تبیان، دستیار زندگی
ضرورت آسیب‌شناسی ادبیات دینی و پرهیز از افراط و تفریط، نکته‌ای است که همه پرسش‌شوندگان در گزارش زیر بر آن اتفاق نظر دارند. در عین حال، آنها توجه به جزییات تاریخی را بهترین کار یک قصه‌نویس برای گریز از خط قرمزهای این حوزه دانستند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

خطوط قرمز ادبیات دینی


ضرورت آسیب‌شناسی ادبیات دینی و پرهیز از افراط و تفریط، نکته‌ای است که همه پرسش‌شوندگان در گزارش زیر بر آن اتفاق نظر دارند. در عین حال، آنها توجه به جزییات تاریخی را بهترین کار یک قصه‌نویس برای گریز از خط قرمزهای این حوزه دانستند.

خطوط قرمز ادبیات دینی

نوشتن درباره پیامبر (ص) و امامان (ع) کار چندان ساده‌ای نیست؛ نویسنده از یک سو باید به مستندات تاریخی وفادار باشد و از سوی دیگر باید داستانی خواندنی و جذاب برای بچه‌ها بنویسد.

دیدگاه  چند تن از نویسندگان حوزه کودک و نوجوان در این باره را مرور می کنیم:

حسین فتاحی ، وفاداری به تاریخ و مستندات آن را مهم‌تر از جذابیت داستان دانست و گفت: من در داستان‌هایی که درباره پیامبران و یا امامان نوشته‌‌ام، ترجیح داده‌‌ام به تاریخ و وقایع آن وفادار بمانم، چرا که نویسنده وقتی از شخصیت‌های بزرگی چون پیامبر (ص)، حضرت علی (ع) یا امام حسین (ع) می‌نویسد، نمی‌تواند مستندات تاریخی را کنار بگذارد و اختیار امور را به دست خیال بسپارد و به بیان روایت‌هایی بپردازد که هیچ سندیتی ندارند.

نویسنده کتاب «داستان امام حسین (ع) برای دبستانی‌ها» اصول داستان‌نویسی و رعایت آن را متعلق به زمانی دانست که نویسنده با محوریت سنی مخاطبان و حجم مطالب نوشته شده، روبرو نباشد و افزود: کودکان تعلیق را درک نمی‌کنند. از طرفی در داستانی با تعداد صفحات محدود و مشخص، مجالی برای گره‌افکنی و گره گشایی باقی نمی‌ماند. حتی ما امکان وارد کردن شخصیت‌های فرعی به قصه را نداریم.

بابک نیک‌طلب هم چون حسین فتاحی معتقد است: برای نوشتن درباره بزرگان دین نباید به خیال‌پردازی روی آورد و باید بر مستندات تاریخی و کتب حدیث و اخلاق تکیه کرد گفت: یک کارشناس دینی نمی‌تواند برای بچه‌ها شعر بگوید و داستان بنویسد اما یک شاعر می‌تواند کارشناس دینی هم باشد و به کتاب‌های موثق مراجعه کند وگرنه به اسرائیلیات روی می‌آورد و اسیر خرافه می‌شود.

امامجید ملامحمدی، پا را فراتر از این گذاشت و گفت: نویسندگان نه می‌توانند رفتار و گفتاری را به ائمه معصومین (ع) نسبت دهند که حتی در ارتباط با شخصیت‌های معروف تاریخی ـ مذهبی چون سلمان و ابوذر هم نباید به خیال‌پردازی روی آورند، اما در ارتباط با شخصیت‌های دیگر که چندان مطرح و شناخته شده نیستند و همچنین توصیف فضاها چنین محدودیت‌هایی وجود ندارد.

