تبیان، دستیار زندگی
زندگی پرویز پرستویی به صورت صوتی در حال تهیه است. در این مجموعه زندگی پرستویی از زبان خودش روایت می شود.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

زندگی صوتی پرویز پرستویی


زندگی پرویز پرستویی به صورت صوتی در حال تهیه است. در این مجموعه زندگی پرستویی از زبان خودش روایت می شود.

 پرویز پرستویی

کارن همایونفر که کارآهنگسازی زندگینامه پرویز پرستویی را برعهده دارد گفته: برای نخستین‌بار است که شرح زندگینامه یک هنرمند به شکل یک پکیج کامل در ایران عرضه می‌شود. به این ترتیب که شرح زندگی پرستویی را لیلی کریمان نوشته است و در قالب یک کتاب و 2 دی وی دی عرضه می‌شود. این بسته فرهنگی یک بخشی هم دارد که پرویز پرستویی بخشی از زندگی شاعرانه خود را می‌خواند و من بر اساس صدای مخملی این بازیگر و همچنین حس و حال‌هایی که دارد موسیقی این بخش را آهنگسازی و اجرا کرده‌ام.

این آهنگساز درتوضیح بیشتر عنوان کرده: یک بخش از این کتاب مربوط به بیوگرافی این بازیگر سینما است و بخش دیگر از این اثر صحبت‌های دیگران درباره پرستویی را در برمی گیرد و در بخش سوم همکاری من و پرویز پرستویی شکل می‌گیرد که در این بخش پرویز پرستویی زندگی خود را از بدو تولد تا بازیگر شدن و ... با صدای منحصر به فرد خود می‌خواند.اسم این اثر «من، پرویز پرستویی» است که همه کارهای مربوط به تولید این اثر انجام شده و قرار است طی هفته‌های آینده منتشر شود.

مروری بر کارنامه پرویز پرستویی

«من مطمئن هستم، این مرد اگر رشد درست و منطقی در عرصه هنر داشته باشد و به درستی مطالعه کند، یکی از بازیگران بزرگ هنر ایران خواهد شد.» عضو هیأت داوران جشنواره تئاتر شمال، آن سال وقتی روی سن و هنگام اهدای جایزه به بازیگر جوان این سخنان را بر زبان آورد، دلخوری برخی چهره‌های نام‌آشناتر حاضر در اختتامیه را برانگیخت. سال‌های پایانی دهه 50 بود. بازیگر جوان از همان‌جا به گروه تئاتر «کوچ» پیوست و بزودی ثابت کرد که معرفش به گروه (همان عضو هیأت داوران جشنواره شمال) پربیراه نگفته و پیش‌بینی‌اش قرین واقعیت بوده‌است؛ پرویز پرستویی، ستاره بی‌بدیل و هنرمند تراز اول عرصه بازیگری سینما و تلویزیون ایران همان بازیگر جوانی است که با معرفی بهزاد فراهانی به گروه «کوچ» پیوست و پس از سال‌ها تجربه پراکنده در عرصه بازیگری به‌طور رسمی ردای «بازی» بر تن کرد، اما حضور بر صحنه تئاتر گام نخست بود، پرویز جوان فراز و نشیب‌‌های بسیاری را پشت‌سر گذاشت تا به پرستویی بزرگ تبدیل شود .

تیرماه سال 1334 در روستای چارلی از توابع بخش کبودرآهنگ؛ یکی از شهرهای استان همدان، در خانواده‌ای کوچک کودکی چشم به جهان می‌گشاید.

پدر کشاورز، نام فرزند خود را «پرویز» می‌گذارد و زمانی که 3 بهار از تولد او سپری می‌شود، کشاورزی را رها کرده و به تهران کوچ می‌کند. این آغاز ورود ستاره امروز سینما و تلویزیون ایران به شهر هزاررنگ تهران است؛ «پدرم در محله دروازه‌غار خانه‌ای اجاره کرد و زندگی کودکی من در کوچه‌پس‌کوچه‌های تهران آغاز شد.»

