تبیان، دستیار زندگی
پس از آنکه مقام معظم رهبری از آن دوغ نوشیدند، آیت الله سید روح الله خاتمی کاسه را بر زمین گذاشت، آن را چرخاند و بعد لبهای خود را بر همان جایی که آقا از آنجا دوغ میل کرده بودند گذاشت و دوغ را آشامید .
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

سید علی محبوب سید روح الله

سید علی محبوب سید روح الله
پس از آنکه مقام معظم رهبری از آن دوغ نوشیدند، آیت الله سید روح الله خاتمی کاسه را بر زمین گذاشت، آن را چرخاند و بعد لبهای خود را بر همان جایی که آقا از آنجا دوغ میل کرده بودند گذاشت و دوغ را آشامید .

ترویج سیره عملی علما به نسل جوان و توجه به این سیره باعث رشد و تکامل نسل جوان خواهد بود و به همین جهت بیان خاطراتی از مقام معظم رهبری به عنوان سکان دار نظام جمهوری اسلامی ایران می تواند الگویی مناسب برای مدیران نظام و راهکاری برای شناخت جوانان از گذشته ایشان بوده و در واقع پرداختن به زندگی ایشان به عنوان یک ضرورت در عصر حاضر مطرح خواهد بود و به همین جهت در این مقاله سعی خواهد شد تا گوشه هایی از زندگی پر رمز و راز مقام معظم رهبری باز گو شده تا نسل جوان به شناخت بهتری از تفکرات و سیره ایشان دست پیدا نمایند.

سید علی محبوب سید روح الله

در زمان جنگ، آیت الله خامنه ای به تیپ الغدیر تشریف بردند . من نیز در خدمت ایشان بودم . معظم له در جمع رزمندگان استان یزد، سخنرانی کردند، سپس به سنگر فرماندهی رفتیم .

ناهار را در آن سنگر صرف نمودیم . آیت الله سید روح الله خاتمی نیز حضور داشتند . ایشان با دستهای لرزان خود، کاسه بزرگی را برداشت، مقداری ماست داخل آن ریخت و بعد شروع به درست کردن دوغ نمود . دوغ آماده شد . کاسه دوغ را خدمت مقام معظم رهبری آورد و فرمود: آقا دوغ را برای شما درست کرده ام .

آیت الله خامنه ای فرمودند: شما خیلی به زحمت افتاده اید، خودتان میل بفرمایید .

آیت الله سید روح الله خاتمی گفت: اول شما تناول بفرمایید; چرا که من آن را برای شما آماده کرده ام . شما بفرمایید و سپس از باقیمانده آن به عنوان تبرک خواهم خورد .

مقام معظم رهبری خواستند کاسه را بگیرند که آیت الله خاتمی فرمود: نه! می خواهم با دست خودم به شما دوغ بدهم! بعد با دستهای لرزان خود کاسه را نگه داشت و آقا از آن دوغ آشامیدند .

پس از آنکه مقام معظم رهبری از آن دوغ نوشیدند، آیت الله سید روح الله خاتمی کاسه را بر زمین گذاشت، آن را چرخاند و بعد لبهای خود را بر همان جایی که آقا از آنجا دوغ میل کرده بودند گذاشت و دوغ را آشامید .

(حجة الاسلام والمسلمین ذوالنوری (فرمانده تیپ مستقل 83 امام صادق علیه السلام))

اهدای کلید طلایی به مقام معظم رهبری

حجت الاسلام علی ابوترابی : مقام معظم رهبری -در زمان ریاست جمهوری- سفرهای خارجی زیادی داشتند و در این سفر‌ها هدایای زیادی به شخص ایشان می‌دادند .حتی در سفری که به یوگسلاوی داشتند ،کلید طلایی کشور را به آقا دادند ولی مقام معظم رهبری در هیچ یک از این هدایا تصرف نکردند و بعد از پایان دوره ریاست جمهوری ، دستور فرمودند هدایا را در موزه نگهداری کنند و همه آنها را متعلق به کشور بدانند.