خیال‌پردازی نباید بر ناآگاهی تاریخی ما سرپوش گذارد

حجت‌الاسلام غلامرضا حیدری ابهری، از جمله کسانی است که فکر می‌کند دانستن تاریخ، نویسندگان را از خیال‌پردازی بی‌نیاز می‌کند و آن‌قدر اطلاعات جزیی در اختیارشان می‌گذارد که به تخیل خود پناه نبرند. برای مثال در تاریخ و روایات تاریخی آمده در واقعه غدیر خم، هوا آن‌قدر گرم بود که یاران پیامبر (ص) بر جهاز شتران خود نشستند و اگر تکه‌ای گوشت در برابر آفتاب می‌گذاشتی پخته می‌شد؛ نویسندگان از تمام این اطلاعات می‌توانند بهره ببرند.

به گفته ابهری وقتی درباره شخصیت‌هایی می‌نویسیم که به تاریخ پیوسته‌اند، اما غیرمعصوم‌اند، دستمان باز است و می‌توانیم بعضی رفتارها و گفتارها را به این افراد نسبت دهیم، اما در ارتباط با امامان معصوم، چنین امکانی وجود ندارد و نمی‌توانیم به تخیل خود مجال ظهور و بروز دهیم؛ ضمن اینکه اگر با تاریخ آشنا باشیم، بسیاری از مشکلاتمان برطرف می‌شود.

نویسنده کتاب «پیامبر و قصه‌هایش» به این‌که دانستن جزئیات به نویسنده‌ها در نوشتن درباره پیامبر، امامان و رویدادهای دینی کمک می‌کند، اشاره و بیان کرد: وقتی تاریخ می‌خواهد گرمای هوا در روز غدیر خم را توصیف کند، می‌گوید: حاضران بر جهاز شترها نشستند و اگر تکه‌ای گوشت بر زمین می‌گذاشتی از شدت گرما می‌پخت.... همه این جزییات به نویسنده کمک می‌کند تا واقعه غدیر خم را توضیح دهد و داستان‌پردازی کند؛ بی‌آن‌که بخواهد به تخیل پناه ببرد. به عبارتی آشنایی با تاریخ و روایات تاریخی ما را از خیال‌پردازی بی‌نیاز می‌کند و تخیل نباید بر کاستی‌های ما در زمینه تاریخ، سرپوش بگذارد.

حیدری ابهری معتقد است، نویسندگان باید از تخیل خود، درست و بجا و در بیان احساسات خود نه رفتار و گفتار معصوم استفاده کنند. برای مثال، شعر معروف محتشم کاشانی (باز این چه شورش است که در خلق عالم است) خیال‌پردازی است؛ بی‌آن‌که رفتاری را به امام حسین (ع) نسبت داده باشد یا وقتی سید مهدی شجاعی در «کشتی پهلوگرفته» می‌گوید: اگر کفر نبود می‌گفتم خدا هم گریه کرد؛ هیچ فعلی را به خداوند نسبت نداده است؛ نه گفته خدا گریه کرد و نه گفته چنین نکرد؛ نویسنده از خیال خود بهره برده تا احساسات خود را بازگو کند.

بعضی شاعران و نویسندگان چون جعفر ابراهیمی و ابراهیم حسن‌بیگی، نوشتن داستانی جذاب و تاثیرگذار در ارتباط با شخصیت‌های دینی را بسیار مهم دانستند و گفتند: داستان، قالب مناسبی برای آشناکردن کودکان با شخصیت‌ها و رویدادهای دینی است

نویسندگان در عین وفاداری به متن، داستان بنویسند

بعضی شاعران و نویسندگان چون جعفر ابراهیمی و ابراهیم حسن‌بیگی، نوشتن داستانی جذاب و تاثیرگذار در ارتباط با شخصیت‌های دینی را بسیار مهم دانستند و گفتند: داستان، قالب مناسبی برای آشناکردن کودکان با شخصیت‌ها و رویدادهای دینی است.

