تبیان، دستیار زندگی
جـبـرى بـر زنـدگـى انـسـان حـاكـم نـیـسـت و حـتـى عـوامـل اجـتـمـاعـى نـیـز جـبـرآور نـیـسـتـنـد؛ زیـرا هـر چـنـد تـاثـیـر مـحـیـط، فـرهـنـگ و عوامل اجتماعى و اقتصادى در اندیشه و افعال انسان انكارناپذیرند، اما تصمیم نهایى با انسان اسـت
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

عوامل اجتماعی و فرهنگی یا جبر؟

نقش عزت نفس در سلامت روانی انسان


یکی از بحث برانگیز ترین و جنجال خیز ترین مباحث فکری بشر بحث جبر و اختیار انسان در افعالش می باشد. از زمانی که اندیشه بشر پیرامون جهان و نیز ماهیت خود شروع شد بحث جبر و اختیار یکی از ذهن مشغولی ها و دغدغه های عمده و اصلی او گردید.


جبر، یعنی این که انسان در افعال و کارهای خود مجبور باشد و از خود اختیاری نداشته باشد. متکلمان اشعری درباره افعال انسان، این گونه معتقدند که انسان در کارهای خود مجبور است و هیچ اراده و اختیاری از خود ندارد. آنها تمام اعمال و کردار انسان را به خدا نسبت می دهند. بنابراین طبق نظر آنها انسان مثل جمادات است و مانند سنگی است که از بالا به طرف پایین پرت می شود و این مسیر را بدون اختیار خود و جبراً طی می کند.

این عقیده از آن جا ناشی شد که بعضی از شبهات در مسئله را نتوانستند حل کنند، بنابراین سر از جبر درآوردند.

ما معتقدیم که این عقیده باطل است. چراکه اعتقاد این چنینی؛ 1. با عدالت الهی سازگار نیست، 2. با اهداف انبیا منافات دارد، 3. با صریح برخی از آیات قرآن در تعارض است، 4. آثار و عواقب اجتماعی خطرناکی دارد.

عقیده شیعه درباره افعال آدمی آن است که هر کاری که از انسان صادر می شود، هم فعل انسان است چون از روی اختیار او صورت گرفته، و هم فعل خداوند است چون اصل وجود و تمام قابلیتهای وجودی انسان را خداوند به او داده است، و بعبارت دیگر فاعلیت خداوند سببی، و فاعلیت انسان مباشری است. این نظریه در اصطلاح، نظریه «امر بین الامرین» است.

طبق اعتقاد ما ، انـسـان  مـخـتار و آزاد است و جبرى بر زندگى اش حاكم نیست و این كه برخى گـمـان مـى كـنـنـد انـسـان مـقـهـور عاملى به نام ((سرنوشت )) است كه راه گریزى از آن نیست ، گـمـانـى نـادرسـت است .

اینك باید بدانیم كه چرا با این همه ، برخى از انسان ها، به ویژه گروه هایى از مسلمانان ، نظریه مجبور بودن انسان را مطرح كرده اند.در ایـن نوشتار تـوجـه بـه عـوامـلى كـه سـبـب پـدیـد آمـدن ایـن نـظریه شده اند، ضرورى است و دو عامل سیاسى و روانى در این زمینه از اهمیتى اساسى برخوردارند که بررسی می شود:

جـبـرى بـر زنـدگـى انـسـان حـاكـم نـیـسـت و حـتـى عـوامـل اجـتـمـاعـى نـیـز جـبـرآور نـیـسـتـنـد؛ زیـرا هـر چـنـد تـاثـیـر مـحـیـط، فـرهـنـگ و عوامل اجتماعى و اقتصادى در اندیشه و افعال انسان انكارناپذیرند، اما تصمیم نهایى با انسان اسـت

عـامـل سـیـاسـى :

از دیـربـاز بـسـیارى از سیاستمداران خودكامه براى خاموش كردن خشم مردم ، جلوگیرى از شورش و انقلاب آنان و تداوم حكومت جابرانه خویش ، به این فكر دامن زده اند كه انـسـان از خـود اخـتـیارى ندارد و دست تقدیر، سرنوشت او را رقم مى زند و اگر گروهى امیر و گـروهـى اسیرند، به قضا و قدر الهى است . این گونه دیدگاه در تخدیر مردم نقش به سزا داشته و به سلطه جویان و استعمارگران بسیار كمك كرده است .

