وداع با مدیر انتشارات کارنامه
زندهیاد محمدزهرایی مدیر انتشارات کارنامه از ناشران فعال و پیشکسوت کشورمان بود که کتابهای مهم و مطرحی را به مخاطبان و علاقه مندان آثار به ویژه ادبی عرضه کرده است.
زهرایی همچنین ناشر انحصاری کتابهای نجف دریابندری مترجم مطرح و پیشکسوت کشورمان بود. کتاب «مستطاب آشپزی» تالیف دریابندری که انتشارات کارنامه آن را چاپ کرده است در طول این سال ها چندین بار تجدید چاپ شده است. زنده یاد زهرایی به دقت بیش از حد در کتاب آرایی و عرضه آثاری که کمتر نقدی به آن از هر جهت چه محتوایی چه فرمی وارد باشد، معروف بود و به همین جهت بسیاری از ناشران او را به عنوان یک ناشر پر وسواس در کار کتابسازی میشناختند.
پیام تسلیت وزیر ارشاد و بنیاد ادبیات داستانی
وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی و مدیرعامل بنیاد ادبیات داستانی ایرانیان در پیامهای جداگانهای درگذشت محمد زهرایی، مدیر انتشارات کارنامه را تسلیت گفتند.
در متن پیام علی جنتی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی آمده است:
هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق/ ثبت است بر جریده عالم دوام ما
مرگ پایان زندگی نیست، بلکه آغازی است برای پروازمرغ جان تا آستان ملکوت و رجعتی شادمانه به محضر حضرت دوست؛ بهویژه مرگ آنان که در زندگانی گامهای بلند برداشتهاند و خلق را از علم و عمل خویش بهرهمند ساختهاند. زندهیاد «محمد زهرایی» از تبار فرهیختگانی بود که گوهر گرانقدر عمر را تنها در راه تعالی فرهنگ این مرز و بوم مصروف ساخت.
اهتمام پنجاهساله این اندیشمند متعهد به نشر آثار ارزنده ادبی و هنری در خاطره همه فرهنگدوستان ثبت و ضبط است و از این پس جای این بزرگمرد در میان ناشران خلاق و خدوم کشورمان همواره خالی خواهد بود.
درگذشت این فرهیخته بزرگوار را به خانواده ارجمندش و جامعه ناشران و نویسندگان تسلیت میگویم و امیدوارم همت بلندمرتبه، دقتنظر و ویژگیهای ممتاز او در نشر آثار فاخر، همواره سرلوحه فعالیت ناشران و نویسندگان کشورمان قرار گیرد. روحش شاد، یادش گرامی باد.
همچنین مدیرعامل بنیاد ادبیات داستانی ایرانیان با صدور پیامی، درگذشت ناشر سرشناس و پیشکسوت، «محمد زهرایی»، مدیر نشر کارنامه را به جامعه ادبی و فرهنگی کشور تسلیت گفت. محمد حسنی در پیام خود آورده است:
محمد زهرایی، از جمله چهرههایی است که در صنعت و هنر نشر این مرز و بوم، ماندگار خواهد بود. ارتقای معیارهای تولید و چاپ کتاب در ایران بیگمان مرهون یک عمر تلاش وی در عرصه فرهنگ ایرانزمین بوده است. ماندگاری اثر اندیشه و دانش این مدیر فقید در رهنمایی این مسیر، در ایام آتی نیز جلوگر خواهد بود.بنیاد ادبیات داستانی ایرانیان که پیشتر از دانش و نقطهنظرات این چهره فرهنگی بهره برده است، ضمن همدردی با خانواده و بازماندگان آن زندهیاد، فقدان او را به جامعه فرهنگی و هنری به خصوص اهالی نشر تسلیت میگوید.
مجله صنعت چاپ در شماره مرداد ماه خود با محمد زهرایی،گفت و گویی انجام داده که بخش هایی از آن در ادامه می آید:
آقای زهرایی بگذارید گفتوگو را با پرسشی کلی شروع کنیم. عمدهترین مسألة شما در حروفچینی و کتابآرایی چیست؟
**ما دنبال ساده کردن حروفچینی با حفظ ملاحظات زیباییشناسی آن هستیم. برای من مهم است که خواننده کتاب هنگام مطالعه سکندری نخورد، به خاطر فواصل نادرست بین کلمهها سردرگم نشود و خواندن او هر چه آسانتر و بدون ابهام ادامه پیدا کند. مثلاً من از روی تجربه دریافتهام که «را»ی مفعولی را بهتر است ته سطر نگه دارم، چون وقتی اول سطر قرار میگیرد ممکن است با کلمه پس از خود ترکیب ناموزونی بسازد. علاوه بر این، حواس خواننده را پرت میکند. برعکس، «به» اضافه را ته سطر نگه نمیدارم، زیرا از کلمة بعد دور میافتد.
همچنین کلمات مرکب نباید ته سطر بشکنند. رعایت فاصلة بجا، اصل مطلب است که چندین ویژگی دارد: ایجاد فاصله متناسب با توجه به مقدورات کلمات در سطر، که البته کاریست دشوار. مثلاً همین کتاب ابنبطوطه که الان در دست دارم، شما میتوانید نمونههای متعدد حروفچینی این کار را ببینید که هر بار چه کارهایی روی آن انجام شده.
