اخلاق و فرهنگ «نقد» را بیاموزیم !!
صلاح و اصلاح فرد و جامعه، در سایه شناختن عیوب و تلاش براى زدودن عیوب است. ایـن شناخت هم در خود ما و نسبت به اندیشهها و عملهاى خودمان است، هم نسبت به دیگران. زمینهساز این عیبزدایى هم تذکر از سویى و تنبه و اقدام از سوى دیگر است.
مـسـأله تـذکـر و نـقـد و یـادآورى، هـمـچـنـیـن پـنـدپـذیـرى و قـبـول نـصـیـحـت و مـوعـظـه و تـوجـه بـه تـذکـرات دیـگـران از هـمـیـن رهـگـذر، در مـقوله مسایل معاشرتى و شیوه برخورد صحیح با دیگران قرار مىگیرد.
نقد و تذکر
پـردهپـوشـى بـر واقـعیات، یا خود را به بىخبرى زدن، واقعیتها را عوض نمىکند. وقـتـى در کـسـى یـا جـایـى یـا رفـتـار و بـرخـوردى اشـکـال وجـود داشـتـه بـاشـد، فـرزانـگـان عـاقـل، از هـر تـذکـر اصـلاحـى اسـتـقـبـال مـىکـنند، تا آن را برطرف سازند. اما جاهلان و خودخواهان، دوست دارند که در هـمـان مـوارد نـیـز، مـدح و تـمـلق و ثنا بشنوند و بر عیوب و کاستیها و زشتیها سرپوش بگذارند.
حضرت على (علیه السلام ) مىفرماید: «اجـهـل النـاس المـغـتـر بـقـول مـادح مـتـمـلق یـحـسـن له القـبـیـح و یـبـغض الیه النصیح»؛ «نادانترین مردم کسى است که فریب ستایشگر چاپلوس را بخورد، ثناگرى که زشت را در نظر او زیبا جلوه مىدهد و خوبى را در نظر او منفور مى سازد.»
به جاى آراستن عیوب و کتمان زشتیها و پردهپوشى بر نارساییها، باید آنها را گـفـت و شنید و در برطرف ساختنش کوشید. تذکر و نقد از همین جاست که قیمت و قداست مىیابد و براى بعضیها یادآورى یک وظیفه مىشود و براى بعضى توجه به تذکرها و نـقـدهـا یـک فـضـیـلت اخـلاقـى بـه شـمـار مـىآیـد.
شیوه صحیح نقد
به همان اندازه که تذکر کاستیها و نقد عملها مفید و لازم است، توجه به شیوه یادآورى و نکات و آداب پند و اندرز و تذکر، مهم و سرنوشت ساز است.
اگر کسى دیگران را پند دهد، اما خودش اهل عمل به نصایح خویش نباشد، سخنش بىاثر است. انبوهى از روایات، شاهد این مدعاست. حضرت على(علیه السلام) میفرمایند: «استصبحوا من شعلة واعظ متعظ و اقبلوا نصیحة ناصح متیقظ»؛ «از فـروغ واعـظ و پـنـد دهنده اى که خود، پند پذیر است، روشنایى برگیرید و نصیحت نصیحتگر بیدار را پذیرا باشید».
در یـک خـانـواده، مـمـکـن اسـت رفـتـار هر یک از زن و شوهر نسبت به هم، ایرادهایى داشته باشد، یا برخورد پدر و مادر با فرزند کوچک یا جوانشان، غلط باشد. اگر کسى متذکر شد، باید مشفقانه بپذیرد و در اصلاح خویش بکوشد. اگـر هـر یـک تـلاش کـنـنـد تـا عـیـب و اشـکـال را مـتـوجـه طـرف مـقـابـل سـازنـد و خـود را بىگناه قلمداد کنند، نارساییها و عیوب و خطاها هرگز اصلاح نخواهد شد. انصاف در پذیرش خطا و عیب نشانه رشد عقلى است
نـقـد و تذکر، هر چه صمیمىتر، خودمانىتر، در خلوت و بدون آبروریزى و هتک حیثیت بـاشـد، هـم مـۆثـرتـر اسـت، هـم از کـیـنهتوزى و کینهافروزى و لجاجت، دورتر است. گـاهـى نـقـادى آشـکـار و پـنـد و تـذکـر در مـلأ عـام، اثـر مـنـفى دارد و طرف را به عکس العمل وا مىدارد و شخصیت او را هم خُرد مىکند. حضرت امیر (علیه السلام) فرمود: «نصحک بین الملاء تقریع»؛ «نصیحت و پند دادن تو در میان مردم و حضور دیگران، کوبیدن خُرد کردن است».
