تبیان، دستیار زندگی
عنصری مهم و كلیدی به نام بازیگر كه نقشی غیرقابل انكار در صنعت سینما دارد، طیف وسیعی را از بازیگر مولف تا صرفا ستاره را شامل می شود كه در گروه نخست بدون شك «رابرت دنیرو» از شاخص ترین شان به حساب می آید.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

گوزن شکار کن


عنصری مهم و كلیدی به نام بازیگر كه نقشی غیرقابل انكار در صنعت سینما دارد، طیف وسیعی را از بازیگر مولف تا صرفا ستاره را شامل می شود كه در گروه نخست بدون شك «رابرت دنیرو» از شاخص ترین شان به حساب می آید.

شكارچی گوزن

این بازیگر سرشناس كه نقش های متفاوت بسیار در كارنامه دارد،هفدهم آگوست 1943 در نیویورك و در خانواده ای هنرمند(پدر و مادر نقاش و مجسمه ساز)به دنیا آمد.

وی به سبب علاقه به بازیگری در كلاس های بازیگری «استلا آدلر» به یادگیری فنون بازیگری پرداخته و یكی از شاخص ترین بازیگران متكی بر متد اكتینگ لقب گرفت.

دنیرو در دهه 1960 با نقش های كوتاه وارد سینما شده و در سال 1969 نقش مهمی در فیلم «جشن عروسی» به كارگردانی «برایان دی پالما» ایفا كرد.

وی در دهه هفتاد اوج دوران بازیگری اش را سپری كرده و در جمعی از بهترین محصولات این دهه حضور پیدا كرد.از قسمت دوم «پدرخوانده» و «راننده تاكسی» گرفته تا فیلم هایی همچون «1900»، «نیویورك نیویورك» و «شكارچی گوزن».

جنگ ویتنام با ابعاد هولناك خود مخالفان زیادی در سراسر جهان حتی در خود ایالات متحده داشت كه این امر در صنعت سینمای این كشور نیز از طریق فیلمسازان جوان محقق شد.

«مایكل چیمینو» از جمله این فیلمسازان است كه یكی از بهترین ضدجنگ های تاریخ سینما را به نام «شكارچی گوزن» ساخته است. یك درام فوق العاده دیدنی با فیلمنامه ای درخشان كه هنوز هم پس از گذشت بیش از سه دهه از عمرش طراوت و تازگی خود را از دست نداده است.

فیلم داستان زندگی چند جوان سرخوش كارگر كارخانه فولاد است كه وقوع جنگ ویتنام و اعزام آنها به این كشور سرنوشت غم انگیزی را برایشان رقم می زند.

چیمینو و گروه نویسندگان فیلمنامه در پرده نخست فضایی آرام و دوست داشتنی را برپایه رفاقت پنج دوست قدیمی خلق كرده و مخاطب را به لحاظ عاطفی به آنها نزدیك می سازد. برای مثال می توان به مراسم ازدواج یكی از آنها(استیون) و مشاركت سرخوشانه الباقی در برگزاری آن اشاره كرد.

فصل شكار گوزن نیز با تصاویر مسحوركننده «ویلموش زیگموند» پایان بخش پرده نخست فیلمنامه است كه سكوت آرامش بخش آن در تضاد كامل با فضای آخرالزمانی ویتنام می باشد.

كارگردان این روند پلكانی را به خوبی در ساختار فیلمنامه اش وارد كرده و به مرور مخاطب را چنان با دنیای قهرمان هایش درگیر می سازد كه دیگر جدایی از آن ناممكن به نظر می رسد.

فضای خشن و تیره فصل حضور آنان در ویتنام فوق العاده از كار درآمده و روی قربانی بودن هردو طرف درگیر جنگ تاكید می كند.

برای مثال می توان به فصل «اسارت مایكل» و دوستانش در اردوگاه ویت كنگ ها اشاره كرد كه خشونت غریبی در آن موج می زند.

