تبیان، دستیار زندگی
آیه 36، بیانگر روح اسلام یعنی تسلیم است، آنهم تسلیم بی قید و شرط در برابر فرمان خدا. آیه می فرماید: آن هنگام که خدا و پیامبرش به کاری حکم کن‌اند برای هیچ مرد و زن با ایمانی اختیاری نیست که آن را بپذیرد یا نه
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : امید پیشگر
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

پاداش 2 برابر در مقابل عذاب 2 برابر !

پاداش و عذاب


جزء بیستم و دوم قرآن کریم که از آیه 31 سوره مبارکه احزاب آغاز و به آیه 27 سوره مبارکه یس ختم می شود ، در بردارنده آموزه ها و پیام‌های روح افزای الهی است که این نوشته تعدادی از آن‌ها را نقل می کند.


پاداش دو برابر در مقابل عذاب دو برابر

خداوند متعال در اولین آیه از این جزء (آیه 31) به زنان رسول خدا صلی الله علیه و آله وعده پاداشی مضاعف در برابر عمل صالح می دهد: هر کس از شما در برابر خدا و پیامبر صلی الله علیه و آله خضوع و اطاعت کند و عمل صالحی بجا آورد پاداش او را دو چندان خواهیم داد (وَمَن یَقْنُتْ مِنكُنَّ لِلَّهِ وَرَسُولِهِ وَتَعْمَلْ صَالِحًا نُّۆْتِهَا أَجْرَهَا مَرَّتَیْنِ).

و این فقط درباره عمل صالح و ثواب نیست ، در آن طرفِ داستان نیز اوضاع از همین قرار است؛ یعنی اگر گناه آشکاری از آن‌ها سر زد عذاب این گناه دوبرابر حد معمولی خواهد بود (مَن یَأْتِ مِنكُنَّ بِفَاحِشَةٍ مُّبَیِّنَةٍ یُضَاعَفْ لَهَا الْعَذَابُ ضِعْفَیْنِ)

دلیل این حساب ویژه، موقعیت خاص و ویژه این افراد است که یک گناه آشکارِ آن‌ها در اصل دو گناه است: یکی همان گناه انجام شده و دیگری لطمه به آبروی اسلام.

روی همین اصل، کار خیری هم که انجام می دهند اگر کمک به آبروی اسلام و به نحوی تبلیغ دین باشد ، از دو ثواب برخوردار خواهد بود؛ چرا که آن یک کار در واقع دو کار بوده است. [1]

و این قانون اختصاصی به زنان پیغمبر صلی الله علیه وآله ندارد ، هر کس که رفتار او در پیوند با دین دیده می شود و در نوع نگاهِ مردم به دین مۆثر است همین قانون درباره او اجرا می شود.

شخصی به امام سجاد علیه السلام عرض کرد: إِنَّکُمْ أَهْلُ بَیْتٍ مَغْفُورٌ لَکُم؛ شما خاندانی هستید که خداوند شما را مشمول آمرزش خود قرار داده است.

امام در غضب شد و فرمود: ما سزاوارتریم که آنچه را خدا درباره همسران پیامبر اکرم جاری کرده در مورد ما جاری شود؛ نه چنان که تو می‌گویی. ما برای نیکوکارانمان دو پاداش و برای بدکارانمان دو کیفر و عذاب قائل هستیم. سپس دو آیه بالا را به عنوان شاهد تلاوت فرمود. [2]

صلات از خدا به معنای رحمت و از ملائکه به معنای استغفار و از مردم به معنای دعا است. این را هم باید دانست که هر چند صلات از خدا به معنای رحمت است؛ اما نه هر رحمتی؛ بلکه رحمت خاصی است که سعادت آخرت مۆمنان و فلاح ابدی ایشان، را تأمین می کند

اظهار نظر در برابر حکم صریح الهی ممنوع!

آیه 36، بیانگر روح اسلام یعنی تسلیم است، آن هم تسلیم بی قید و شرط در برابر فرمان خدا. آیه می فرماید: آن هنگام که خدا و پیامبرش به کاری حکم کنند ، برای هیچ مرد و زن با ایمانی اختیاری نیست که آن را بپذیرد یا نه (وَمَا كَانَ لِمُۆْمِنٍ وَلَا مُۆْمِنَةٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْرًا أَن یَكُونَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ مِنْ أَمْرِهِمْ)؛ بلکه باید اراده خود را تابع اراده حق کند، همانگونه که سر تا پای وجودش وابسته به او است.

این درست مانند آن است که یک پزشک ماهر به بیمار بگوید این درمان در صورتی نتیجه اش رضایت بخش خواهد بود که تو در برابر دستورات پزشکی من، تسلیم محض باشی و از خودت اظهار نظری نکنی که این سخن، نهایت دلسوزی آن پزشک را نسبت به بیمار نشان می دهد. برای همین در پایان آیه می فرماید: کسی که نافرمانی خدا و پیامبرش را کند گرفتار گمراهی آشکاری شده است (وَمَن یَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالًا مُّبِینًا).

صلوات خدا بر کسانی که او را یاد می کنند

آیات 41 و 42 به مۆمنین امر می کند فراوان خدا را یاد کنند و پیوسته تسبیح گوی او باشند (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اذْكُرُوا اللَّهَ ذِكْرًا كَثِیرًا ، وَسَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَأَصِیلًا).