جعفر ابراهیمی، پرداختن غیرمستقیم به مذهب و شخصیت‌های مذهبی را تاثیرگذارتر دانست و افزود: از آنجا که نویسندگان اجازه دخل و تصرف در وقایع مذهبی را ندارند، بهتر است به حواشی بپردازند و با پر و بال دادن به تخیل خود به زاویه دیدی تازه دست پیدا کنند و به جای بازنویسی وقایع و زندگی شخصیت‌های مذهبی به بازآفرینی آن روی آورند.

نویسنده کتاب «جوری جورتان» توجه به جنبه‌های هنری داستان را مهم‌تر از هرچیز دیگر دانست و گفت: نویسندگان مذهبی تنها به بیان هسته اصلی داستان پرداخته و به بهانه اینکه نمی‌توان مفاهیم مذهبی و داستان زندگی پیامبر (ص) و امامان را تغییر داد، مسئولیت را از دوش خود برداشته‌اند؛ در حالی‌که آنچه نوشته می‌شود و در اختیار کودکان قرار می‌گیرد، ابتدا باید داستان باشد؛ آن‌گاه به بیان تاریخ بپردازد.

ابراهیمی به اینکه نوشتن برای کودکان بسیار دشوار است، اشاره و بیان کرد: کسانی که برای بچه‌ها می‌نویسند باید دنیای آنان را بشناسند و با ذهن و زبانشان آشنا باشند. از طرفی باید محدودیت دایره واژگانی این گروه سنی را دریابند و با توجه به ظرفیت زبانی آنان به خلق داستان‌های جذاب و تاثیرگذار بپردازند. آنان باید به جای اشاره مستقیم به زندگی امامان، فلسفه وجودی آنان را درک کرده و به اخلاق و ارزش ‍ ‌های انسانی توجه کنند.

ابراهیم حسن‌بیگی، توجه به عناصر داستانی را بسیار مهم دانست و گفت: به هر حال بهتر است عناصر داستانی رعایت شوند، اما توجه به این عناصر نباید به اصل روایت‌های تاریخی، خدشه‌ای وارد کنند. برای مثال نویسندگان در دهه 60 به شدت وفادار به مستندات تاریخی بودند و به هیچ عنوان داستان‌سرایی نمی‌کردند و توجهی به حواشی نداشتند. اما آنچه درباره بزرگان دین می‌نوشتند جذاب و خواندنی نبود. اوایل دهه 70، مهری ماهوتی داستان پیامبران را نوشت و در چند جلد از سوی نشر مدرسه منتشر کرد؛ شاید او جزو نخستین کسانی بود که به حاشیه‌ها توجه کرد و کوشید تا داستانی جذاب برای بچه‌ها بنویسد.

حاشیه‌ها ما را به اصل ماجرا نزدیک می‌کنند

کسانی چون بهرام بیضایی در «روز واقعه» و قیصر امین‌پور در «عصر روز دهم» به حواشی واقعه عاشورا پرداخته و آثار تاثیرگذار و ماندگاری خلق کرده‌اند. بگذریم از این‌که بعضی نویسندگان چون حسین فتاحی، معتقدند پرداختن به حواشی، اصل داستان را کمرنگ می‌کند، اما برخی دیگر توجه به حواشی را ضروری می‌دانند و معتقدند حاشیه‌ها، اصل را برای ما خواندنی‌تر می‌کند.

ابراهیم حسن‌بیگی، نویسنده رمان «قدیس» معتقد است: توجه به حواشی نه تنها ما را از اصل دور نمی‌کند که نشان‌دهنده هنر نویسنده و میزان توانمندی او هم هست؛ به گفته او حواشی می‌تواند ما را به اصل برساند و نویسندگان با ورود حاشیه‌ای به متن، از تخیل خود بیشتر بهره می‌برند و این مسئله هیچ منافاتی با وفاداری به مستندات تاریخی ندارد؛ اتفاقا برای بیان بهتر و تاثیرگذارتر تاریخ است که نویسنده‌ها به حاشیه پناه می‌برند.