پرویز در همان عنفوان کودکی و فارغ از دغدغه‌ای به نام «بازیگری»، بر حسب غریزه کودکی داستان‌های ذهنی خود را برای دیگران «بازی» می‌کرد و گاه این توانمندی خود را به محک نگاه دیگران می‌گذاشت؛ «در محله ما بویژه در دوران محرم تعزیه و پرده‌خوانی حضور ثابت داشت. از طرف دیگر معمولاً پهلوانان دوره‌گرد هم به این محله می‌آمدند و ما پای ثابت بساط آنها بودیم. من هم معمولاً در نحوه اجراها و نمایش‌ها غرق می‌شدم و بعد از تماشا معمولاً برای بچه‌های دیگر این صحنه‌ها را دوباره‌سازی می‌کردم.» در آن سال‌ها که تلویزیون وسیله‌ای فانتزی و غیرمعمول در خانواده‌ها محسوب می‌شد اما علاقه پرویز نوجوان و دوستانش به جعبه جادو خاموش نماند و ارضای همین کنجکاوی آنان را به سرک کشیدن به مغازه‌ها و قهوه‌خانه‌ها وامی‌داشت؛ «تنها چاره ما برای دید زدن، ایستادن در کنار پنجره قهوه‌خانه‌ها بود. ما از آنجا نقالی‌های زنده و سریال‌های آن موقع تلویزیون را با لذت تماشا می‌کردیم و در همان عوالم کودکی خودمان را جای شخصیت‌های این سریال‌ها می‌گذاشتیم».

پرویز پرستویی

جرأت هنرورزی

این شیطنت‌های کودکی اما با آغاز دوران تحصیل و حضور در کلاس‌های درس، صورتی دیگر به خود گرفت؛ «در دوران مدرسه تا می‌شد کار تئاتر انجام می‌دادیم. اصلاً فعالیت‌های فرهنگی ما در مناسبت‌های مختلف فقط بازی در نمایش بود. خوشبختانه چندتا از معلم‌ها هم هوای ما را داشتند و تشویقمان می‌کردند. سرانجام هم همین معلم‌ها بودند که با دیدن علاقه عجیب من و یکی، دو تا از دوستانم به بازیگری، ما را تشویق کردند به مرکز هنری نازی‌آباد برویم و به‌طور جدی به کار بازیگری و تئاتر بپردازیم.» این حمایت، اما در خانه رنگ می‌باخت و آن روزها کمتر فرزندی بود که در خانواده جرأت ابراز علاقه به بازی و بازیگری داشته باشد؛ نکته‌ای که در میان جنوب‌شهرنشینان تهران شکل حادتری هم به خود می‌گرفت: «ما آن موقع اصلاً جرأت نمی‌کردیم جلوی پدرمان نقش بازی کنیم یا حتی بگوییم به بازیگری و تئاتر علاقه‌مند هستیم. من حتی بعد از اینکه وارد مرکز هنری نازی‌آباد شدم و به‌صورت حرفه‌ای تئاتر را پیگیری می‌کردم، اما بازهم تا مدت‌ها از این موضوع یا تجربیاتم برای خانواده‌ام حرفی نزدم. به هر حال این موضوع در آن دوران زیاد برای خانواده‌ها قابل پذیرش نبود و آنها معمولاً موضعگیری جالبی در این زمینه نداشتند».

عبور از دیار عاشقان

پرویز جوان در سال 52 دیپلم می‌گیرد و در همان سال هم با بازی در نمایش‌های «چشم در برابر چشم»، «شبی در حلبی‌آباد» و «پتک و خانه روشن» نام خود را به‌عنوان بازیگری فعال و پرکار بر سر زبان‌ها می‌اندازد. او که دیگر به شهرت رسیده بود در سال 53 نخستین‌ موفقیت خود را کسب کرد؛ برنده جایزه نقش دوم برای نمایش «دکه». در سال 54 هم جایزه نقش اول خانه‌های جوانان را به خاطر نمایش «تسلیم‌شدگان» از آن خود کرد. بازی او در نمایش پرطرفدار «میلاد» در نقش دلال زمین خیلی زود اسم او را در میان طرفداران تئاتر بر سر زبان‌ها انداخت. وی پس از انقلاب و در سال 60، زمانی که 26 ساله بود به‌عنوان منشی در دادگستری تهران مشغول به کار شد، در سال 62 برادرش شهید شد و آنجا بود که پیشنهاد حسن کاربخش را برای بازی در «دیار عاشقان» پذیرفت و راهی سرپل ذهاب شد. او با بازی در این فیلم (به‌عنوان نخستین حضور بر پرده سینما)، دیپلم افتخار نقش دوم را از دومین جشنواره فیلم فجر از آن خود کرد تا بیش از گذشته در میان سینمادوستان به عنوان بازیگری توانمند شناخته شود.

