تبیان، دستیار زندگی
آثار زیانبار و خسارت آفرین محبت دنیا موجب شده كه، تاریخ حیات علما ربانی و اساتید طراز اول حوزه های علمیه، همواره توام با ساده زیستی و چشم پوشی از زخارف دنیوی باشد و دنیا را در سهل الوصول ترین شكل آن نیز طرد نمایند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

ترك دنیا به شیوه علما سلف

ترك دنیا به شیوه علما سلف
آثار زیانبار و خسارت آفرین محبت دنیا موجب شده كه، تاریخ حیات علما ربانی و اساتید طراز اول حوزه های علمیه، همواره توام با ساده زیستی و چشم پوشی از زخارف دنیوی باشد و دنیا را در سهل الوصول ترین شكل آن نیز طرد نمایند.

برخی از مفاهیم دینی را می توان نام برد كه گاهی مورد مذمت واقع شده و گاهی نیز از آنها به نیكی یاد شده است. یكی از این مفاهیم، مفهوم دنیا می باشد كه هم در قرآن كریم و هم در روایات و سنت اهل بیت(ع)، به دو صورت ممدوح و مذموم از آن نام برده شده است.

بررسی دیدگاههای مختلف دینی در مورد دنیا، حاكی از این مطلب است كه سرّ این مدح و ذم را، نه در دنیا که در بیرون از دنیا باید جست. در حقیقت، مطالعه آیات قرآن کریم، بیانگر این نكته است که دنیا به خودی خود، از جهت انتساب به حضرت حق، سراسر حق است و باطل و پستی در آن راه ندارد، بنابراین مذموم نیست؛ اما از جهت انتساب به بشر، متناسب با نگرش و استفادة انسان ، گاه ممدوح (دنیاداری) و گاه مذموم (دنیاگرایی) است.

بنابر نص قرآن كریم، آنچه خدا در زمین آفریده براى استفاده انسانها است: « خلق لكم ما فى الارض جمیعا ؛ هر چه در زمین است همگى براى شما آفریده شده »(بقره/29) و لذا به صراحت می توان گفت، در منطق قرآن نعمت هاى خدا نكوهش نشده و استفاده از آنها هم مذموم نیست ، تا آنجا كه خود قرآن مى فرماید: « قل من حرم زینه الله التى اخرج لعباده و الطیبات من الرزق؛ بگو چه كسى زینتى را كه خدا براى بندگان خود بدر آورده و پاكیزه هاى از روزى را حرام كرد»(اعراف/ 32)

با این وصف، می بایست اذعان نمود، كه آنچه قرآن از آن نكوهش كرده ، محبت دنیاست، نه استفاده از دنیا؛ « من كان یرید العاجله عجلناله فیها مانشاء لمن نرید ثم جعلنا له جهنم یصلیها مذموما مدحورا؛ هر كس خواهان متاع این جهان است (و دل به دنیا باخته و در گرو محبت آن است ، و به آخرت توجه ندارد) از چنین افراد، به هر كدام كه بخواهیم از متاع این جهان مى دهیم ، پس از آن دوزخ را نصیب او سازیم ، كه با حالت بد و رانده شده در آن در آید»(اسراء/ آیه 18)

به علت همین نكوهش ها و آثار زیانبار دلبستگی به دنیا بوده است كه وقتی از امام على بن الحسین(ع)، پرسیدند: با فضیلت ترین عمل نزد خدا چیست؟ حضرت پاسخ دادند: « ما من عمل بعد معرفة الله جل و عز و معرفة رسوله، افضل من بغض الدنیا و ان لذلك لشعبا كثیرة و للمعاصى شعبا; هیچ عملى بعد از شناخت پروردگار متعال و شناخت پیامبر او(ص) برتر از دشمنى با دنیا(و ترك دنیاپرستى) نیست و این شاخه‏هاى فراوانى دارد و همان گونه كه گناهان دیگر شاخه‏هاى بسیار دارد». سپس امام(ع) به سركشى و عصیان شیطان كه از «تكبر» سرچشمه گرفت و «حرص‏» كه سبب گناه و ترك اولاى آدم و حوا شد، و «حسد» كه سرچشمه عصیان قابیل گشت تا آنجا كه دست‏خود را به خون برادرش آلوده ساخت اشاره فرموده، مى‏افزاید: «فتشعب من ذلك حب النساء و حب الدنیا و حب الرئاسة و حب الراحة و حب الكلام و حب العلو و الثروة، فصرن سبع خصال، فاجتمعن كلهن فى «حب الدنیا»! فقال الانبیاء و العلماء بعد معرفة ذلك، حب الدنیا راس كل خطیئة; از اینجا شاخه‏هاى علاقه به زن، و محبت دنیا و محبت‏به ریاست و علاقه به راحتى و تن‏پرورى و محبت‏سخن گفتن(پرگویى) و محبت‏برترى‏جویى و مال و ثروت پیدا شد، و این هفت صفت همه در «حب دنیا» خلاصه مى‏شود و اینجاست كه پیامبران و علما بعد از آگاهى بر این موضوع گفتند: محبت دنیا سرچشمه همه گناهان است‏»!

