگ سده یازدهم علاوه بر شیخ جعفر بن كمال الدین بحرانی ، شیخعلی بن فخر الدین محمد بن شیخ حسن بن شهید ثانی ، پدر گرانقدرش ‍ سید نظام الدیناحمد و دیگر استادان روزگار از پژوهشگر بزرگ دریای دانشهای اهل بیت علیه السلامعلامه محمد باقر مجلسی نیز اجازه روایت داشت.

او در سالهای تدریس شاگردان بسیارپرورید ولی بی دریغ كه نام و یاد آن سپید بختان در گذر زمان به تاراج رخدادها رفته، در آور فراموشی مدفون شده است . آنچه می توان در این فرصت باز گفت نام سه تن ازكامروایانی است كه اجازه بازگویی شنیده ها و نگاشته های سید ادیبان حجاز را دریافتداشته اند:

1.علامه گرانمایه حضرت شیخ محمد باقر مجلسی گردآورنده مجموعه نفیسبحارالانوار

2.دانشور ارجمند حضرت شیخ باقر بن موسی محمد حسین مكی ،

3.دانشمند وارسته حضرت سید محمد حسین خاتون آبادی اصفهانی.

دریغ

ناگفته پیداست دانشوری كه درروزهای سخت حیدر آباد و لاهور از پژوهش باز نایستاد در روزهای آسودگی شیراز نمیتوانست از این كردار پسندیده دست بردارد. او همچنان تحقیق می كرد و می نوشت تاگرانبهاترین مجموعه لغت عرب را پدید آورد و البته در این كار نیز چون همه اقداماتشبه موفقیتی سترگ دست یافت . كتاب پر ارج«الطراز الاولفیما علیه من لغه العرب المعمول»نشانه روش پیروزی بزرگ آفتاب بی غروب شیراز درروزگار كهنسالی و ناتوانی است . ادیب گرانمایه مدرسه منصوریه در این اثر گران پایهاستادی و چیرگی خیره كننده اش را هویدا ساخته ، در ذیل هر لفظ همه مسائل مربوط بهآن ، حتی ترانه ها و داستانها را نیز به زیور نگارش آراسته است.

بی تردید پایان این اثر شگرف می توانست پایانگسترده ترین پژوهشهای انسان در موضوع لغت عرب به شمار آید ولی دریغ چرخ چنین نمیپسندید. بیماری بر پیكرش پنجه افكند و سرانجام دیدگان پرفروغش ‍ در یكی ازغمبارترین روزهای سال 1120 ق برای همیشه بسته شد.

استادان ، دانشجویان ومومنان شهر پیكر گرانبهاترین گوهر دریای ادب و هنر را تا حرم حضرت احمد بن موسی علیه السلام شاهچراغ همراهی كردند و در آن حریم پاك كنار آرامگاه سید ماجد بحرانیبه خاك سپردند.


منبع: پایگاه اطلاع رسانی حوزه.

تهیه و تنظیم: سید صدرالدین مرتجی-گروه حوزه علمیه تبیان