استاد مرتضى مطهرى (ره )درباره بهره جویى سیاسى از اعتقاد به جبر چنین مى نویسد:

تاریخ نشان مى دهد كه مسئله قضا و قدر در زمان بنى امیه مستمسك قرص و محكمى بوده براى سـیـاستمداران اموى ، آنها جداً از مسلك جبر طرفدارى مى كردند و طرفداران اختیار و آزادى بشر را بـه عـنـوان مـخالف با یك عقیده دینى مى كشتند یا به زندان مى انداختند تا آنجا كه این جمله مـعـروف شـد: ((اَلْجـَبْرُ وَ التَّشْبیهُ اُمَویّانِ وَ الْعَدْلُ وَ التَّوْحیدُ عَلَوِیّانِ)) جبر و تشبیه (مقصود جسم دانستن خداست ) اموى و عدل و توحید علوى هستند... . (انسان و سرنوشت ، شهید مطهرى ، ص 21)

عـامـل روانـى : افـراد تـن پـرور و سـسـت عـنـصـر كـه ، در زندگى ، گرفتار شكست مى شوند و حـاضـر نیستند به این حقیقت اعتراف كنند كه تن پرورى و اشتباه هاى آنان باعث شكستشان شده است ، براى تبرئه خویش ، گناه را به گردن سرنوشت جبرى خود مى افكنند تا از این راه به آرامشى كاذب دست یابند.

انسان

البـتـه ، هـمـان گـونـه كـه گـذشـت ، جـبـرى بـر زنـدگـى انـسـان حـاكـم نـیـسـت و حـتـى عـوامـل اجـتـمـاعـى نـیـز جـبـرآور نـیـسـتـنـد؛ زیـرا هـر چـنـد تـاثـیـر مـحـیـط، فـرهـنـگ و عوامل اجتماعى و اقتصادى در اندیشه و افعال انسان انكارناپذیرند، اما تصمیم نهایى با انسان اسـت افـراد بـسـیـارى بـوده انـد كـه در بـرابـر ایـن گـونـه عـوامـل ، مـقـاومـت كـرده انـد و تـاریـخ نـیـز جـوامع متعددى را به خود دیده است كه در برابر این عوامل واكنش نشان داده استوار مانده و شرایط را تغییر داده اند.

كسانى كه برخلاف عواملى چون تـربیت ، محیط اجتماعى و وراثت ، شكل یافته و راه خویش را پیموده اند، فراوانند. وجود موسى (ع)در كـاخ فـرعـون و تـغـییر عقیده همسر فرعون ، ساحران دستگاه او و یكى از ندیمانش ، كه بـه ((مـۆ مـن آل فرعون )) معروف شد و همچنین انحراف و جدایى فرزند نوح از پدر، بازگشت وزراى دقـیـانـوس از اعتقاد به خداوندى وى ، كه به ((اصحاب كهف )) شهرت یافتند، و نمونه هـاى فـراوان دیـگـر كـه در تـاریـخ و حتى در طول عمر خویش دیده ایم ، گواهى روشن بر این حـقـیقتند كه انسان ، مجبور به پیروى از شرایط اجتماعى ، محیط زندگى و وراثت نیست، بلكه مى تواند در برابر آن ها بایستد و برخلاف آن ها حركت كند.

قـیـام هـا، شـورش هـا و انـقـلاب هـاى اجـتـمـاعـى ـ سـیـاسـى و مـذهـبـى در طول تاریخ در بسیارى از جوامع بشرى، دلیل بر این است كه شرایط اجتماعى همواره انسان ها را مجبور نساخته ، بلكه انسان مى تواند در برابر همه آن ها مقاومت كند و بر آن ها چیره شود و وضعیت حاكم بر جامعه خود را دگرگون سازد.

انقلاب اسلامى در ایران ، شاهدى زنده بر این حقیقت است ؛ زیرانه تنها شرایط و محیط اجتماعى ، مـردم را مـجـبـور نـسـاخـت ، بـلكـه آنـان تـوانـستند این شرایط را زیر و رو كنند و تغییر دهند. بـنـابـرایـن ، عـوامـل بالا تنها زمینه سازند و سرنوشت اصلى را تصمیم و اراده انسان رقم مى زند.

فرآوری:آمنه اسفندیاری

بخش اعتقادات تبیان


منابع:

یکصد درس از زندگانی امام علی علیه السلام ـ پژوهشکده تحقیقات اسلامی

ویکی فقه

سایت اسلام کوئیست

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.