سپس براى اینكه تفاوت میان دنیاى ممدوح و مذموم را روشن سازد امام در پایان مى‏فرماید: «و الدنیا دنیائان: دنیا بلاغ و دنیا ملعونة; و دنیا دو گونه است: دنیایى كه به حد كفاف است(و انسان را به آخرت و معنویت) مى‏رساند و دنیاى نفرین شده(كه انسان را از خدا دور مى‏كند)»(1)

محبت دنیا، صفت مذمومی است كه برای آحاد مسلمانان از همه طبقات، مضر و خسارت آفرین می باشد، اما برای علما و روحانیون زیانبارتر است، زیرا ضرر آن به جامعه نیز سرایت كرده و مردم را نیز مبتلا می نماید. مرحوم امام خمینی(ره) در این باره می فرمایند: « آن روزی که توجه اهل علم به دنیا شد و توجه به این شد که خانه داشته باشند چطور و زرق و برق دنیا خدای نخواسته در آنها تأثیر بکند، آن روز است که باید ما فاتحه اسلام را بخوانیم.......آن روزی که زرق و برق دنیا پیدا بشود و شیطان در بین ما را پیدا کند و راهنمای ما شیطان باشد، آن روز است که ابرقدرت ها می توانند در ما تأثیر کنند و کشور ما را به تباهی بکشند. همیشه این کشور به واسطه این کاخ نشین ها تباهی داشته است.»(2)

همین آثار زیانبار و خسارت آفرین بوده است كه موجب شده، تاریخ حیات علما ربانی و اساتید طراز اول حوزه های علمیه، همواره توام با ساده زیستی و چشم پوشی از زخارف دنیوی باشد و دنیا را در سهل الوصول ترین شكل آن نیز طرد نمایند. در همین رابطه داستان زیبایی در تواریخ و تراجم نقل شده است كه موید مطالب فوق الذكر می باشد. « ضیاء السلطنة یكى از دختران فتحعلى شاه بود و در مال و جمال و كمال مشهور، فتحعلى شاه از مرحوم آخوند ملا حسن یزدى صاحب مهیج الاحزان، خواهش نمود كه ضیاء السلطنه را به پسر خود تزویج نماید، آخوند قبول نكرد و عذر آورد كه ما رعایا قابل آن نیستیم كه دختران سلاطین در خانه هاى ما باشند.

همچنین فتحعلى شاه از میرزاى قمى (صاحب قوانین )، خواهش نمود كه یكى از دختران شاه را براى پسر خود تزویج نماید، پس از انقضاء مجلس ، ‍ میرزا از خدا خواست كه اگر باید شاهزاده به همسرى پسر من در آید، پس ‍ خداوندا پسر مرا مرگ بده، پس از انجام دعا پسر میرزا در آب غرق شد و وفات یافت .

بالاخره بعد از فتحعلى شاه، ضیاء السلطنه به عتبات عالیات رفت و نزد مرحوم آقا سید محمد مهدى، فرزند آقاى سید على طباطبائى فرستاد كه مرا اختیار كن، سید امتناع نمود، پس از آن، شاهزاده از شیخ محمد حسین صاحب فصول، خواهش مزاوجت نمود، شیخ نیز قبول نكرد، شاهزاده به خدمت مرحوم آقا سید ابراهیم موسوى قزوینى، استاد صاحب كتاب قصص العلماء، كسى را فرستاد و خواهش مزاوجت و مواصلت نمود،ایشان در جواب فرمود كه مخارج شما شاهزادگان بسیار است و ما را جز فقر و فاقه حاصلى نیست و از عهده مخارج شما نمى توانیم برآئیم، شاهزاده دیگر باره كسى فرستاد كه من از شما هیچ مخارجى مطالبه نمى كنم، بلكه خرج شما و مخارج عیال شما را هم مى دهم، آن جناب در جواب گفت، كه مرا عیال و زن و فرزند است كه در حال عسر و فقر با ما بسر مى برند و لازمه وصلت با شما این است كه از ایشان چشم بپوشم و این قبیح است، شاهزاده دیگر بار كس فرستاد كه شما در نزد عیال و فرزندان خود باشید، منظور این است كه اسم شما فقط بر سر من باشد، باز سید امتناع نموده بلكه جواب یاس داد.»(3)


پی نوشت‏ها:

1.كلینی،اصول كافى، قم، انتشارات اسوه، ج 2، ص 130

2.امام خمینی، صحیفه نور، تهران، موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی(ره)، ج17 ، ص217

3.میرزا محمّد تنكابنى، قصص العلماء، تهران، انتشارات علمیه اسلامیه، ص 11

منابع:

اصول كافی

قصص العلماء

تهیه و فراروی: فربود، گروه حوزه علمیه تبیان