تبیان، دستیار زندگی
اگرچه حضرت امام هادی و حضرت امام عسکرى (علیهما السلام) فى الجمله براى آماده کردن اذهان از نظرها احتجاب مى‌کردند ولی غیبت تامّه اگر دفعةً و ناگهانى واقع مى‌گردید مورد تعجب بلکه انکار و اسباب انحراف افکار مى‌شد...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

غیبت صغرى مقدمه غیبت کبرى

غیبت صغری


امامت حضرت مهدی (عج) پس از شهادت امام یازدهم آغاز می‌شود، امام بزرگواری که براساس مشیت و حکمت الهی از نظرها پنهان است تا مصون بماند از گزند دشمنان و بدخواهانی که وجود آن حضرت را تاب نمی‌آورند.


غیبت کوتاه مدت یا غیبت صغری

مدت غیبت صغرای امام زمان علیه السلام بیش از هفتاد سال بطول نینجامید و در این مدت نایبان خاص به محضر حضرت مهدی (عج) می رسیدند و پاسخ نامه ها و سۆالات را به مردم می رساندند .

نایبان خاص که افتخار رسیدن به محضر امام را داشته اند چهار تن بودند که به " نواب خاص " یا " نایبان ویژه " معروفند .

نخستین نایب خاص مهدی (عج) عثمان بن سعید اسدی است . که ظاهرا بعد از سال 260 هجری وفات کرد و در بغداد به خاک سپرده شد . عثمان بن سعید از یاران و شاگردان مورد اعتماد امام دهم و امام یازدهم بود و خود در زیر سایه امامت پرورش یافته بود .

دومین سفیر و نایب امام محمد بن عثمان بن سعید فرزند عثمان بن سعید است که در سال 305 هجری وفات کرد و در بغداد بخاک سپرده شد . نیابت و سفارت محمد بن سعید نزدیک چهل سال بطول انجامید .

سومین سفیر حسین بن روح نوبختی بود که در سال 326 هجری فوت کرد .

چهارمین سفیر و نایب امام ابوالحسن علی بن محمد سَمَری  است که در سال 329 هجری قمری در گذشت و در بغداد دفن شد . مدفن وی نزدیک آرامگاه عالم و محدث بزرگ ثقه الاسلام محمد بن یعقوب کلینی است .

همین بزرگان و عالمان در دوره غیبت صغری واسطه ارتباط مردم با امام غایب و حل مشکلات آنها بوسیله حضرت مهدی (عج) بودند .

اگر چه در زمان حضرت امام على نقى وحضرت امام حسن عسکرى (علیهما السلام) فى الجمله آن دو امام براى آماده کردن اذهان از نظرها احتجاب مى کردند ولی غیبت تامّه اگر دفعةً و ناگهانى واقع مى گردید مورد تعجب بلکه انکار و اسباب انحراف افکار مى شد و قبول قطع ارتباط با امام چنانچه در غیبت کبرى واقع شد، براى اکثر مردم دشوار و ناراحت کننده بود

چرا غیبت صغرى امتداد نیافت؟

بعضى مى پرسند به چه علّت دوران غیبت صغرى پایان یافت و اگر برنامه غیبت صغرى ادامه پیدا مى کرد و امام در تمام اعصار غیبت نایب خاصى داشت که راتق و فاتق امور و راهنماى عموم باشد چه اشکالى داشت.

پاسخ این پرسش این است که برنامه روش و کار امام را خداوند متعال تعیین فرموده است و امام باید همان برنامه را اجرا نماید و بعد از آنکه اصل امامت ثابت شد، نسبت به برنامه کار امام پرسش از علّت به عنوان ایراد و اشکال، بیجا وبى مورد است و حتى خود امام نیز جز تسلیم و تمکین و اجراى برنامه وظیفه و تکلیفى ندارد و پرسش از علّت و سبب آن خلاف روش بندگى و مقام عبودیّت خالص است و تمام پرسش ها و اشکالاتى که راجع به غیبت شده در یک ردیف و از یک قماش است و هیچ یک ایراد اصولى و پرسشى نیست که اگر بى جواب بماند جائى را خراب کند.

و اگر پرسش براى مزید معرفت و بصیرت و روشن شدن امر باشد، جواب آن این است که بهتر است در اینجا دو پرسش مطرح کنیم.