«مایكل چیمینو» از جمله این فیلمسازان است كه یكی از بهترین ضدجنگ های تاریخ سینما را به نام «شكارچی گوزن» ساخته است. یك درام فوق العاده دیدنی با فیلمنامه ای درخشان كه هنوز هم پس از گذشت بیش از سه دهه از عمرش طراوت و تازگی خود را از دست نداده است

برگ برنده چیمینو در این فصل كه به ماندگارترین بخش از فیلم در ذهن مخاطب تبدیل شده، بازی «رولت روسی» توسط اسرای آمریكایی( گذاشتن یك فشنگ در اسلحه، چرخاندن آن و سپس قرار دادن روی شقیقه و شلیك) است.

این فصل تكان دهنده كه ساختار فنی فوق العاده ای هم دارد از نیمه كار به بعد به نقطه عطف فیلم تبدیل شده كه در نهایت سرنوشت یكی از قهرمان هایش (نیك) را نیز رقم می زند.

مایكل به عنوان شخصیت اصلی فیلم پرداخت هوشمندانه ای داشته و به شكل متقاعدكننده ای به دنبال حفظ زنجیره دوستان قدیمی اش است. تلاشی كه در نهایت به سرانجام نمی رسد:نیك در بازی رولت روسی كشته شده و استیون هم با صورتی سوخته روی صندلی چرخدار به آینده مبهمش فكر می كند.

چیمینو بازگشت مایكل به خانه در اواسط فیلم را سرد و بی روح برگزار كرده و شكاف عمیقی كه جنگ میان همان آدم های ابتدای فیلم ایجاد كرده را به نمایش می گذارد.فصل تكان دهنده ای كه بیش از هرچیز پوچی جنگ ویتنام را برای آمریكایی ها به تصویر كشیده و زخم عمیق حاصل از آن را به رخ می كشد.

شكارچی گوزن به مانند بسیاری از فیلم های شاخص دهه هفتاد از غنای تكنیكی خیره كننده ای برخوردار است كه بخش مهمی از آن به فیلمبردار بزرگی به نام ویلموش زیگموند بازمی گردد كه دو دنیای متفاوت اول و آخر فیلم را به بهترین شكل به تصویر كشیده است.

مایكل چیمینو برای روایت بهتر و تاثیرگذارتر قصه اش نیاز به بازیگرانی حرفه ای و تمام عیار داشته است. اتفاقی كه با حضور «رابرت دنیرو»، «جان كازال»، «كریستوفر واكن»، «جان سویج» و «مریل استریپ» به بهترین شكل ممكن اتفاق افتاده است.

دنیرو در نقش «مایكل» نمادی از رنج بی پایان انسان در مواجهه با پلشتی جنگ است كه با تمام وجود برای حفظ دوستان خود تلاش می كند. تلاش نافرجامی كه در انتهای فیلم با مرگ هولناك نیك به نقطه پایان می رسد.

دنیرو برای اجرای این نقش از یك بازی كاملا بیرونی آغاز و به تدریج به یك بازی درونی می رسد كه تاثیری عمیق بر مخاطبان خود می گذارد.

واكن هم در نقش نیك درخشان ظاهر شده و شمایل تمام عیاری از یك قربانی جنگ را به نمایش گذاشته است.اما این فیلم به شدت مردانه یك نقش آفرینی غافلگیركننده از مریل استریپ جوان در نقش نامزد مایكل دارد كه به خوبی فضای مردانه فیلم را تلطیف كرده و مخاطب را به همذات پنداری با او و زندگی آشفته اش در كنار پدری دائم الخمر وامی دارد.

شكارچی گوزن در كارنامه بلندبالای بازیگری رابرت دنیرو جایگاه شایسته ای دارد كه می تواند برای علاقمندان بازیگری كلاس درس مناسبی باشد.

بخش سینما و تلویزیون تبیان


منبع : خبرگزاری ایرنا