زمانی که خسرو به عنوان بازیگر حرفه‌ای مطرح بود من هنوز آماتور بودم. نخستین‌ بار او را روی صحنه تئاتر دیدم. اسم نمایش خاطرم نیست اما یادم می‌آید در تالار مولوی اجرا می‌شد. صدای خسرو در آن صحنه و نور نمایش آنچنان به دلم نشست که همانجا به او و کارش علاقه‌مند شدم

تجربه همراهی با خسروی سینمای ایران

در سال 1366 در فیلم «شکار» با خسرو شکیبایی همبازی شد. او خود روایتی خواندنی از این همراهی با خسروی سینمای ایران دارد: «زمانی که خسرو به عنوان بازیگر حرفه‌ای مطرح بود من هنوز آماتور بودم. نخستین‌ بار او را روی صحنه تئاتر دیدم. اسم نمایش خاطرم نیست اما یادم می‌آید در تالار مولوی اجرا می‌شد. صدای خسرو در آن صحنه و نور نمایش آنچنان به دلم نشست که همانجا به او و کارش علاقه‌مند شدم. بعد روزگار گشت و گشت تا فیلم شکار(مجید جوانمرد،1365) قرار بود نقش مقابل مرا رضا بابک بازی کند اما نمی‌دانم چه شد که یکدفعه قرعه به نام خسرو درآمد و ما زندگی با هم را شروع کردیم، در ایوانکی. تخت‌های‌مان یک سانت هم از هم فاصله نداشت. شاید اگر زندگی ما در پشت صحنه شکار ساخته می‌شد از خود فیلم کمتر نبود. یک روز آمد و گفت: پرویز من دلم تنگ شده. می‌روم تهران پروین را ببینم، فردا برمی‌گردم. کمپ ما در یک مدرسه بود. نیمه‌شب یکباره دیدیم در می‌زنند. در را باز کردیم، خسرو بود. گفتم: پس چرا برگشتی؟ گفت: دلم تنگ شد. نمی‌دانم حالتم چطور بود که پروین گفت: پاشو برو، تو مال اینجا نیستی. فکرت همانجاست. زندگی ما در پشت صحنه شکار یک زندگی شیرین بود که همه چیز را توامان داشت؛ غم، سکوت، شادی، جدیت و... . خیلی چیزها از خسرو یاد گرفتم. بازیگری خسرو فقط جلوی دوربین نبود. برای رسیدن به بازی سیر و سلوک خاصی را طی می‌کرد.» در همان سال‌ها بود که کار در دادگستری را به خاطر همخوانی نداشتن با روحیه رها کرد و به اداره تئاتر رفت و 12 سال کارمند آنجا بود: «10 سال کارمندی در اداره دادگستری را تحمل کردم. کار در اداره دادگستری تجربیات زیادی به همراه داشت که بعدها خیلی به دردم خورد... اما بالاخره توانستم وارد عرصه تئاتر شوم و به‌عنوان کارمند تئاتر استخدام شدم. این موضوع برای من اتفاقی فوق‌العاده خوشایند بود».

پرویز پرستویی

حضور پررنگ بر پرده سینما

پرستویی زمانی به استخدام اداره تئاتر درآمد که در کارنامه هنری خود علاوه ‌بر نمایش‌ها و جوایز گوناگون چند فیلم سینمایی هم داشت و البته جایزه مهم و پراهمیت بهترین بازیگر از جشنواره فیلم فجر به خاطر حضور در «دیار عاشقان». پرستویی در دهه 60 چندان پرکار نبود و در کنار تجربیات خود بر صحنه تئاتر تنها فیلم‌های «پیشتازان فتح» (1363)، «مار» (1366)، «شکار» (1366)، «سازمان4» (1366) و «حکایت آن مرد خوشبخت» (1369) را به کارنامه خود افزود که از آن میان «شکار» بیش از دیگران دیده و البته پسندیده شد.