امداد رسانی به سیل زدگان

وقتی در ایرانشهر سیل آمد، خانه های بسیاری از مردم خراب شد. ما از طریق كرمان برای كمك رسانی به ایرانشهر رفتیم. وقتی به آن جا رسیدیم پرسیدیم: مسئولیت كارها را چه كسی به عهده دارد؟ گفتند: آن سیدی كه داخل سیل است. نزدیكتر رفتم، سید رشیدی  (آیت الله خامنه ای) را  دیدم كه یك كیسه آرد به دوش گرفته، پاچه های شلوارش را بالا زده است تا آب نگیرد و به كسانی كه دچار سیل شده اند كمك می كند . پس از سلام و احوال پرسی، به او گفتم:چه چیز نیاز است؟ فرمودند: همه چیز نیاز است، ولی الآن كمك های نقدی بهتر است.

سریع به رفسنجان آمدیم و در مساجد پول جمع كرده، به ایرانشهر برگشته و خدمت حضرت آیت الله خامنه ای رسیدیم. ایشان فرمودند: الآن وقت خوبی است، آقایان همه جمع هستند، خوب است ببینیم با این پول چه كار كنیم تا بیشترین استفاده را برای سیل زده ها داشته باشد. هر كس پیشنهادی داد، در پایان ایشان فرمودند: به نظر می رسد برای هریك از خانواده های سیل زده یك گوسفند پاكستانی كه شیر فراوان می دهد و زاد و ولدش زیاد است بخریم تا بتوانند از پوست، گوشت، شیر و زاد و ولدشان استفاده كنند. این كار ارزشمندی بود كه آن موقع برای سیل زده ها انجام شد.

( حجت الاسلام والمسلمین شیخ عباس پور محمدی (قم))

رسیدگی به مشكلات

یكی از طلاب خارجی نقل می كرد كه وقتی وارد ایران شدم، ویزا نداشتم و حتی از داشتن حداقل امكانات محروم بودم. بعد از مدتها سعی و تلاش، چون جایی برای ماندن نداشتم از ماندن در حجره دوستان خجالت می كشیدم، مجبور شدم مدتی را در مسجد جمكران اقامت گزینم. چند روزی كه آنجا ماندم، به امام زمان (عج) توسل پیدا كردم. همان شب در عالم رۆیا دیدم كسی به من فرمود: فردا شب مقام معظم رهبری به جمكران خواهند آمد، مشكل خودت را بنویس و تقدیم ایشان كن.

من از خواب بیدار شدم، نامه ای نوشتم و منتظر ماندم. فردا شب در نیمه های شب دیدم مقام معظم رهبری با چند نفر وارد مسجد جمكران شدند و من با تعجب به خاطر رۆیای صادقانه نمی دانستم چه كنم. جلوتر رفتم و نامه ای كه در دست داشتم خدمت مقام معظم رهبری تقدیم كردم و طولی نكشید وقتی كه به مركز جهانی رجوع كردم به من گفتند: جواب نامه شما رسیده و شما پذیرش شده اید و به این صورت مشكل بنده با عنایت مقام معظم رهبری حل شد.

(حجت الاسلام حسین جلالی)

دلجویی از محرومین

یكی از دوستان نقل می كرد: مقام معظم رهبری در مسیر برگشت از «ارس ماخوست» (یكی از روستاهای كوهستانی و محروم در جنوب شهرستان ساری ) چند زن روستایی را دیدند كه هیزم تهیه كرده بر پشت خود بسته اند و با مشقتی هیزم ها را حمل می كردند. معظم له وقتی با این صحنه مواجه شدند دستور دادند ماشین متوقف شود. از ماشین پایین آمدند مقداری با آنها صحبت كردند و از مشكلات آنان سۆالاتی كردند و در آخر هم دستور فرمودند به هر كدام از آنها مبلغی را به عنوان هدیه پرداخت نمایند.

سردار باقر زاده (مسئول كمیته جستجوی مفقودین)

ارتباط با جوانان

در زمینه جاذبه هایی كه حضرت آیت الله خامنه ای از قبل از انقلاب داشته اند می توان به صحبت نیكو، برخورد خوب، نظم و وقار، مرتب بودن و تمیزی لباس، ادب و احترام به دیگران و گشاده رویی با مردم و جوانان اشاره كرد. جالب این جاست كه هیچ كس با این همه صمیمیت جرأت نمی كرد خدای ناكرده در كنار ایشان شوخی زننده ای داشته باشد.

