بخشندگی را از گل بیاموز
163سال از مرگ بالزاک گذشت
«انوره دو بالزاک»، نویسندهی نامدار فرانسوی است که او را پیشوای مکتب رئالیسم در ادبیات اروپا میدانند. در گزارش پیشرو به اجمال جنبههای مختلف زندگی شخصی و حرفهای این اسطوره ادبیات فرانسوی را مورد بررسی قرار میدهیم:
بالزاک در بیستم می سال 1799 میلادی در خانوادهای متوسط در شهر "تور" فرانسه به دنیا آمد. در هشت سالگی به مدرسهای شبانهروزی فرستاده شد، اما در سال 1813 مدرسه را ترک کرد و سال بعد همراه با خانواده راهی پاریس شد.
وی در 1819 در رشتهی حقوق تحصیلات خود را به پایان رساند، اما با وجود خواست خانواده تصمیم گرفت وارد دنیای ادبیات شود. بالزاک در ابتدای راه تحت تاثیر «والتر اسکات» شروع به نوشتن رمانهای تاریخی کرد؛ آثاری که خود بعدها از آنها به عنوان «مزخرفات ادبی» یاد کرد.
اولین اثر قابل توجه بالزاک، «روانشناسی ازدواج» نام داشت که در سال 1819 منتشر شد. او پس از نوشتن چند رمان عامهپسند و فکاهی، برای کسب درآمد بیشتر به عرصهی چاپ و نشر وارد شد که این امر بهجز بدهی سنگین برای او چیزی به ارمغان نیاورد. انتشار رمان «چرم ساغری» در سال 1831 موجب شهرت او شد. بالزاک پس از آن بیشتر شبانهروز را به نوشتن میگذراند.
آثار این نویسندهی برجسته، آیینهای از جامعهی فرانسهی روزگار اوست. او افراد هر طبقهی اجتماعی، از اشراف فرهیخته تا دهقانان عامی را در «کمدی انسانی» خود جای میدهد و جنبههای گوناگون شخصیتی آنان را به معرض نمایش میگذارد. بهرهگیری او از روش ایجاد پیوند میان شخصیتها و تکرار حضور آنها در داستانهای مختلف موجب میشود تا در گسترش روانشناسی شخصیتهای منفرد موفق باشد.
رئالیسم عریان و بدبینی بالزاک به سرشت انسانی که در آثارش هویدا است، او را زمینهساز ایجاد جنبش ناتورالیسم در ادبیات فرانسه کرده است. تاثیر او بر بسیاری از نویسندگان ناتورالیست از جمله «امیل زولا» کاملا آشکار است.
«کمدی انسانی» نامی است که بالزاک برای مجموعه آثار خود که حدود 90 رمان و داستان کوتاه را دربرمیگیرد، برگزیده است. توصیفات دقیق و گیرا از فضای حوادث و تحلیل نازکبینانهی روحیات شخصیتهای داستان، بالزاک را به یکی از شناختهشدهترین و تأثیرگذارترین رماننویسان در طول دو قرن اخیر تبدیل کرده است.
او یکی از پرکارترین نویسندگان دنیاست. وی در طول عمر نسبتا کوتاهش بیش از 100 مقاله، رمان و نمایشنامه به رشتهی تحریر درآورد. تعدادی از داستانهای وی به فارسی ترجمه شدهاند که از آن میان میتوان به آثار زیر اشاره کرد: «شوانها»، «گوبسک رباخوار»، «چرم ساغری»، «شاهکار گمنام»، «سرهنگ شابر»، «اوژنی گرانده»، «عشق کیمیاگر» (در جستجوی مطلق)، «مادام دولاشانتری»، «دختر چشم طلایی»، «باباگوریو»، «زنبق دره»، «سزار بیروتو»، «خاطرات یک کشیش دهکده»، «اورسولا میرو»، «گوسفند سیاه»، «زن سی ساله»، «آرزوهای بربادرفته»، «دخترعمو بت»، «پسرعمو پونس» و «فراز و نشیب زندگی بدکاران».