دهه 70 اما داستانی دیگر داشت. پرستویی که پس از شهادت برادرش (بهروز پرستویی) قرابتی مثال‌زدنی با فضای فیلم‌های دفاع مقدس پیدا کرده بود، در آن مقطع دل چندان خوشی از فیلم‌های دفاع مقدس نداشت و حتی تصمیم گرفته بود دیگر سراغ فیلم‌های این ژانر نرود: «معتقد بودم سینمای ما به هیچ وجه نتوانسته درباره دفاع مقدس خوب عمل کند و فیلم‌هایی که در این حوزه ساخته می‌شد چنگی به دل نمی‌زد و راضی‌کننده نبود». شاید در همین فضا بود که ابتدا چندسالی به حاشیه رفت و سپس با قبول ایفای نقش در 2 فیلم طنز «آدم‌برفی» (1373) و «لیلی با من است» (1374) گامی بلند در جاده شهرت و محبوبیت برداشت. پس از آن «مرد عوضی» و «روانی» امتداد این درخشش بود. سال 76 اما تصویری ماندگار از پرستویی در ذهن سینمادوستان حک کرد؛ حاج کاظم. بازی در «آژانس شیشه‌ای» (1376) تثبیت حضور پرستویی در فهرست ستارگان سینمای ایران بود؛ حضوری که آغاز یک سلسله همکاری مشترک با غزلسرای سینمای جنگ، «ابراهیم حاتمی‌کیا» را هم برای او رقم زد. او تا پایان دهه 70 در فیلم‌های «روبان قرمز» (1377)، «مومیایی3» (1378)، «عشق شیشه‌ای» (1378)، «شوخی» (1378)، «موج مرده» (1379) و «آب و آتش» (1379) هم حضور یافت تا کم‌کم به چهره‌ای شناخته شده و البته بی‌بدیل در عرصه بازیگری سینما تبدیل شود. «عزیزم من کودک نیستم» (1380)، «دیوانه‌ای از قفس پرید» (1381)، «بانوی من»(1381)، «مارمولک»(1382)، «دوئل» (1382)، «کافه ترانزیت» (1383)، «بید مجنون» (1383)، «به نام پدر»(1384)، «پاداش سکوت» (1385)، «صد سال به این سال‌ها» (1386)، «کتاب قانون» (1387) و «بیست» (1387) دیگر برگ‌های کارنامه بازیگری پرستویی در سینمای ایران است که تا به اینجای دهه 80 را به دهه پرکاری برای او تبدیل کند.

پرستویی در چند سال اخیر از شرایط سینمای ایران به شدت ناراضی است. او با وسواس بیشتری قدم برمی دارد و ترجیح می دهد کارنامه پرافتخارش را با قبول هر پروژه ای خراب نکند.اگرچه او نمایش قابل قبولی در 1359 ، خرس (فیلم توقیف شده) و من و زیبا داشت اما این فیلم ها اثر ماندگاری در کارنامه اش محسوب نمی شوند.

پرویز پرستویی

این روزهای پرستویی

پرستویی فیلم میهمان داریم به کارگردانی محمد مهدی عسگرپور را به پایان رسانده و به زودی جلوی دوربین «بیداری برای سه روز» به کارگردانی مسعود امینی می رود. فیلمی که به صورت مستند داستانی، سه روز پرویز پرستویی را بدون هیچ وقفه‌ای مقابل دوربین ثبت خواهد کرد.این قصه از هشت صبح سه ‌شنبه 29 مرداد ماه آغاز می‌شود و تا هشت صبح جمعه ادامه خواهد داشت.پرویز پرستویی برای آمادگی در این فیلم به همراه سهیلا گلستانی دیگر بازیگر و سایر عوامل در روزهای گذشته مورد آزمایش‌های مختلف پزشکی قرار گرفتند تا مشکلی برای سه روز بیداری نداشته باشند.این روزها خبرهایی مبنی بر حضورش در جدیدترین ساخته‌ رضا میرکریمی نیز مطرح می‌شود.

آخرین اقدامات انجام شده برای زلزله زده های آذربایجان شرقی

هفته گذشته هم این بازیگر همزمان با سالگرد زلزله آذربایجان شرقی، پرویز پرستویی آخرین اقدامات انجام شده جهت احداث خانه فرهنگ در شهرستان «هریس» را تشریح کرد.