پرسش اول: چرا براى امام (علیه السلام) دو گونه غیبت معلوم شده و از همان اوّل غیبت کبرى آغاز نشد؟

پرسش دوّم: پس از آنکه غیبت صغرى پیش آمد و نائبان خاص تعیین شدند، چرا دوران غیبت صغرى پایان یافت؟ و اگر همان برنامه غیبت صغرى ادامه مى یافت چه اشکالى داشت؟

پاسخ پرسش اول:

1ـ غیبت صغرى مقدمه غیبت کبرى و زمینه سازى براى آن بوده، چون ابتداى غیبت بود و اذهان، اُنس به غیبت نداشت اگر چه در زمان حضرت امام على نقى و حضرت امام حسن عسکرى (علیهما السلام) فى الجمله آن دو امام براى آماده کردن اذهان از نظرها احتجاب مى کردند ولی غیبت تامّه اگر دفعةً و ناگهانى واقع مى گردید مورد تعجب بلکه انکار و اسباب انحراف افکار مى شد و قبول قطع ارتباط با امام چنانچه در غیبت کبرى واقع شد، براى اکثر مردم دشوار و ناراحت کننده بود.

لذا قریب هفتاد سال رابطه مردم با امام به وسیله نوّاب خاص حفظ شد و توسط آنان عرایض و مشکلات و مسائل خود را عرض مى کردند و جواب مى گرفتند و توقیعات به وسیله آنها مى رسید و بسیارى هم به شرفیابى حضور نایل مى شدند تا در این مدّت مردم آشنا ومأنوس شدند.

این ارتباط توسط نوّاب خاص که منحصر به همان چهار نفر نوّاب معروف نبودند و همچنین تشرف جمعى در آن زمان به زیارت آن حضرت براى تثبیت ولادت و حیات آن حضرت مفید و لازم بود و اختفاى کامل که احدى از حال و ولادت آن حضرت مطلع نباشد آن هم در ابتداى امر موجب نقض غرض مى شد، لذا بسیارى از خواص هم در زمان حیات امام حسن عسکرى (علیه السلام) و هم در زمان غیبت به سعادت دیدار آن حضرت نائل شدند و با ظهور معجزات، ایمان آنها استوار و محکم گردید.

برنامه روش و کار امام را خداوند متعال تعیین فرموده است و امام باید همان برنامه را اجرا نماید و بعد از آنکه اصل امامت ثابت شد، نسبت به برنامه کار امام پرسش از علّت به عنوان ایراد و اشکال، بیجا وبى مورد است و حتى خود امام نیز جز تسلیم و تمکین و اجراى برنامه وظیفه و تکلیفى ندارد

پاسخ پرسش دوّم:

1ـ علّت اینکه غیبت صغرى ادامه نیافت این بود که برنامه اصلى کار آن حضرت غیبت کبرى بود و غیبت صغرى مقدمه آن بود و براى آماده کردن زمینه انجام شد.

2ـ وقتى بنا باشد نایب خاص نافذ الحکم و صاحب قدرت ظاهرى نباشد و نتواند رسماً در کارها مداخله کند بلکه قدرتهاى ظاهرى به واسطه تمرکز توجهات در او با او معارضه ومزاحمت داشته باشند، شیّادان وجاه طلبان هم ادعاى نیابت خاصه مى نمایند و اسباب تفرقه و گمراهى فراهم مى سازند چنانچه در همان مدّت کوتاه غیبت صغرى دیده شد چه دعاوى باطلى آغاز گردید و این خود یک مفسده اى است که دفعش از حفظ مصلحت تعیین نایب خاص اهمیّتش اگر بیشتر نباشد کمتر نیست.

خلاصه آنکه ادامه روش نیابت خاصه با صرف نظر از مصالحى که فقط در همان آغاز کار و ابتداى امر داشته با اینکه نوّاب مبسوط الید ونافذ الکلمه نباشند و تحت سیطره زمامداران وقت مأمور به تقیّه باشند از نظر عقل مصلحت ندارد بلکه از آن مفاسدى هم ظاهر مى گردید.

(والله أعلم بمصالح الامور ولا یُسئل عما یفعل وهم یُسئلون ولا یفعل ولاة أمره الاّ بما أمرهم الله تعالى به فانهم عباده المکرمون لا یسبقونه بالقول وهم بأمره یعملون)

فرآوری: آمنه اسفندیاری

بخش مهدویت تبیان    


منابع:

سایت سبطین (مطلبی از آیة الله لطف الله صافى گلپایگانى)

شیعه نیوز

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.