تبیان، دستیار زندگی
صبر یعنی مقاومت در مقابل عاملی که انسان را به رفتار نامطلوبی می‌خواند؛ بر اساس این تعریف انسان با زمینه یا عاملی مواجه است که او را به رفتاری نامطلوب دعوت می‌کند؛ این عامل ممکن است میل انسان و یا جذابیت یک معصیت باشد؛ یا انفعال شخص در برابر بلا و مصیبت، ک
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

راهی برای کسب ملکه صبر

صبر


صبر یعنی مقاومت در مقابل عاملی که انسان را به رفتار نامطلوبی می‌خواند...
بر اساس این تعریف انسان با زمینه یا عاملی مواجه است که او را به رفتاری نامطلوب دعوت می‌کند؛ این عامل ممکن است میل انسان و یا جذابیت یک معصیت باشد؛ یا انفعال شخص در برابر بلا و مصیبت، که او را به جزع و فزع وادار می‌کند؛ یا عوامل نفسانی یا بیرونی که انسان را از انجام تکلیفش باز می‌دارد. این عوامل هر چه باشند، به طور کلی می‌توان گفت منشأ آنها طغیان غرایز است.

خدای متعال در وجود انسان کشش‌هایی قرار داده که آدمی را وادار به حرکت و انجام فعالیت‌های مختلف می‌کند. این عوامل که در مکاتب مختلف روان‌شناسی به اسامی گوناگونی از قبیل غرایز، احساسات، عواطف و سوائق نامیده می‌شوند، به منزله موتور حرکت انسان است و بدون آنها آدمی انگیزه‌ای برای هیچ فعالیتی نخواهد داشت؛ علاقه به هر یک از لذت‌های مادی دنیا آدمی را به سوی معصیت می‌کشاند؛ ایستادگی در برابر جذابیت این لذت‌ها و ترک گناه، صبر از معصیت است.

راحت‌طلبی و تن‌آسایی که نوع دیگری از لذت‌هاست، مانع از این می‌شود که انسان خود را برای انجام تکالیف و عباداتش به زحمت بیاندازد؛ مبارزه با این عامل صبر بر طاعت است.

انفعال آدمی در برابر سختی‌ها و مصائب نیز شخص را به انجام رفتارهای نامتعادل و در نتیجه جزع و فزع و بی‌تابی وا می‌دارد؛ آنچه مانع چنین رفتاری می‌شود قدرت صبر است که به کمک آن شخص می‌تواند سختی‌ها را تحمل کند و آنها را بپذیرد. این، صبر بر مصیبت است.

در این موارد عقل، آدم را به راه درست هدایت می‌کند و ترمز اراده او را در کنترل کردن غرایز یاری می‌کند. مجموع این فرایند که به صورت حالت ثابت نفسانی در آمده، ملکه صبر نامیده می‌شود.

خداوند می‌فرماید ما جاذبه‌ای در وجود انسان قرار دادیم که عامل حرکت او است.

همه بدی‌ها، جنایت‌ها، گناه‌ها، فسادها، و حتی غم و غصه‌های دنیا به خاطر دلبستگی به زندگی دنیاست؛ دلبستگی به مال، دلبستگی به همسر و فرزند و دلبستگی به هر چیز دیگری که مربوط به زندگی دنیاست. ما اگر بخواهیم هم در زندگی دنیا از غم و غصه نجات پیدا کنیم و هم به سعادت آخرت برسیم، باید  حبّ دنیا را از دل ریشه‌کن کنیم و در مورد هر یک از این امور به حدی که وظیفه ما اقتضا می‌کند، بسنده کنیم. اگر گفته شده کسب حلال عبادت است، برای این است که سربار دیگران نباشیم. در این صورت کسب روزی هم عبادت است و شاید  گاهی ثواب آن از نماز هم بیشتر باشد؛ چون خدا گفته و وسیله‌ای است برای کسب پاداش آخرت.

اسلام چنین تربیتی را می‌خواهد؛ مسلمان دلبستگی به لذت‌های دنیا نداشته باشد؛ اما تا جایی که خدا امر فرموده و وسیله سعادت آخرت و تقرب به خدا است، به دنبال آنها برود. در این صورت کسب لذات دنیا هم عبادت است؛ مشروط به این‌که با نیت الهی باشد، نه دنیاطلبی.

امیرالمۆمنین علیه‌السلام فرمایشات عجیب و تکان‌دهنده‌ای در باره دنیا دارد؛ به عنوان نمونه فرمود: «وَ اللَّهِ لَدُنْیاکمْ هَذِهِ أَهْوَنُ فِی عَینِی مِنْ عُرَاقِ خِنْزِیرٍ فِی یدِ مَجْذُوم‏‌(1)‌؛ به خدا سوگند! این دنیای شما ] که برای آن این‌قدر فداکاری می‌کنید و زحمت می‌کشید[ نزد من از استخوان خوک مرده‌ای در دست شخص مبتلا به جذام پست‌تر است.»