یكی از روزهایی كه آقا در مسجد كرامت اقامه نماز می كردند، به مرحوم كرامت فرمودند: تخته سیاهی را برای تدریس تهیه كنید. استفاده از تخته سیاه در مسجد برای ما خیلی عجیب بود. سپس ساعت خاصی را مقرر فرمودند كه جوان ها- دختر و پسر- برای تفسیر قرآن به مسجد بیایند. گاهی دانشجویان دختر را می دیدیم كه وقتی می خواستند وارد جلسه آقا شوند، از كیف خود چادرهایشان را در می آوردند و به سر می انداختند و پس از چند جلسه حضور در این كلاس ها، به طور كلی تغییر مسیر می دادند و یك فرد متدین و انقلابی می شدند.

(حاج آقا فتحعلیان :عضو هیأت امناء مسجد كرامت مشهد)

اگر شهدا نبودند ...

قرار بود مقام معظم رهبری در ساعت مشخص به منزل یكی از علما تشریف بیاورند. پانزده دقیقه از وقت مقرر گذشت و آقا بعد از یك ربع تأخیر تشریف آوردند. آن شخص با كنایه به آقا گفتند: شما چند دقیقه ای تأخیر داشتید. آقا فرمودند : بله ما به دیدن خانواده شهدا كه می رویم، معمولاً  اگر در یك كوچه چند خانواده شهید باشد، به همه آن ها سر می زنم، در كوچه ای كه ما رفته بودیم، از قبل گفته بودند دو خانواده شهید حضور دارند، بعد معلوم شد خانواده شهید دیگری نیز حضور دارند، تأخیر ما به این علت بود. این آقا باز درك نكرد و گفت: این كارها برای جذب قلوب بد نیست یعنی شما این كار را برای جذب قلوب می كنید.

مقام معظم رهبری با یك حالت جدی فرمودند: شما اسمش را هر چه می خواهید بگذارید، ولی آقای فلانی بدانید اگر این خانواده شهدا نبودند، اگر این خون های پاك نبود، این عمامه بر سر بنده و جنابعالی نبود.( حجت الاسلام والمسلمین آقای موسوی كاشانی:از اعضای بیت- تهران)

تاثیرگذاری معنوی بر سیاستمداران

خانم بی نظیر بوتو كه خدمت مقام عظیم الشأن ولایت آمده بود، ما نسبت به حجاب ایشان ایراد گرفتیم وحتی چادری برایشان پیدا كردیم و ایشان چادر به سر خدمت آقا رسید. آقا از همان اول در مقام نصیحت بر آمدند و فرمودند: دخترم، تو فرزند اسلام هستی، تو فرزند امیرالمۆمنینی، تو فرزند اهل بیتی، تو فرزند قرآنی، تو مسلمانی، تو شیعه هستی. همین طور آقا ادامه دادند و كاری كردند كه خانم بی نظیر بوتو شروع به گریه و زاری كرد و در حالی كه گریه می كرد، می گفت: یك خواهش دارم و آن این كه روز قیامت مرا شفاعت كنید.

آقا بلافاصله فرمودند: شفاعت مخصوص محمد و آل محمد(ص) است. بهترین شفاعت در این دنیا این است كه شما مشی و مرامتان را با اهل بیت هماهنگ كنید. از زی (شعار و عقیده) خودتان كه مسلمانید، دست بر ندارید و از لباس دین خارج نشوید.

(حجت الاسلام والمسلمین موسوی كاشانی (از اعضای بیت- تهران).)


منبع:

پایگاه اطلاع رسانی حوزه

ماهنامه اطلاع رسانی، پژوهشی، آموزشی مبلغان

پایگاه شهید آوینی

پایگاه مقام معظم رهبری

پایگاه فرهنگی اطلاع رسانی یاس

تهیه و فرآوری: جواددلاوری، گروه حوزه علمیه تبیان