تبیان، دستیار زندگی
در بخش اول دستور زبان فارسی، مروری داشتیم بر آواشناسی زبان فارسی. در این نوشتار درباره نحو فارسی سخن می گوییم.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

کلیاتی درباره نحو

دستور زبان فارسی (بخش دوم)


در بخش اول  "دستور زبان فارسی"، مروری داشتیم بر آواشناسی زبان فارسی.  در این نوشتار درباره نحو فارسی سخن می گوییم.

کلیاتی درباره نحو

نحو:

به آن بخش از دستور زبان که درباره روابط کلمات صحبت می کند، نحو می گویند. نحو شامل سه بخش و مبحث 1. گروه 2. جمله و 3. جمله واره یا نیم جمله یا جمله کوچک است.

گروه:

از دو یا چند کلمه تشکیل شده است که که معنای خاصی ندارند و جمله یا نیم جمله و یا کلمه مرکب نباشد؛ به عبارت دیگر صورتی است از زبان که در ساختمان جمله یا نیم جمله بکار رفته و کلمات داخل آن هر کدام تکیه و درنگ خاص خودش را داشته باشد.

کتاب هوشنگ را خواندم – کتاب هوشنگ = گروه اسمی

به مدرسه رفتم به منظور اینکه درس بخوانم - به منظور اینکه = گروه پیوندی یا ربطی

فریدون بزرگتر از من است - بزرگتر از من = گروه وصفی

او کار بسیار بزرگی کرد – بسیار بزرگ = گروه وصفی

نکته1:

گاهی برخی از گروه ها تبدیل به کلمه مرکب می شوند و تشخیص آنها از کلمه مرکب آسان نیست.

نکته2:

یکی از نشانه های گروه استقلال کلمات آن است که باعث می شود هر کدام تکیه و درنگ خاص خودش را داشته باشد. یعنی دارای درنگ و تکیه مستقل باشد.

انواع گروه:

گروه اقسام مختلفی دارد که در اینجا به آنها اشاره می کنیم:

انواع گروه از نظر نقش نحوی:

از آنجا که هر گروه نقش یکی از انواع کلمه را در جمله بازی می کند به تعداد کلمات می توان گروه داشت؛ مانند: گروه اسمی، گروه وصفی، گروه قیدی، گروه فعلی، گروه پیوندی( ربطی)، گروه صوتی و گروه حرف اضافه.

گروه های یک هسته ای یا وابستگی یا یک مرکزی:

این گروه ها از هسته و وابسته تشکیل می شوند، مانند: "این کتاب"، "سه کتاب"، "چهار کتاب علمی" که کلمه "کتاب" در همه آنها هسته و "این"، "سه"، "چهار" و "علمی" وابسته اند.

گروه های چند هسته ای یا چند مرکزی یا همسانی:

این گروه ها از دو یا چند هسته همسان و موازی تشکیل می شوند، یعنی از کلمه و واحدهایی بوجود می آیند که به شکل هسته و وابسته نیستند بلکه به صورت همسان و هم نقشند. مانند: "کتاب و دفتر"، "کتاب، این دوست بی آزار"

یکی از نشانه های گروه استقلال کلمات آن است که باعث می شود هر کدام تکیه و درنگ خاص خودش را داشته باشد

جمله:

جمله، صورتی از زبان است که دارای آهنگی خاص، درنگ پایانی و معنای کاملی باشد و در ساختمان صورت زبانی وسیع تری بکار نرود. بنابراین جمله از یک طرف ساختمانی دارد و آن آهنگ خاص و درنگ پایانی و صورت نحوی ویژه آن است و از طرف دیگر دارای خصوصیتی معناییست که عبارت است از معنای کامل.

منظور از معنای کامل آن است که سکوت گوینده و یا شنونده هر دو جایز باشد. به طور مثال وقتی می گوییم "هوشنگ آمد" سخن ما کامل است و می توانیم آن را پایان داده و ساکت بمانیم. اما اگر بگوییم "اگر هوشنگ می آمد" سخن کامل نیست و مخاطب منتظر است.

