چرا همه ثروتمند نیستند؟! (جزء 25)
جزء بیستم و پنجم قرآن کریم که از آیه 47 سوره مبارکه فصلت آغاز و به پایان سوره مبارکه جاثیه ختم می شود در بردارنده آموزه ها و پیامهای روح افزای الهی است که این نوشته تعدادی از آنها را نقل می کند:
تنها مزد رسالت
در آیه 42 سوره شوری به رسول خدا صلی الله علیه و آله امر می شود که به مردم بگوید: من مزدی برای رسالتم از شما نمی خواهم (قُل لَّا أَسَْلُكمُْ عَلَیْهِ أَجْرًا). این دستور برای آن است که گاه این توهم ایجاد مى شد كه او چه اجر و پاداشى در برابر رسالت خود از مردم خواهد خواست. برای همین آیه نازل شد و پاسخ آنها را داد.
این نفیِ درخواست به قالبی بیان شده[1] که درخواست هر گونه مزدی را نفی می کند.
اما بلافاصله قیدی می خورد که چون از جنس مزد شناخته شده بین مردم نیست ضرری به معنای فراگیری که بیان شد نمی زند. در این قید آمده است: (هیچ مزدی نمی خواهم) جز اینكه ذوى القرباى مرا دوست بدارید (إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِی الْقُرْبى) که چون این مودت، بازگشتش به پیروی از خاندان وحی و نبوت و حضرات معصومین علیهم السلام است و حقیقتش به سعادت رسیدن خود انسان است نمی توان آن را مزدی برای شخص رسول خدا صلی الله علیه و آله دانست. برای همین در آیه ای دیگر، آن خواسته شده را به نفع مومنان می داند و نه سودی برای رسول خدا ص:
قُلْ ما سَأَلْتُكُمْ مِنْ أَجْرٍ فَهُوَ لَكُمْ إِنْ أَجْرِیَ إِلاَّ عَلَى اللَّهِ؛ بگو: هر گونه پاداشى كه از شما خواستم، آن پاداش به سود خود شماست، پاداش من فقط بر عهده خداست.
چرا همه ثروتمند نیستند؟
آیه 27 شوری به این پرسش مشهور پاسخ می دهد که چرا همه مردم روی زمین ثروتمند نیستند؟
آیه شریفه می فرماید: اگر خداوند متعال رزق همه بندگان خود را افزایش بدهد و همه را بی نیاز کند (لَوْ بَسَطَ اللَّهُ الرِّزْقَ لِعِبَادِهِ)؛ شروع مى كنند به ظلم كردن در زمین (لَبَغَوْاْ فىِ الْأَرْضِ)؛ چون طبیعت مال، این است كه وقتى زیاد شد طغیان و استكبار مى آورد؛ همانگونه كه در سوره علق فرمود: إِنَّ الْإِنْسانَ لَیَطْغى أَنْ رَآهُ اسْتَغْنى؛ یقیناً وقتى انسان بى نیاز شود طغیان مى كند.[2]
به همین جهت خداوند متعال رزق هر کس را به اندازه نازل مى كند و به هر كس به مقدار معینی روزى مى دهد (وَ لَكِن یُنزَِّلُ بِقَدَرٍ مَّا یَشَاءُ)؛ چون او به حال بندگان خود خبیر و بصیر است (إِنَّهُ بِعِبَادِهِ خَبِیرٌ بَصِیرٌ). او مىداند كه هر یك از بندگانش استحقاق چه مقدار از رزق را دارد و چه مقدار از دارایی و نداری مفید به حال او است، همان را به او مى دهد. و این، معنای نزول به مقدار مشیت الهی است که در روزى دادن به مردم اعمال می شود.
وقتی گفته می شود صلاح حال مردم در اندازه ارزاقشان دخالت دارد این سوال به ذهن می آید که آیا این قانون با طغیانى كه در بعضى ثروتمندان مشاهده مى كنیم و مى بینیم كه روز به روز ثروتمندتر مى شوند منافات ندارد؟
پاسخ این است که خداوند متعال غیر از آن قانون (سنت)، قانون دیگری نیز دارد كه به نام قانون آزمایش و امتحان که در این باره می فرماید: إنَّما أَمْوالُكُمْ وَ أَوْلادُكُمْ فِتْنَةٌ؛ اموال و اولاد شما وسیله آزمایش شما است.[3]
و همچنین قانون سومى دارد به نام سنت مكر و استدراج است.[4]
بنابراین قانونِ رزق هر کس متناسب با او، قانونی است که با آن، اوضاع انسانها اصلاح مىشود؛ مگر آنكه خداوند بخواهد انسانى را در بوته امتحان قرار دهد كه در آن صورت دیگر به طور موقت از این قانونش چشم مىپوشد.[5]
و یا به دلیل كفران نعمت و تغییر آن، قانون قبلى خود را كه دادن رزق به مقتضاى صلاح حال او بود تغییر دهد كه در این صورت قانون دیگرى را به جریان می اندازد و آن این است كه آن قدر رزقش را افزایش مى دهد تا طغیان كند.[6] [7]
چرا باید به فلسطین و سوریه و ... کمک کنیم؟
آیه 39 شوری در توصیف مومنان می فرماید: آنها كسانى اند كه هر گاه ستمى به آنان رسد تسلیم ظلم نمى شوند و برای مقابله با آن از دیگران یارى مى طلبند (وَ الَّذِینَ إِذا أَصابَهُمُ الْبَغْیُ هُمْ یَنْتَصِرُونَ).