در روایت دیگری امام صادق سلام‌الله علیه به فضیل بن یسار می‌فرماید: «لَوْ عَدَلَتِ الدُّنْیا عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ جَنَاحَ‏ بَعُوضَةٍ مَا سَقَى عَدُوَّهُ مِنْهَا شَرْبَةَ مَاء؛(2)‌ اگر این دنیا ]با همه زخارف و زیبایی‌هایش، و با همه لذائذ و جاذبه‌هایش[ نزد خدا به اندازه بال پشه‌ای می‌ارزید، به اندازه جرعه آبی از آن را به کافری نمی‌داد.» چون کافری که دشمن خدا است، خدا هم با او دشمن است. پس اگر دنیا ذرّه‌ای ارزش داشت خداوند حتی این مقدار از آن را هم به کافر نمی‌داد. اما چقدر از نعمت‌های دنیا در دست کفار است؟ چون همه آنها برای خدا به اندازه بال پشه‌ای ارزش ندارد. همه این‌ها ابزاری برای امتحان است.

بیمار کسی است که طبیبی مثل من نداشته باشد؛ کسی که بداند من طبیبش هستم ، می‌داند من طبیب حاذقی هستم که بهتر می‌دانم چه موقع و با چه دارویی مداوایش کنم. چنین کسی نباید نگرانی داشته باشد.

خداوند در حدیثی قدسی به حضرت موسی علیه‌السلام می‌فرماید: «یا مُوسَى ارْضَ‏ بِکسْرَةٍ مِنْ‏ شَعِیرٍ تَسُدُّ بِهَا جَوْعَتَک وَ بِخِرْقَةٍ تُوَارِی بِهَا عَوْرَتَک وَ اصْبِرْ عَلَى الْمَصَائِبِ وَ إِذَا رَأَیتَ الدُّنْیا مُقْبِلَةً عَلَیک فَقُلْ‏ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیهِ راجِعُونَ‏ عُقُوبَةٌ عُجِّلَتْ فِی الدُّنْیا وَ إِذَا رَأَیتَ الدُّنْیا مُدْبِرَةً عَنْک فَقُلْ مَرْحَباً بِشِعَارِ الصَّالِحِینَ یا مُوسَى لَا تَعْجَبَنَّ بِمَا أُوتِی فِرْعَوْنُ وَ مَا مُتِّعَ بِهِ فَإِنَّمَا هِی زَهْرَةُ الْحَیاةِ الدُّنْی(3)‌؛ ای موسی! به لقمه نان جویی که با آن گرسنگی‌ات را رفع کنی، راضی باش؛ و به تکه پارچه‌ای که با آن عورتت را بپوشانی، قناعت کن؛ اگر روزی دنیا به تو روی آورد ]و منفعت و مکنتی پیدا کردی[، آن را عقوبت گناهی بدان که مرتکب شده‌ای و استرجاع کن و بگو: إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیهِ راجِعُونَ؛ و اگر دیدی دنیا از تو رو گردان شده ]و به فقر و بیماری و مشکلات گرفتار شدی[، بگو: آفرین به شعار شایستگان خدا ]و خدا را به خاطر آنچه برای تو مصلحت دانسته، شکر ‌کن[؛ ای موسی! آنچه] از شکوه و جلال، و زیب و زیور[  که به فرعون داده شده و از آنها بهره‌مند است، تو را به تعجب وا ندارد که همه آنها زرق و برق دنیا است.» خدا در قرآن هم به پیغمبر می‌فرماید: «وَلَا تَمُدَّنَّ عَینَیک إِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِّنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَیاةِ الدُّنیا لِنَفْتِنَهُمْ فِیهِ وَرِزْقُ رَبِّک خَیرٌ»‌(4)‌؛ یعنی چشمت به نعمت‌‌هایی که به کفار دادیم، خیره نشود؛ همه این‌ها وسیله آزمایش است. در آیه دیگری نیز می‌فرماید: «إِنَّمَا یرِیدُ اللّهُ لِیعَذِّبَهُم بِهَا فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَتَزْهَقَ أَنفُسُهُمْ وَهُمْ کافِرُونَ»‌(5)‌؛ یعنی همه آنچه به کافران‌ دادیم وسیله عقوبت آنها است‌(6)‌.

در ابتدای حدیث قدسی که گذشت، خداوند خطاب به حضرت موسی می‌فرماید: «یا مُوسَى الْفَقِیرُ مَنْ لَیسَ لَهُ مِثْلِی کفِیلٌ وَ الْمَرِیضُ مَنْ لَیسَ لَهُ مِثْلِی طَبِیبٌ وَ الْغَرِیبُ مَنْ لَیسَ لَهُ مِثْلِی مُۆْنِس‏»؛ یعنی فقیر کسی نیست که پول ندارد؛ فقیر کسی است که کفیلی مثل من ندارد.

بیمار کسی است که طبیبی مثل من نداشته باشد؛ کسی که بداند من طبیبش هستم، می‌داند من طبیب حاذقی هستم که بهتر می‌دانم چه موقع و با چه دارویی مداوایش کنم. چنین کسی نباید نگرانی داشته باشد.

