انسانهاى غیر منتظِر !
انتظار حالتی است که در نفس انسان پدیدار می شود و بیانگر اشتیاق شخص منتظِر از امر مورد انتظار است. اما در مذهب تشیع انتظار، فرهنگی است که حکایت از وظیفه ای دارد. تا حدی که با شنیدن واژه ی انتظار ناخودآگاه نام مقدس مهدی موعود نیز به اذهان متبادر می گردد.
درباره ی این واژهی مقدس نظریات متعددی مطرح شده است که کثرت آن ها بیانگر اهمیت بالای آن است. به حدی که در بیان امامان معصوم (علیهم السلام) انتظار فرج به عنوان بالاترین اعمال بندگان معرفی شده است.
در این میان امیرمۆمنان امام علی (علیه الصلاه و السلام) بنابر آنچه در کتاب شریف نهج البلاغه ثبت گردیده فرمایشاتی فرموده است که دو علامت از علائم انسان هایی است که این امر مقدس را باور ندارند.
بنابر فرمایش آن حضرت (علیه السلام) انسان هایى كه منتظر نیستند، و آینده زمین را از آن وارثان انبیاء نمىدانند، دو گروه هستند:
گروه اول: دسته اى كه به حق پشت كرده، انتظار را باور ندارند، زیرا مطلوب آن ها همین دنیا است. آن ها حكومت دمكراتیك و لیبرال را برترین حاكمیت قلمداد مى كنند و مىپندارند كه ماوراى آن براى بشر طرح نُوى نیست، كه در افكند(1). آن ها بیش تر از آن براى خود نمى خواهند و گرایش به غیب ندارند، و چشم به راه مصلح غیبى نیستند.
به چنین انسانى نباید امید داشت و منتظر پذیرش و آمادگى او نباید بود. سپس آنان كه براى حاكمیت مهدى(علیه السلام) تبلیغ مى كنند(2) و نیرو و نفرات تدارك مى بینند، از این شخص اجابتى را نخواهند، وسرمایه اى را صرف نكنند كه به هدر خواهد رفت:
«بدانید كه آل محمد(صلى الله علیه وآله وسلم) همانند ستارگان آسمان اند كه چون ستاره اى غروب كند، ستاره دیگر طلوع كند. گویى خداوند نیكى هاى خود را در حقّ شما )باخاندان پیامبر( به كمال رسانیده است و آنچه را كه در آرزویش مى بودید به شما نشان داده است»
« فَلَا تَطْمَعُوا فِی غَیْرِ مُقْبِلٍ » (3)
گروه دوم: كسانى هستند كه با علم به این آینده روشن و تحول عظیم و مطلوب نبودن آن چه امروزه به عنوان آخرین آرمان ها عرضه مى شود، عقب گرد كرده اند. زیرا آینده را دور مى بینند و با اینكه به آینده علم دارند امّا به سبب تعلقات و وابستگى ها حالت یأس دارند و در نتیجه پاى رفتن در خود نمى بینند، و حضرت على(علیه السلام) درباره اینان مى فرماید: شما از آن ها مأیوس نباشید.
« وَ لَا تَیْأَسُوا مِنْ مُدْبِر » (3)
چرا مأیوس نباشیم ؟
این گروه كه عوامل بازدارنده و تعلقات دنیوى آن ها را بازداشته و وادار به ادبار شده اند، چه بسا كه با تزلزل در یك جهت و لنگ شدن یك پا و سست شدن یكى از پایه هاى اعتقادى و از دست دادن صبر، با ثبات پاى دیگر كه معرفت و باور است، به دعوت جواب مثبت دهند. و امید است كه آن ها با بلاهایى كه دلبستگى آن ها را از دنیا بر مى كَنَد، با هر دو پا برگردند و صبر را پیشه كنند.
« فَإِنَّ الْمُدْبِرَ عَسَى أَنْ تَزِلَّ بِهِ إِحْدَى قَائِمَتَیْهِ وَ تَثْبُتَ الْأُخْرَى فَتَرْجِعَا حَتَّى تَثْبُتَا جَمِیعاً ». (3)
«اى بسا كه یك پاى او بلغزد و پاى دیگر برجاى ثابت ماند و پس از چندى به جاى خود برگردد و هر دو (در راه حق) ثابت قدم شوند».
طمع نداشتن و مأیوس نبودن از این دو گروه با معرفت به این حقیقت سامان مى یابد كه خط هدایت كه از آدم شروع شده، بعد از خاتم با آل محمد(صلى الله علیه وآله وسلم) ادامه دارد و آن ها به آمال و آرزوها پاسخ مى دهند و با آن ها كاركردهاى ما به كمال مى رسد. این چنین نیست كه اگر اكثریتى روى نیاوردند وكثیرى مدبر شدند، خط هدایت، متوقف شود و براى آن ها كه حركت و رفتن را انتخاب كرده اند، راه و صراطى نباشد، زیرا:
« أَلَا إِنَّ مَثَلَ آلِ مُحَمَّدٍ ص كَمَثَلِ نُجُومِ السَّمَاءِ إِذَا خَوَى نَجْمٌ طَلَعَ نَجْمٌ فَكَأَنَّكُمْ قَدْ تَكَامَلَتْ مِنَ اللَّهِ فِیكُمُ الصَّنَائِعُ وَ أَرَاكُمْ مَا كُنْتُمْ تَأْمُلُون...». (3)
«بدانید كه آل محمد(صلى الله علیه وآله وسلم) همانند ستارگان آسمان اند كه چون ستاره اى غروب كند، ستاره دیگر طلوع كند. گویى خداوند نیكى هاى خود را در حقّ شما )باخاندان پیامبر( به كمال رسانیده است و آنچه را كه در آرزویش مى بودید به شما نشان داده است».
پی نوشت:
(1) انسان و پایان تاریخ، فوكویاما. مجله اطلاعات سیاسى، اقتصادى: شماره 44 و 63.
(2) بحارالانوار، ج 58، ص 78. (یوطّئون للمهدی سلطانه).
(3) نهج البلاغه ، خطبه 100
منبع : آخرین امام در نگاه اولین امام . سید عبدالمجید فلسفیان
فرآوری: علی سیف
بخش مهدویت تبیان
منبع : آخرین امام در نگاه اولین امام . سید عبدالمجید فلسفیان