سپس پاداش این کار را صلوات خدا ذکر می کند که اگر خدا را بسیار یاد کنند و او را صبح و شام تسبیح گویند ، خدا هم بسیار بر آنان درود می فرستد و غرق نورشان می کند و از ظلمت‌ها دورشان می سازد [3] (هُوَ الَّذِی یُصَلیّ‌ِ عَلَیْکُمْ وَ مَلَئکَتُهُ لِیُخْرِجَکمُ مِّنَ الظُّلُمَتِ إِلیَ النُّورِ).

علامه طباطبایی(ره) در معنای صلوات به خصوص صلوات خدا بر مۆمنین می نویسد:

صلات از خدا به معنای رحمت و از ملائکه به معنای استغفار و از مردم به معنای دعا است. این را هم باید دانست که هر چند صلات از خدا به معنای رحمت است؛ اما نه هر رحمتی؛ بلکه رحمت خاصی است که سعادت آخرت مۆمنان و فلاح ابدی ایشان، را تأمین می کند.[4]

این فقط درباره عمل صالح و ثواب نیست در آن طرفِ داستان نیز اوضاع از همین قرار است؛ یعنی اگر گناه آشکاری از آن‌ها سر زد عذاب این گناه دو برابر حد معمولی خواهد بود (مَن یَأْتِ مِنکُنَّ بِفَحِشَةٍ مُّبَیِّنَةٍ یُضَعَفْ لَهَا الْعَذَابُ ضِعْفَینْ‌ِ)

و این آیه شباهت زیادی با آیاتی دارد که یاد خدا یا همان نزول رحمت ویژه اوست را در گرو یاد کردن او از سوی مردم می داند؛ مانند آیه 152 سوره بقره که می فرماید: فَاذْکُرُونی أَذْکُرْکُمْ؛ مرا یاد کنید تا شما را یاد کنم.

تبعیتی که کار دست آدم می دهد

در قیامت عده ای که در دنیا سنت گرای تعصبی بودند و گوششان به هیچ حرف حق و هدایتی بدهکار نبود [5] و برای همین مسیر هدایت را رها و در همان گمراهی بزرگان و گذشتگان خود آواره مانده بودند ، با ابراز ندامت از اینکه چرا پیرو خدا و رسولش نبودند (یَقُولُونَ یَا لَیْتَنَا أَطَعْنَا اللَّهَ وَأَطَعْنَا الرَّسُولَا) دست به شکایت از همان بزرگان خود می زنند و با انداختن تمام تقصیرها به گردن آن‌ها تلاش می کنند خود را بی گناه نشان دهند تا شاید روزنه ای برای فرار از عذاب بیابند (وَقَالُوا رَبَّنَا إِنَّا أَطَعْنَا سَادَتَنَا وَكُبَرَاءنَا فَأَضَلُّونَا السَّبِیلَا) و بعد برای همان بزرگانی که در دنیا سنگشان را به سینه می زدند و در برابر دین خدا از آن‌ها حمایت می کردند تقاضای عذاب مضاعف می کن‌اند (رَبَّنَا آتِهِمْ ضِعْفَیْنِ مِنَ الْعَذَابِ).

هر چند پاسخ این عده در این آیات نیامده است؛ اما پاسخ را می‌توان در سوره اعراف مشاهده کرد. در آنجا آمده است: هنگامی که این پیروانِ گمراه تقاضای عذاب مضاعف برای پیشوایان و سردمداران خود می کنند به آن‌ها گفته می‌شود: لِکُلٍّ ضِعْفٌ وَ لکِنْ لا تَعْلَمُونَ؛ هم برای آن‌ها عذاب مضاعف است و هم برای شما، ولی نمی‌دانید. [6]

مضاعف بودن عذاب ائمه کفر و ضلال روشن است؛ زیرا هم گمراه شدند و هم گمراه کردند؛ اما مضاعف بودن مجازات این پیروان گمراه چرا؟!

دلیلش به مانند رهبرانشان است؛ یک عذاب به دلیل همین گمراهی که دارند و عذاب دیگر برای کمک به آن ظالمان و تقویت راه باطلشان.

بر کسی پوشیده نیست که ظالمان به تنهایی نمی‌توانند کاری از پیش ببرند؛ این‌ها یاران و پیروانی می خواهند تا آتش به یاران معرکه و گرم کنندگان تنور داغ ظلم و کفرشان باشند و در نبود آن‌ها راه باطلشان را با سنت گرایی های متعصبانه و کورکورانه شان ادامه دهند.

حرف حسابی

حرف حسابی زدن دستور آیه 70 سوره احزاب به تمام مۆمنان است که بعد از دستور به رعایت تقوا صادر شده است (یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَقُولُوا قَوْلًا سَدِیدًا).

«سدید» از ریشه «سدّ» به معنای معنی محکم و استوار و خلل ناپذیر و موافق حق و واقع است. [7] از این رو «قول سدید» عبارت است از کلامی که هم مطابق با واقع به اشد و هم لغو و بیهوده نباشد؛ بلکه مفید باشد و فایده اش هم مانند سخن‌چینی و امثال آن، غیر مشروع نباشد. [8]

بنابراین آیه به مۆمنان دستور می دهد به راستی آنچه می گویند مطمئن باشند و از سخن سستی که پایه و اساسی محکم و نیز دلیل محکمه پسندی ندارد پرهیز کنند؛ همچنین مراقب باشند سخنشان بیهوده و یا فساد برانگیز نباشد.

پی نوشت ها :

1.   ر.ک به تفسیر نمونه 17/283-286

2.   بحار الأنوار 22/ 175

3.   المیزان فی تفسیر القرآن 16/329

4.   همان

5.   170/ بقره

6.   38/ اعراف

7.   تفسیر نمونه 17/447

8.   المیزان فی تفسیر القرآن 16/347

امید پیشگر    

بخش قرآن تبیان