انواع جمله:  

جمله فعلی و جمله بی فعل:

جمله یا فعلیست یعنی دارای فعل است و مانند: "سیاووش رفت" و یا بدون فعل است مانند : "به تو چه مربوط"

جمله عادی، جمله فشرده، جمله گسترده:

جمله عادی: جمله ای که گسترده و یا فشرده نبوده و تمام عناصر اصلی جمله یعنی مسندالیه، فعل، مفعول، مسند و غیره در آن باشد. مانند: فریدون رفت، هوشنگ فریدون را دید و....

جمله فشرده یا کوتاه: جمله ای که یا یکی از عناصر اصلی آن حذف شده باشد، مانند "پاینده ایران" که فعل آن حذف شده است به معنای "پاینده باد ایران" و یا یکی از عناصر آن در عنصر دیگر ادغام شده باشد، مانند  "برو" به معنی "تو برو" و "رفتم" به معنای "من رفتم"

جمله گسترده: جمله ای است که علاوه بر عناصر اصلی، دارای عناصر گسترنده هم باشد. عناصر گسترنده عبارتند از: قید، متمم، صفت، همپایه، بدل و .....

جمله خبری:

جمله ای که آهنگش افتان و قابل صدق و کذب است و فعلش به وجهِ اخباریست. مانند: فرهاد آمد، من سال پیش در اصفهان بودم.

یکی از نشانه های گروه استقلال کلمات آن است که باعث می شود هر کدام تکیه و درنگ خاص خودش را داشته باشد. جمله، صورتی از زبان است که دارای آهنگی خاص، درنگ پایانی و معنای کاملی باشد و در ساختمان صورت زبانی وسیع تری بکار نرود. بنابراین جمله از یک طرف ساختمانی دارد و آن آهنگ خاص و درنگ پایانی و صورت نحوی ویژه آن است و از طرف دیگر دارای خصوصیتی معناییست که عبارت است از معنای کامل

جمله انشایی:

جمله ای که قابل صدق و کذب نباشد. مانند: کاش درس خوانده بودم، برو خانه و...

جمله انشایی به سه دسته تقسیم می شود:

جمله پرسشی: جمله ای که پرسش را برساند و این پرسش یا به وسیله کلمات پرسشی صورت می گیرد یا بدون آن.

جمله امری: جمله ای که فعل آن امری باشد و بر نفرین، دعا، تمنا و خواهش و غیره دلالت کند. مانند: زود بیا، ای صبح طلوع مکن، ببند یک نفس ای آسمان دریچه صبح و....

جمله عاطفی: جمله ای که بر عواطف و احساساتی از قبیل تعجب، آرزو، افسوس، تحسین و مانند آنها دلالت می کند. مانند: کاش او را می دیدم، این منظره چه زیباست، پاینده باد ایران

جمله دو رکن اصلی دارد: 1. مسندالیه یا موضوع           2. مسند یا گزارش یا خبر

مسندالیه: اسم یا گروه اسمی است که امری به آن اسناد داده می شود

مسند: خبر، فعل یا گروه فعلی یا عنصر دیگری که به مسندالیه اسناد داده می شود.

"برادر بزرگ من دیروز فرهاد را با هواپیما به مشهد برد."

برادر بزرگ من = مسندالیه

دیروز فرهاد را با هواپیما به مشهد برد = مسند

جمله واره:

جمله واره یا نیم جمله یا جمله کوچک سخنی است که به یاری جمله واره یا جمله واره های دیگر معنی کامل پیدا می کند.

مانند: دیروز به فرهاد گفتم که به دیدار برادرش برود.

دیروز به فرهاد گفتم = جمله واره 1

به دیدار برادرش برود = جمله واره 2

تفاوت جمله و جمله واره:

هر دو مسند و مسندالیه دارند ولی جمله واره معنی کامل و درنگ پایانی ندارد، اما جمله معنی کامل و درنگ پایانی دارد.

آسیه بیاتانی

بخش ادبیات تبیان


منابع:

دستور مفصل امروز، دکتر خسرو فرشید ورد

مقدمات زبان شناسی، دکتر مهری باقری