او که عضو ستاد کمک رسانی سینماگران به زلزله زدگان آذربایجان شرقی هم هست، گفت: لازم می دانم همزمان با سالگرد زلزله اطلاعات مختصری به ملت ایران خصوصا کسانی که در دو روز کمک رسانی در سینما «آزادی» حضور داشتند و همچنین افرادی که در سراسر دنیا به یاری ما آمدند، توضیحاتی ارائه کنم.: ما از کمک های مردمی، زمینی را به مساحت دوهزار متر در شهر هریس یکی از مناطق اصلی زلزله زده تهیه کردیم و در طی این یک سال جلسات هفتگی ما به صورت منظم با حضور اعضای ستاد شامل رضا میرکریمی، کمال تبریزی و اینجانب برگزار شد و بعدها افراد دیگری شامل امیر اثباتی و شادمهر راستین به اتاق فکر اضافه شدند و طی برپایی جلساتی با مهندسین، نقشه ی مورد نظر نهایی شد.

پرستویی خاطر نشان کرد: هدفمان این بود طرحی را نهایی کنیم که بتوانیم ضمن ساخت آن با بودجه ای که در اختیار داریم جزئیاتی که یک خانه فرهنگ لازم دارد را فراهم کنیم.این بازیگر گفت: خوشبختانه شرایط جوری پیش می رود که قبل از رسیدن سرما مراحل ساخت خانه فرهنگ آغاز خواهد شد و امیدواریم سال آینده شاهد افتتاح این مکان و هدیه آن به مردم زلزله زده ی استان آذربایجان شرقی باشیم تا مردم ببیند کمک هایشان بی ثمر نبوده است.وی از همه کسانی که در طول این مدت به یاری این ستاد شتافتند قدردانی کرد و ادامه داد: استارت این حرکت را ما زدیم اما آدم های زیادی در تبریز و تهران و اقصی نقاط کشور به کمک ما آمدند تا بتوانیم این پروژه ی بسیار سخت را به مرحله ی ساخت برسانیم وهمچنان وقتمان صرف این کار است تا خجالت زده ی کمک های مردمی نشویم.پرستویی اظهار امیدواری کرد: با افتتاح خانه ی فرهنگ بازماندگان زلزله زدگان و سایرین از این مکان فرهنگی استفاده کنند و ما نیز بتوانیم مادام العمر خدمت کنیم.

پرستویی با تاسف از اینکه بسیاری در خارج از ایران از هشت سال جنگ ما بی‌خبر هستند‌،‌ خاطر نشان کرد: ما قدردانی که نمی‌کنیم هیچ، کاری هم برای انعکاس آن انجام نمی‌دهیم. جنگ جهانی دوم هم می‌توانست تنها در تاریخ بماند اما شاهد هستیم که مراسمی که برگزار می‌کنند هر سال پربارتر می‌شود

امیدوارم دفاع مقدس ما جهانی شود

او چندی پیش به ژاپن رفت و در مراسم سالگرد حمله اتمی آمریکا به هیروشیما شرکت کرد. پس از بازگشت در گفت و گویی عنوان کرد: علی رغم اینکه ما هر سال برای هشت سال دفاع مقدس برنامه می‌گذاریم اما بد نبود یاد می‌گرفتیم چگونه قدردانی می‌کنند و چقدر قدردان هستند.ما هم به جای اینکه یک هفته مراسم بگیریم بهتر است در یک روز این حادثه بزرگ را به صورت جهانی برگزار کنیم و یادگاران جنگمان را در صف اول بگذاریم و نشان دهیم چه برسرشان آمده است‌.ای کاش مسئولین ما می‌توانستند در این مراسم شرکت کنند تا ببینند ما کار بزرگی برای شهدا و بازماندگان جنگ تحمیلی انجام نمی‌دهیم. شاهد هستیم جانبازی که تلاش می‌کنیم حالش خوب شود چه بلایی سر ما و او می‌آورند. حال چقدر از جنگ جهانی دوم گذشته و ببینید آنها چه کار می‌کنند.پرستویی با تاسف از اینکه بسیاری در خارج از ایران از هشت سال جنگ ما بی‌خبر هستند‌،‌ خاطر نشان کرد: ما قدردانی که نمی‌کنیم هیچ، کاری هم برای انعکاس آن انجام نمی‌دهیم. جنگ جهانی دوم هم می‌توانست تنها در تاریخ بماند اما شاهد هستیم که مراسمی که برگزار می‌کنند هر سال پربارتر می‌شود.

فرآوری: احمد رنجبر

بخش کتاب و کتابخوانی تبیان


منابع: مهر،وطن امروز، ایسنا، سینمای ما