نـقـد نـباید برخاسته از حسد و غرضورزى و تسویه حساب باشد تذکرهاى حسودانه و کینهتوزانه، وضع را بدتر مىکند. امام صادق (علیه السلام) فرمود: «النصیحة من الحاسد محال»؛ «نصیحت و. خیر خواهى از حسود محال است».
نقدپذیری
تکبر و خودخواهى، جلوههاى گوناگون دارد. یـکـى غـرور در مـقـابـل نـقـد اسـت. وقـتـى نـقـد، مـایـه کـمـالانـدیـشـى و کـار مـاسـت، نـقـدپـذیـرى کـمـک بـه ایـن کـمـال و رشـد اسـت. از آن طـرف، نـقـدنـاپـذیـرى، نـشـانـه نـوعـى غـرور و تـکـبـر و عـامـل زدن در ورطه بدیها و کاستیهاست. گاهى نابترین موعظهها و تذکرها، وقتى بـه دلهـاى داراى کـبـر مـىرسـد، بـا عـدم پـذیرش مواجه مىگردد و انسان را محروم مىسازد. به تعبیر زیباى امیر المومنین (علیه السلام): «بینکم و بین الموعظة حجاب من الغرة»؛ «میان شما و پند، حجاب و پردهاى ازغرور افکنده شده است».
انـسـان گـاهى به خاطر حب نفس، یا عیوب خود را نمىبیند و نمىفهمد، یا حاضر نیست خـود را داراى عیب و نقص بداند، از این رو، نقد و تذکر دیگران را هم بر غرضرورزى و دشمنی حمل مىکند.
در یـک خـانـواده، مـمـکـن اسـت رفـتـار هر یک از زن و شوهر نسبت به هم، ایرادهایى داشته باشد، یا برخورد پدر و مادر با فرزند کوچک یا جوانشان، غلط باشد. اگر کسى متذکر شد، باید مشفقانه بپذیرد و در اصلاح خویش بکوشد. اگـر هـر یـک تـلاش کـنـنـد تـا عـیـب و اشـکـال را مـتـوجـه طـرف مـقـابـل سـازنـد و خـود را بىگناه قلمداد کنند، نارساییها و عیوب و خطاها هرگز اصلاح نخواهد شد. انصاف در پذیرش خطا و عیب نشانه رشد عقلى است.
اگر حسن نظر و نیت دوستانه کسى براى ما ثابت بود، در پذیرفتن نقد و تذکر و پند او تردید نباید کنیم. به فرموده حضرت امیر (علیه السلام): «لیکن احب الناس الیک المشفق الناصح»؛ «محبوبترین مردم در نظر تو، نصیحتکننده مشفق و خیرخواه باشد».
گـرچه ممکن است تذکر و انتقاد دیگرى در ذائقه ما تلخ آید، ولى تلخى نقد و تذکر، به مراتب سودمندتر از شیرینى چاپلوسى و نیرنگ و فریب است. از امام باقر(علیه السلام) روایت است که: «اتبع من یبکیک و هو لک ناصح و لا تتبع من یضحکک و هو لک غاش»؛ «از کـسـى پیروى کن که از روى خیرخواهى و نصیحت تو را مىگریاند، ولى پیرو کسى مباش که تو را مىخنداند، در حالى که نسبت به تو فریبکارى مىکند!»
نـقدپذیرى در مسایل اخلاقى، فرهنگى، اجتماعى و مدیریتى، ضامن سلامت رابطهها و رشد افکار و اعمال است. این مسأله در متون دینى با عناوینى همچون: نصیحت و موعظه مورد توجه قرار گرفته است.
پـایـان ایـن بـحـث را حـدیثى از امام سجاد (علیه السلام) قرار مىدهیم که در ضمن بیان حـقـوق مـتـقـابـلى کـه افراد در جامعه نسبت به هم دارند به حق نصیحتگر بر گردن نصیحت شنو و وظیفه ناصح و متنصح اشاره فرموده است: «و حـق النـاصـح ان تلین له جناحک و تصغى الیه بسمعک ، فان اتى بالصواب حمدت الله عزوجل و ان لم یوافق، رجمته ...»؛ «حـق نـصیحتکننده (و ناقد و پنددهنده ) آن است که نسبت به او نرمش و انعطاف نشان دهى و بـه سـخـنـش گـوش فـرا دهـى، اگـر حـرفـش بـه جـا و درسـت بـود، خـداى متعال را سپاس گویى و اگر تذکرش موافق با حق نبود، نپذیرى».
فرآوری: زینب مجلسی راد
بخش اخلاق و عرفان اسلامی
منبع: برگرفته از:اخلاق معاشرت؛جواد محدثى.