ناگفته پیداست كه در برابر وظیفه «یاری خواهی» در مقابل ستم، مومنین دیگر هم وظیفه یارى كردن دارند؛ زیرا یارى طلبیدن بدون یارى كردن لغو و بیهوده است. در حقیقت هم مظلوم موظف به مقاومت در برابر ظالم و فریاد بر آوردن است و هم مۆمنان دیگر موظف به پاسخ دادن به ندای او هستند.
این برنامه مثبت و سازنده به ظالمان هشدار مى دهد كه اگر دست به ستم بیالایند مۆمنان ساكت نخواهند نشست و در برابر آنها به پا خواهند خاست. به مظلومان هم این اعتماد را مى بخشد كه اگر استغاثه كنند دیگران به یارى آنها خواهند شتافت.[8]
و اگر کسی از قرآن، دلیل کمک به مظلومان عالم؛ مانند فلسطین و سوریه و مانند آن را خواست او را به همین آیه و آیات نظیر آن رهنمون می سازیم تا بداند که مسلمان فقط خود و منافع خود را نمی بیند؛ بلکه وظایفی دارد به وسعت کره خاکی که البته توانائی او سهم تعیین کننده ای در آن دارد زیرا فرمود: لا تُكَلَّفُ نَفْسٌ إِلاَّ وُسْعَها ؛ هیچ كس جز به اندازه توانش تكلیف نمىشود.[9]
ذکری به هنگام سوارشدن
شیخ صدوق(ره) در کتاب خصال خود روایت مفصلی از امیرمۆمنان علی (علیه السلام) نقل می کند که در آن امام علیه السلام چهارصد آموزه دینی که دنیا و آخرت انسان را آباد می کند را به یارانش تعلیم کرده است. در بین این نکات فراوان، امام علیه السلام نکتهای میفرمایند که مربوط به آیات 13 و 14 سوره مبارکه زخرف است.
حضرت فرمود: وقتی سوار مرکب و یا هر وسیله نقلیه ای شدید بسیار خدا را یاد کنید (إِذَا رَكِبْتُمُ الدَّوَابَّ فَاذْكُرُوا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ) و بگویید: سُبْحانَ الَّذِی سَخَّرَ لَنا هذا وَ ما كُنَّا لَهُ مُقْرِنِینَ وَ إِنَّا إِلى رَبِّنا لَمُنْقَلِبُونَ ؛ یعنی: منزّه از هر عیب و نقصى است كسى كه این وسایل سوارى را براى ما مسخّر و رام كرد در حالى كه ما را قدرت مسخّر كردن آنها نبود و بی تردید ما به سوى پروردگارمان باز خواهیم گشت.[10]
که امروز می توانیم ما این ذکر و این آیات را به هنگام سوار شدن به موتور و ماشین، هواپیما و قطار بخوانیم و از بهره معنوی آن استفاده کنیم.
دلیل نابرابری اقتصادی
آیه 32 سوره زخرف ابتدا از تقسیم رحمت الهی با تمام مصادیق آن در این دنیا از سوی خود خداوند متعال خبر می دهد (نَحْنُ قَسَمْنا بَیْنَهُمْ مَعِیشَتَهُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا).
اگر هم تفاوت و اختلافى از نظر سطح زندگى در میان انسانها مشاهده می شود هرگز دلیل آن در مقامات معنوى نیست؛ بلكه: ما معیشت آنها را در حیات دنیا در میان آنان تقسیم كردیم و بعضى را بر بعضى برترى دادیم تا آنها یكدیگر را به کار گیرند و به یكدیگر خدمت نمایند (رَفَعْنا بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ لِیَتَّخِذَ بَعْضُهُمْ بَعْضاً سُخْرِیًّا).
نباید فراموش کرد که زندگى بشر یك زندگى دسته جمعى است و اداره این زندگى جز از طریق تعاون و خدمت متقابل امكان پذیر نیست. هر گاه همه مردم در یك سطح از نظر زندگى و استعداد و در یك پایه از نظر مقامات اجتماعى باشند اصل تعاون و خدمت به یكدیگر و بهرهگیرى هر انسانى از دیگران متزلزل مىشود؛ بنابراین نباید این تفاوت ضروری آنها را بفریبد و آن را معیار ارزشهاى انسانى پندارند.[11]
برای همین در پایان آیه فرمود: بلكه رحمت پروردگار تو از تمام آنچه گردآورى مى كنند (از نام و نان ، مال و مقام) برتر و بهتر است (وَ رَحْمَتُ رَبِّكَ خَیْرٌ مِمَّا یَجْمَعُونَ).
پی نوشت:
1. نکره در سیاق نفی مفید عموم است
2. 7/ علق
3. 15/ تغابن
4. 182/ اعراف
5. 154/ آل عمران
6. 11/ رعد
7. ر. ک به المیزان فی تفسیر القرآن 18/55-58
8. ر.ک به تفسیر نمونه 20/ 265-464
9. 233/ بقره
10. خصال 2/634
11. تفسیر نمونه 21/50
امید پیشگر
بخش قرآن تبیان