تبیان، دستیار زندگی
فیلم سینمایی «شاعری» محصول سال ۲۰۱۰ كره جنوبی مرثیه ای ناموزن بر آرزوها و زمان از دست رفته است.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

مرثیه‌ای ناموزون بر آرزوهای از دست رفته

درباره فیلم سینمایی «شاعری»


فیلم سینمایی «شاعری» محصول سال 2010 كره جنوبی مرثیه ای ناموزن بر آرزوها و زمان از دست رفته است.

فیلم سینمایی شاعری

این فیلم كه جمعه شب از برنامه سینما چهار بر روی آنتن رفت، كوشش یك پیرزن برای تحقق یكی از آرزوهای دوران كودكی خود را به تصویر كشیده است، اما بر خلاف نامش نگاهی شاعرانه به موضوع ندارد.

در این فیلم پیرزنی به نام «یانگ میجا» با بازی یونگ جئونگ هی در سن 69 سالگی و درست زمانی كه بیماری آلزایمر پیش رونده او شروع شده است، در كلاس نویسندگی و شاعری شركت می كند.پیرزن درحالیكه شروع به فراموش كردن برخی كلمه ها كرده، می خواهد شاعری پیشه كند، كاری كه سروكارش با كلمه هاست.

لی چانگ دونگ كارگردان این فیلم با تصویر مراجعه این زن بعد از گذشت زمان ثبت نام به موسسه آموزش نویسندگی، بر اهمیت اقدام به موقع تاكید می كند و مشكل و حتی غیرممكن بودن جبران مافات برخی امور را یادآور می شود.

موضوع این فیلم كه بارها و بارها در ادبیات ملت های مختلف از جمله در ادب فارسی به كار گرفته شده، نشانگر اهمیت و جهانشمولی آن است و شاید همین امر موجب شده تا جایزه بهترین فیلمنامه جشنواره كن در سال 2010 را از آن خود كند.

در ادبیات فارسی آموزش و عبادت در دوران جوانی بارها مورد تاكید قرار گرفته و یادگیری در این دوران چون نقش بر سنگ ماندگار توصیف شده است.

عمل گرایی پیرزن از دیگر مواردیست كه او را از شعر و شاعری دور می كند و نشان می دهد كه او چنان سرگرم زندگی روزمره شده كه بر خلاف نظر استاد نویسندگی كه بر دیدن واقعی (حس كردن) یك سیب تاكید دارد، معتقد است كه سیب برای خوردن بهتر است تا نگاه كردن.

اهمیت «احساس» در یكی از دیالوگ های فیلم نیز مطرح شده تا جاییكه یكی از شركت كنندگان در محفل شعرخوانی می گوید: نوشتن سخت نیست، داشتن احساس برای نوشتن سخت است.

این مساله در خاطره گویی یكی از اعضای كلاس نویسندگی نیز تكرار می شود بطوریكه او كه مدت ها در یك زیرزمین زندگی می كرده و اجاره یك آپارتمان را بهترین خاطره خود می داند.

در این فیلم پیرزنی به نام «یانگ میجا» با بازی یونگ جئونگ هی در سن 69 سالگی و درست زمانی كه بیماری آلزایمر پیش رونده او شروع شده است، در كلاس نویسندگی و شاعری شركت می كند.پیرزن درحالیكه شروع به فراموش كردن برخی كلمه ها كرده، می خواهد شاعری پیشه كند، كاری كه سروكارش با كلمه هاست

غلبه شیوه زندگی مصنوعی نیز از دیگر مواردی است كه با شعر و شاعری منافات دارد و این موضوع در مطب یك پزشك به خوبی بیان شده، چرا كه پیرزن از گل های «كاملیا» كه در گلدانی در مطب است، تعریف می كند و در آخر دكتر می گوید كه این گل ها مصنوعی هستند.

بخش مهمی از این فیلم به خاطره گویی مستندگونه اعضای كلاس نویسندگی و شعرخوانی اعضای انجمن شعر می گذرد كه فاقد هرگونه جذابیت تصویری است.

هر چند ممكن است شعرها و خاطرات مطرح شده در فیلم از نظر ادبی و در شكل مكتوب در خدمت داستان باشند ولی آن چه بیننده بر پرده سینما و صفحه تلویزیون می بییند، فاقد چنین كاركردی است.

پرداختن به مسایل پراكنده به شدت به ساختار دراماتیك فیلم لطمه زده و تماشای آن بخصوص برای بیننده عادی را خسته كننده كرده است، البته برخی تغییرات برای میسر كردن نمایش فیلم در ایران نیز تفاوت هایی را با اصل داستان باعث شده است.

فیلم سینمایی شاعری

مساله كهنسالی یكی از موضوعات مهم فیلم است كه در جای جای این اثر سینمایی به آن پرداخته شده است، پیرزن پرستار یك پیرمرد است، او در خیابان از فرد كهنسال دیگر می پرسد كه دخترت هنوز زنگ نزده و چهره یك پیرزن دیگر چند بار در قاب قرار می گیرد.

تفاوت نسل ها از دیگر موضوعات فیلم است كه با نمایش اختلاف دیدگاه پیرزن و نوه اش كه براساس یكی از دیالوگ های فیلم همه اش پای كامپیوتر است و موسیقی گوش می دهد و شب ها دیر وقت بیرون می رود به تصویر كشیده شده است.

جدایی مادر از فرزند بدلیل اقتصادی و كار در شهر دیگر از دیگر مسایلی است كه هرچند نه به شكلی عمیق ولی به صورت گذرا در فیلم مطرح شده است.

افتادن یكی از دختران مدرسه از پل و دست داشتن شش پسر از جمله نوه خانم میجا در این حادثه و تلاش والدین آنان برای كسب رضایت خانواده آن دختر و كشیده نشدن پای پلیس و خبرنگاران به ماجرا از دیگر مسایلی است كه در فیلم مطرح شده ولی پیوند دراماتیكی با دیگر موضوعات این اثر سینمایی ندارد.

ریتم (ضرباهنگ) كند فیلم نیز تماشای آن را برای بیننده كسل كننده كرده و این توجیه كه این ریتم متناسب با تصویر زندگی یك پیرزن است پذیرفتنی نیست، زیرا همین پیرزن تحرك به نسبت زیادی دارد، با نوه خود بدمینتون بازی می كند، پرستاری فردی را برعهده دارد و در فعالیت های دیگر نیز مشاركت می كند.

فیلم با صدای خارج از قاب و تصویر دختر نوجوانی كه پس از سقوط از پل چان باخته، به پایان می رسد، «اگنس» (دختر) شعری با عنوان نهفته های قلب من از «میجا» (پیرزن) را می خواند تا بار دیگر نشان دهد كه هم مرثیه ای بر زندگی آن دختر است و هم بر آرزوها و زمان از دست رفته پیرزن است.

بخش سینما و تلویزیون تبیان


منبع: ایرنا