فونت و حروفچینی دغدغه سالهای سال من بوده است. شما اینجا میبینید من چقدر کتاب درباره حروف و تایپوگرافی دارم. سالها پیش، بسیاری از صفحات و تیتراژ کتاب را با دست، با چسب و قیچی میساختم و فیلم میگرفتم. حالا دیگر نیازی به آن کارها نیست.
کامپیوتر که به میدان نشر آمد، راههای تازهای را کشف کردیم. جا دارد همین جا بگویم که این فنآوری به نیازهای نشر پاسخ مساعدتری میدهد. بعد که وُرد، پروین، ادوب اربیک و نمونههای دیگر آمدند، هر کدام متضمن لطف و نکتهای بودند. من سعی کردهام این امکانات را تلفیق کنم. فعلاً به ترکیب کم و بیش مطلوبی رسیدهایم.
شما چه انتظاراتی از برنامههای حروفچینی دارید که یکی بیشتر و یکی کمتر آن را برآورده میسازد؟
**شکل حروف و میزان فضایی که اشغال میکند و ترکیب آنها در کنار هم یک جنبة کار است، تنوع علایم سجاوندی مثل ویرگول، نقطه و نقطهویرگول، علامت سۆال و موارد نظیر جنبهای دیگر.
مثلاً کتاب فقهاللغه ایرانی- که انتشارات پیام آن را چاپ کرد و من نیز در آغاز کار تا حدی درگیرش بودم. در حین کار متوجه شدم چه مایه مشکل دارم تا بتوانم صورت روشنی از کار را روی کاغذ ببینم. یا کتابی که هماکنون در دست دارم (فرهنگ گوشههای آواز ایرانی) که پر است از نت و ریزهکاریهای خاص هر اثر موسیقایی. غالبا درمیمانم که چه بکنم.
در واقع من به دنبال راه چارهای هستم که نیازهای متنوع ناشران به زبانی قابلفهم به برنامهنویسان و متخصصان نرمافزار منتقل شود تا آنها با ابداعات خود و تکمیل نرمافزارهای حروفچینی و صفحهآرایی ابزار قویتر و امکانات کارآمدتری را در اختیار ناشران و مطبوعات بگذارند. در این صورت، هر ناشر و نشریهای به نرمافزارهای قدرتمند کارآمد حروفچینی و صفحهآرایی دسترسی خواهند داشت.
حروفچینی و کتابآرایی، دغدغهای همیشگیست. من غالباً با مراجعه به قلمهای لاتین الهام میگیرم. به تازگی کتاب هزار فونت را پیدا کردهام، میبینم که چه طیف گستردهای از حروف در اختیار طراحان و ناشران خارجی قرار دارد و چه مهندسی تحسینبرانگیزی در آنها به کار گرفته شده است و چه مایه امکانات ایجاد میکند.
شما در چند مورد از حروفچینی در کنار صفحهآرایی نام بردید. در واقع شاید درستتر همین باشد که از کتابآرایی صحبت کنیم. زیرا ناشر حروفچینی و هر اقدام دیگری را در چرخه فرآوری کتاب انجام میدهد. در واقع در فاصله بین متن اولیه تا آنچه به عنوان کتاب تولید میشود اقداماتی باید انجام شود و هر یک از آن اقدامات ارزش افزودهای به آن محصول بدهند. شما بفرمایید روی همین کتابی که در دست دارید، چه کاری انجام میدهید؟
**اگر بخواهیم از همین کتاب ابنبطوطه مثال بزنیم، متن این کتاب تیتر ندارد. مترجم دانشمند آن به صرافت میافتد که کتاب به تیتر نیاز دارد تا خواننده ایرانی از آن عنوانها به محتوای کتاب راه ببرد. مترجم حق داشت، چون یک متن راسته و بدون وقفه آزارنده و ملالآور است.
هنگام کار، متوجه شدم این تیترها در اصل کتاب نیست، بنابراین برای حفظ اصالت کتاب تیترها را، با گوشهچشمی به حاشیهنویسیهای نسخههای خطی، به حاشیه (هامش) کتاب منتقل کردم. کتاب پاورقیهای فراوانی دارد. اگر میخواستم آنها را به صورت پاورقی نگه دارم، هم کیفیت و اهمیت این ملاحظات را کم میکردم و هم موجب پریشانی حواس خوانندگانی میشدم که با متن همراه و همقدم شدهاند. از نظر شکل و شمایل هم صفحهها بیخود آکنده میشد از حروف متنوع و صورت مطلوبی پیدا نمیکرد. در حالی که این تیترها را خواننده از گوشه چشم میبیند و بیمزاحمت دنبال وقایع و احوالات میرود. حجم کتاب هم زیاد میشد. حالا، جا برای بعضی از پاورقیها که اقتضا میکرد در حاشیه بیاورم باز شده است.