امام صادق سلام‌الله علیه به فضیل بن یسار می‌فرماید [اگر این دنیا ]با همه زخارف و زیبایی‌هایش، و با همه لذائذ و جاذبه‌هایش[ نزد خدا به اندازه بال پشه‌ای می‌ارزید، به اندازه جرعه آبی از آن را به کافری نمی‌داد.» چون کافری که دشمن خدا است، خدا هم با او دشمن است. پس اگر دنیا ذرّه‌ای ارزش داشت خداوند حتی این مقدار از آن را هم به کافر نمی‌داد.

نسخه ای مطمئن برای ترک گناه

امیرالمۆمنین صلوات‌الله علیه می‌فرماید: هنگام روبرو شدن با معصیت، فکر کن که از دست دادن لذت این گناه آسان‌تر است، یا از دست دادن راحتی و آسایش عالم برزخ و شب اول قبر؛ و اگر با بلایی روبرو شدی، فکر کن تحمل این بلا آسان‌تر است یا تحمل عذاب شب اول قبر . همیشه مقایسه کن و ببین آنچه از دست می‌دهی، در مقابل آنچه به دست می‌آوری، کدام ارزشمند‌تر است. از دست دادن لذائذ اخروی و نعمت‌های ابدی به خاطر یک رفتار در این دنیا نمی‌ارزد؛ چون آنها ابدی است.

امام علیه‌السلام در روایتی می‌فرماید: گاهی مومن به بلایی مبتلا می‌شود و بر آن بلا صبر می‌کند و خدا در مقابل صبر بر آن بلا اجر هزار شهید به او می‌دهد. آیا محروم شدن از اجر هزار شهید به خاطر بی‌تابی در برابر یک مصیبت می‌ارزد؟! با تنبلی در انجام عبادت چه چیزی را از دست می‌دهیم؟ یک ساعت خواب، در مقابل از دست دادن ثوابی که خدای متعال در باره آن می‌فرماید: «فَلَا تَعْلَمُ نَفْسٌ مَّا أُخْفِی لَهُم مِّن قُرَّةِ أَعْینٍ»(7)‌. این چشم‌روشنی که هیچ کس اندازه آن را نمی‌داند، پاداش کیست؟ کسانی که «تَتَجَافَى جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضَاجِعِ یدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفًا وَطَمَعًا»(‌8)؛ کسانی که نیمه شب پهلو از بستر تهی کنند و به مناجات با خدای خود مشغول شوند. آیا صرفه اقتصادی دارد که من یک ساعت بخوابم، و در مقابل این ثواب عظیم را از دست بدهم؟! این‌جا، جای صبر بر طاعت است.

همه پیغمبران آمدند تا بگویند شما در فکر لذت‌های دنیا هستید؛ اما اشتباه می‌‌کنید؛ «وَالْآخِرَةُ خَیرٌ وَأَبْقَى»‌(9)‌. اگر باور کنیم که خدا در روز قیامت بندگان را زنده می‌کند و خوب‌ها را به بهشت و بدها را به جهنم می‌برد، و بکوشیم در طول شبانه‌روز با مقایسه بین دنیا و آخرت، توجه داشته باشیم که با هر کاری چه چیزی را از دست می‌دهیم و چه چیزی را به دست می‌آوریم، خیلی از مشکلات ما حل می‌شود.

پی نوشت ها :

1. نهج‌البلاغه، ص 510، کلمه قصار 236.

2. کافی، ج 2، ص 246.

3. جواهر السنیة، ص 145.

4. طه(20)، 131.

‌5. توبه(9)، 55.

6. توجه به این نکته لازم است که معنای این روایات این نیست که انسان گوشه‌ای انزوا و عزلت‌نشینی پیشه کند و فقط به عبادت بپردازد. هم‌چنان‌که گفته شد، امام باقر علیه‌السلام در گرمای تابستان هم دست از کار کردن در مزرعه‌اش بر نمی‌داشت؛ هم‌چنان که امیرالمۆمنین هم به دنبال کار و کشاورزی بود و چاه‌هایی متعددی را به دست خود حفر کرد تا نخلستان‌هایی که خود، به ثمر رسانده بود، آبیاری ‌کند و در نهایت هم همه آنها را وقث فقرا کرد. هنوز هم آثار این چاه‌ها در اطراف مدینه، در منطقه‌ای که به نام «آبار علی(علیه السلام)» معروف است، وجود دارد. مقصود این روایات دل نبستن به دنیاست و کار کردن به خاطر رضای خدا؛ نه دنیاطلبی و جمع کردن اموال و ثروت‌اندوزی.

‌7‌. سجده(32) 18.

8. سجده(32) 17.

9. اعلی(87) 17.

فرآوری: محمدی                

بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان


منبع: سایت رسمی آیت الله مصباح یزدی ،سلسله دروس اخلاقی

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.