«مارسل پروست»، «چارلز دیکنز»، «ادگار آلن پو»، «فیودور داستایفسکی»، «گوستاو فلوبرت»، «هنری جیمز»، «ویلیام فاکنر»، «جک کرواک» و «ایتالو کالوینو» از جمله نویسندگان برجستهای هستند که آثار خود را تحت تاثیر قلم بالزاک خلق کردهاند.
بالزاک یکی از نویسندگان مطرحی است که به داشتن عادتهای غیرمعمول شهرت دارد. او در کار نگارش به هیچوجه عجول نبود؛ بسیار تمرکز میکرد و آثارش را بارها و بارها ویرایش میکرد. این اصلاحات و تغییرات تا زمان سپردن آن به ناشر و حتی چاپ کتاب هم ادامه داشت، تا جاییکه اثر منتشر شده با آنچه سرانجام نویسنده را راضی کرده بود، بسیار تفاوت داشت. این عادت نامناسب هم برای بالزاک و هم ناشرش، بسیار هزینهبر بود. وسواس وی تا بدان حد شدت داشت که برخی از آثارش هیچگاه به نقطه پایان نمیرسیدند.
روش ایدآل او خوردن وعدهای سبک در ساعت پنج یا شش عصر و خوابیدن تا نیمهشب بود. بالزاک سپس برمیخواست و در کنار فنجانهای متعدد قهوه تلخ، ساعتهای متمادی را به نگارش آثارش اختصاص میداد. وی که معمولا تا 15 ساعت خود را با نویسندگی مشغول میکرد، ادعا کرده که یک بار طی 48 ساعت، تنها سه ساعت استراحت کرده و باقی را به نوشتن پرداخته است!
بالزاک که به دلیل صرف ساعات طولانی برای نویسندگی همیشه از اختلالات سلامتی رنج میبرد، سرانجام در سال 1850 در سن 51 سالگی، زمانی که تنها پنج ماه از ازدواجش با زن مورد علاقهاش میگذشت، بدرود حیات گفت.
مادر بالزاک تنها فردی بود که در زمان مرگ در کنارش بود. او همان روز با «ویکتور هوگو» دیداری داشت. گفته میشود تمام نویسندگان پاریسی در مراسم تدفین بالزاک شرکت کردند. نویسنده «بینوایان» در این مراسم گفت: امروز شاهد جمعیتی هستیم که برای در گذشت مرد استعدادها سیاهپوش شدهاند، ملتی که برای از دست دادن مرد نبوغ عزداری میکنند.
سخنان اونوره دو بالزاك
بزرگترین مانع بر سر راه ابراز اخلاص به دیگران، كنار نیامدن با خود است.
قلب مادر به اندازهای گسترده است كه همیشه میتوانید بخشش و گذشت را در آن بیابید.
امید، بهترین پشتوانه و عالی ترین نقطه اتكاء است. همیشه امیدوار باشید و روح ناامیدی و یاس را از خود دور سازید.
استعداد بزرگ بدون اراده بزرگ وجود ندارد.
خانه بدون زن، گورستان است.
سعادت بسته به كار و جسارت است.
هنر سخن گفتن چیزی جز هنر زندگی كردن نیست.
هنرمند راستین باید طرفدار اصل هنر برای هنر باشد.
دوست داشتن بدون امید، باز هم یك خوشبختی است.
هیچ گاه در زندگی نمی توانید محبتی بهتر، بی پیرایه تر و حقیقی تر از محبت مادر خود بیابید.
هدر دادن زمان گرانبها ترین هزینه ها به شمار می رود.
ازدواج های غیر متناسب مانند پارچه های ابریشمی و پشمی است كه سرانجام ابریشم، پشم را خواهد برید.
ایده ها سرمایه ای هستند كه فقط وقتی به دست افراد با استعداد و نابغه می افتند، ثمربخش می شوند
عشق، غریزه ی خاص خود را دارا است و می داند چگونه در قلبی نفوذ كند.
بخشندگی را از گل بیاموز؛ زیرا حتی ته كفشی را كه لگدمالش می كند خوشبو می سازد.
فرآوری: منیژه خسروی
بخش ادبیات تبیان
منابع: ایسنا/سایت ره پو