تیز پروازی که امیرالاسرا شد
در بدو ورود در دیدار صمیمانه با فرماندهی معظم کل قوا ضمن تجدید بیعت با معظمله به لقب امیرالاسرای ایران از سوی رهبر معظم انقلاب مفتخر شد.
مرداد ماه سال هشتاد و هشت، در هیاهوی فتنه پس از انتخابات و درحالیکه دشمنان نظام با همه توان در صدد براندازی نظام اسلامی بودند و ایادی داخلیشان هم از هیچ خوش رقصی فروگذار نمیکردند، امیر سرلشکر خلبان حسین لشکری غریبانه و مظلومانه به دیدار معشوقش شتافت و در کنار همرزمان شهیدش به آرامش ابدی رسید.
امیر سرتیپ خلبان حسین لشکری در سال 1331 در یکی از شهرهای استان قزوین به دنیا آمد. در سال 1351 وارد نیروی هوایی شد و در سال 1356 با درجه ستوان دومی فارغالتحصیل از دانشگاه خلبانی شد.
با آغاز جنگ تحمیلی به خیل مدافعان کشور پیوست و پس از انجام 12 مأموریت هواپیمای وی مورد اصابت موشک دشمن قرار گرفت و مجبور به ترک هواپیما شد که نهایتاً در خاک دشمن به اسارت نیروی بعث عراق درآمد. سه ماه اول دوران اسارت در سلول انفرادی بود و پس از آن در مدت 8 سال با حدود 60 نفر دیگر از همرزمان در یک سالن عمومی و دور از چشم صلیب سرخ جهانی نگهداری شد. پس از پذیرش قطعنامه وی را از سایر دوستان جدا کردند و قسمت دوم دوران اسارت 10 سال به طول انجامید. وی پس از 16 سال اسارت به نیروهای صلیب سرخ معرفی شد و دو سال بعد در 17 فروردین 1377 به خاک مقدس وطن بازگشت. اما پس از سالها تحمل رنج و آلام ایام اسارت روز دوشنبه 19/5/88 در بیمارستان لاله تهران به درجه رفیع شهادت نایل آمد.
امیر سرتیپ خلبان حسین لشکری نحوه اسارت خود را اینچنین بیان کرد:
در اوایل جنگ که برای انجام مأموریتی با هواپیما به سمت منطقه مهران برای پاسخ متقابل به نیروهای عراقی که مواضع نیروهای خودی را میزدند، به پرواز درآمدیم در یک لحظه احساس کردم با اصابت شیئی به هواپیما، حریق دور و برم را گرفت و هواپیما از کنترلم خارج شد به ناچار تصمیم به ترک هواپیما که با سرعتی معادل 900 کیلومتر در ساعت در حال حرکت بود گرفتم و به بیرون پریدم که بر اثر شدت ضربه وارده بر من به هنگام رسیدن به زمین لبم شکافت برداشت و گردنم نیز بر اثر ضربات طناب چتر نجات و خوردن به زمین دچار سوختگی شد. پس از چند ثانیه که خون به مغزم برگشت و بینایی خود را بازیافتم. در 6 متری سربازان عراقی خود را در محاصره دیدم که در این موقع یک نظامی ارشد جلو آمد و پس از باز کردن چترم دستور انتقال مرا داد و با چشم و دست بسته سوار بر کامیون به مقر وی هدایت شدم و این در حالی بود که هلهله و تیراندازی و خوشحالی سربازان عراقی یک لحظه قطع نمیشد. وقتی به آنجا رسیدم یکی از مسئولان قرارگاه آب دهان خود را به صورت و محل زخمی لبم انداخت که این صحنه زننده را هیچ وقت از یاد نمیبرم.
مدتی در بغداد دور از چشم اسرای دیگر زندانی بودم و پس از مدتی به زندان ابوغریب که بندهای اختصاصی زندانیان عمومی و سیاسی داشت منتقل و پس از مدت کوتاهی از بند عمومی به بند سیاسی هدایت شدم و بعد از زمانی از آنجا به اتفاق 35 خلبان دیگر به دژبان مرکز عراق برده شدم.
او در باره رمز مقاومت و ایثار آزادگان به زیبایی چنین گفته بود: اعتقادات مذهبی و مکتبی سربازان ایرانی مهمترین عامل مقاومت آنها در مقابل فشارهای روحی، روانی و جسمی بعثیها بود. الآن هر یک از ما به عنوان نماینده جمهوری اسلامی در هر جای دنیا که باشیم باید با نوع نگرش و رفتارمان اذهان عمومی را نسبت به مسائل ایدئولوژیکی نظام روشن کنیم؛ لذا وقتی به اسارت دشمن درآمدیم با تاسی به سیره اهل بیت (ع) و به خصوص حضرت موسی بن جعفر (ع)، تمسک به دین و اهداف آن و بررسی و تفکر در آن خود را از گزند ترفندهای دشمن حفظ کردیم.
از خداوند متعال برای روح بلند و آسمانی این خلبان بلند آشیان و این شهید سرافراز علو درجات را خواهانیم.
بخش فرهنگ پایداری تبیان
منبع: مرکز تخصصی انتشار اطلاعات علمی، آموزشی و فرهنگی شیراز