حیدری ابهری، نیز ورود شخصیت‌های فرعی را راهی برای کش و قوس دادن بیشتر به داستان دانست و گفت: می‌توان شخصیت‌های فرعی را به عنوان راوی وارد فضای داستان کرد. حتی می‌توان از زبان «ذوالجناح» اسب امام حسین (ع) یا ذوالفقار سخن گفت. آنچه اهمیت دارد، داشتن نگاه تازه و زاویه‌ای متفاوت با دیگر نویسندگان است؛ وگرنه تاکنون ده‌ها داستان و کتاب درباره واقعه عاشورا نوشته شده، اما هرکس روایت خاص خود از این رویداد تاریخی ـ مذهبی دارد.

احمد عربلو هم چون ابهری و حسن‌بیگی معتقد است: ورود شخصیت‌های فرعی به جذابیت داستان کمک می‌کند؛ چرا که نویسندگان نمی‌توانند در ارتباط با بزرگان دینی، خیال‌پردازی کنند یا رفتار و گفتاری را به معصوم نسبت دهند، اما در ارتباط با شخصیت‌ها و داستان‌های فرعی چنین قید و بندی وجود ندارد؛ به شرط آن‌که اصل تاریخ مخدوش نشود.

محمد میرکیانی هم «روز واقعه» بهرام بیضایی و «ظهر روز دهم» قیصر امین‌پور را موفق‌ترین نمونه‌های ادبیات دینی برشمرد و گفت: در این دو کتاب  به حواشی واقعه‌ای چون عاشورا، نه اصل رویداد، پرداخته‌ شده است؛ البته نوجوانان و بزرگسالان برخلاف کودکان با اصل واقعه آشنا هستند؛ بنابراین در نوشتن برای آنان می‌توان به حاشیه‌ها توجه کرد. به عبارتی نویسندگان باید در نگارش داستان‌های دینی به حافظه خوانندگان و پیش زمینه‌های ذهنی آنان توجه کنند. بنابراین از دیدگاه این نویسنده کودک و نوجوان، پیش‌زمینه‌های ذهنی مخاطب و میزان آشنایی او با شخصیت‌ها و رویدادهای دینی اهمیت دارد.

افراط و تفریط؛ آسیب جدی ادبیات دینی

گاهی نویسندگان در پرداختن به زندگی پیامبر (ص) و امامان، به بیراهه می‌روند و از این بزرگواران اسطوره می‌سازند؛ به‌گونه‌ای که هیچ‌کس نمی‌تواند با آنها ارتباط برقرار کند و ایشان را الگوی خود در زندگی قرار دهد. این آسیبی جدی برای ادبیات دینی ماست که باید به آن توجه شود.

محمود حکیمی، نویسنده کتاب «مبانی ادبیات دینی کودکان و نوجوانان» از جمله نویسندگان و پژوهشگرانی است که بر ضرورت بازنگری در داستان‌های مذهبی و آسیب‌شناسی این داستان‌ها تاکید دارد و معتقد است: «اسرائیلیات» نباید به داستان‌های دینی راه یابند.

این نویسنده و پژوهشگر ادبیات دینی، تشخیص سره از ناسره و توجه به اسرائیلیات را یکی دیگر از مواردی دانست که داستان‌نویسان باید به آن توجه کنند و افزود: «اسرائیلیات»، داستان‌ها و روایاتی جعلی است که نه در قرآن، نشانی از آنها می‌توان یافت، نه در کتب معتبر حدیث؛ روایت‌هایی که در سده‌های نخست اسلام، از سوی یهودیان مسلمان شده یا مسلمانانی که برای رفع ابهامات خود به کتبی چون عهد عتیق مراجعه می‌کردند شکل گرفته و رواج یافته‌اند.

بخش ادبیات تبیان

منبع: مهر/گزارش از: زهره نیلی