با این تمهیدات حدود 3000 سطر صرفهجویی کردهام. یعنی چیزی در حدود 100 صفحه. همین صرفهجویی که روانخوانی را هم موجب شده است، برای ما امکان خرید کاغذ مرغوبتر و استفاده از چاپ و مرکب مطلوب را فراهم میکند؛ بنابراین از این نظر، هم به سود خواننده و هم در جهت ارتقای کیفیت نشر گام برداشتهایم.
با این توضیحات میبینم که برخلاف آنچه در بازار نشر معمول است، برای هر کاری باید کاغذ مناسب آن تهیه گردد و هر کتابی- یا دست کم هر گروه از کتابها- با کاغذ و شرایط چاپ خاص خود چاپ شوند. آیا شما میتوانید کاغذ دلخواه خود را تأمین کنید؟
**بله کمابیش. من کاغذهای مورد نیازم را خودم سفارش میدهم و اغلب با همکاران در ارتباط هستم که کاغذهای مورد نیازمان را به صورت کلی سفارش بدهیم و در مواردی هم موفق بودهایم.
من هر کتابی را که دست میگیرم، انگیزة تازهای برایم ایجاد میکند که با آن چه بکنم و چهطور آن را متفاوت از کارهای قبلی ارایه دهم. این انگیزه مرا به شور میآورد. همین شور و شوق باعث شده که من پس از چند دهه هنوز هم حوصله خواندن و آرایش فرمهای کتاب را داشته باشم. هیچوقت از خواندن نمونههای حروفچینی خسته نشدهام. هر شب به امید اینکه فردا سر کار بروم و پشت میزم به کتابهایی که در دست دارم بپردازم، میخوابم.
این احساس، از وقتی که با کتاب آشنا شدهام، با من بوده. کتاب امری قدسیست و همیشه باید آن را عزیز و محترم بشمارم. وقتی کتاب را اینطور ببینی در واقع کتاب را عزیز شمردهای و عزتش بخشیدهای؛ کتاب هم تو را عزیز میدارد، تو را برمیکشد و نمیافتد گوشه انبار خاک بخورد.
آیا این همه شور و شوق و تلاش برای کتابهای روز یا گذرا توجیه دارد؟
**هر کاری در ساحت و مرتبة خودش باید با کیفیت متناسب آن فراهم آید. اما تجربة من کتابهای ماندگار را دنبال میکند. البته هیچ کتابی مرتبهاش پست نیست. بسیاری از کتابهای روز به قول شما مقدمه کتابخوانی است.
همة اجزای کتاب باید سر جای خودشان باشند. اگر ترجمه است باید به دقت با متن اصلی مقابله شود. باید صبر داشت. عمر کتاب را باید در نظر گرفت. من دنبال متون هستم، در زمینة ادبیات، عرفان، تاریخ و موارد مشابه. نگاه میکنم این کتاب عمر طبیعیاش چقدر است. اگر بدانم کتابی بناست دویست سال باقی بماند، قطعاً برای آن کتاب عمر میگذارم.
آیا این طرز کار توجیه اقتصادی هم دارد؟ آیا بنگاه سر پا میماند و پیشرفت میکند؟
بله میماند. با قناعت و تدبیر و از این قبیل چیزها...
تجربه نشر کارنامه هم نشان میدهد که این بنگاه نشر، توسعه یافته و تراکم سرمایه در آن صورت گرفته است. چگونه این اتفاق افتاده است؟
**این را با پشتکار و قناعت به دست آوردهام. همه چیز را به خدمت کارم درآوردهام. آرزوهایم را نیز در پیشرفت حرفهای متمرکز ساختهام و نتیجه گرفتهام. همیشه جملهای از پیکاسو یاور من است، میگوید اگر شما حماقت را هم ادامه بدهید به حکمت بدل میشود. من ادامه دادهام. سالها پشت میزم نمیتوانستم حتی به ناهارم فکر کنم. همیشه با خوشبینی و توکل کارم را دنبال کردهام.
تنگناهای اقتصادی و حتی اجتماعی وجود دارند، اما از نظر بحث ما جا دارد تنگناهای فنی را هم به حساب بیاوریم. شما در دنیای نشر، دنبال چه هستید و چه تدابیری اندیشیدهاید؟
**تنگناها محکوم به حل شدن هستند. در زندگی خودم شاهد بودهام. زمانی بود که سالی چند کتاب چاپ میکردیم، صبح تا شب کار میکردیم، شب هم که دخل را جمع میکردیم به امید روز بهتر. قانع بودیم که هزینه زندگی درآمده...
من آرزو دارم در لغت فارسی کوششی بزرگ بکنم. برای این منظور باید بتوانم دستکم ماهی بیست تا سی میلیون هزینه کنم. ده بیست نفری لازم دارم که کار بکنند. آرزو داشتهام در حوزة ادبیات کلاسیک تشکیلاتی را سامان بدهم که نسل بعدی بیاید روی کول ما بایستد، سروگردنی بالاتر از ما... گردنفرازی کند.
فرآوری: منیژه خسروی
بخش ادبیات تبیان
منابع: کافه سینما، مجله صنعت چاپ،مهر،روابط عمومی وزارت ارشاد