تبیان، دستیار زندگی
یک قفس نشسته روی شاخه ای غصه می خورد ، دلش پر از غم است جای گرم و خالی پرنده ای توی قلب مهربان او گم است
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

قفس غمگین
پرنده

یک قفس نشسته روی شاخه ای

غصه می خورد ، دلش پر از غم است

جای گرم و خالی پرنده ای

توی قلب مهربان او گم است

آن پرنده ای به او که هیچوقت

سهمی از ترانه اش نداده است

میهمان خانه اش نمی شود

دل به آب و دانه اش نداده است

آن قفس همیشه دوست بوده است

دوست با تمامی پرندگان

میله های او اگر چه سرد و سخت

خیره چشمهای او به آسمان

آن قفس هزار بار گفته است

قلب من چون آشیانه ی شماست

بذرهای مهربانی دلم

تا همیشه آب و دانه ی شماست

لحظه لحظه های زندگی او

شعرهای غصه را سرودن است

حدس می زنم که سهم او فقط

روزهای بی پرنده بوده است

بخش کودک و نوجوان تبیان


منبع: وبلاگ ری را پری

مطالب مرتبط:

آفتاب امروز غوغا می کند

هر کجا فرشته است

دختران تاک

پیرمرد چوپان

لحظه آغاز

معلم، مثل باران

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.