نتیجه رویگردانی از یاد حق
از مهمترین زمینههای بروز سختیهای و فشارهای مادی و معنوی، روگردانی از یاد حق است. یادی که مایه آرامش و اطمینان جان و دل است و نبود آن سبب احساس اضطراب و ترس و افسردگی در روان میگردد. پس باید درهای زندگی را سوی خدا باز کنیم.
ضنک به معنی سختی و تنگی است که در اثر فشار و شدت مسائل گوناگون انسانی و طبیعی صورت میگیرد. این فشار زندگی، تنها به خاطر درآمد اندک و فقر نیست، بلکه در اثر بخل و حرص و آرزوهای دراز آدمی، عرصه را بر او تنگ میکند و دیگر علاقهای به ایثار و بخشش و لطف به دیگران ندارد.
از مهمترین زمینههای بروز سختیهای و فشارهای مادی و معنوی، روگردانی از یاد حق است. یادی که مایه آرامش و اطمینان جان و دل است و نبود آن سبب احساس اضطراب و ترس و افسردگی در روان میگردد. هنگامی که انسان مسوولیتش را فراموش میکند ،از یاد حق غافل میشود و غرق در شهوات و حرص و طمع میگردد، زندگیاش در تنگنای معنوی قرار میگیرد، نه عرفانی که جانش را بسازد و نه اخلاقی که او را در برابر طوفان شهوات آرام کند.
در حقیقت تنگی روزگار بشر، بیشتر به خاطر کمبودهای معنوی است که به خاطر عدم اطمینان به آینده و ترس از نابودی امکانات و وابستگی به جهان ماده است؛ و آن دل به حق سپرده، از این نگرانی در امان است.
مضیقه زندگی در کلام علامه طباطبایی
علّامه طباطبایی رحمهالله دلیل مضیقه زندگی را چنین بیان میفرماید:
«این که خداوند میفرماید: «زندگیاش سخت شود» یعنی تنگنایی؛ دلیلش این است که هر کس پروردگار خود را فراموش کند و از یاد او برود، راهی برایش نمیماند غیر این که به دنیا چنگ زند و آن را تنها مطلوب و هدف خویش قرار دهد؛ و برای تحصیل آن بکوشد و تمام همت خود را صرف درست کردن زندگی و گسترش آن کند. زندگی چنین کسی، کم باشد یا زیاد، او را بسنده نیست؛ زیرا هر چه به دست آورد، باز راضی نشود و سعی میکند بیشتر و بیشتر به چنگ آورد.
بنابراین، هر چه به دست آورد دلش افزونتر میطلبد؛ به علاوه، غم و نگرانی و اضطراب و ترس از پیشامدها و بلاهای ناگواری چون مرگ و بیماری و آفت و حسادت بدخواهان و توطئه دشمنان و ناکامی در کوششها و از دست دادن کسان و چیزهایی که دوست دارد، او را پیوسته دلتنگ و بیقرار میسازد. در صورتی که اگر مقام و عظمت پروردگار خویش را میشناخت و همواره به یاد او بود، یقین مییافت که نزد پروردگارش حیاتی جاودانه و نیامیخته با مرگ و نیستی دارد، و ملکی زوالناپذیر و عزتی ناب و تهی از خواری، و شادی و مقام و کرامتی بیپایان در انتظار اوست، و درمییافت دنیا گذرگاه است و زندگی آن در قیاس با زندگی اخروی ناچیز است. اگر این نکتهها را درمییافت، به همان مقدار از دنیا که برایش مقدر شده، قناعت میکرد و معیشتی که بهرهاش گشته است کفایتش میکرد و خود را در تنگنا و سختی قرار نمیداد.» (2) ایشان در بحث دیگری با عنوان گفتاری درباره معنای عذاب در قرآن مینویسد:
همچنان که در تفسیر آیه: وَ قُلْنَا یَادَمُ اسْکُنْ أَنتَ وَ زَوْجُکَ الْجَنَّةَ» (3) و گفتیم: ای آدم؛ تو و همسرت در این بهشت سکونت گیرید.
توضیح دادیم: حقیقت امر آن است که خوشحالی، غم، شادی، اندوه و امید و ترس انسان و سختی کشیدن و آسایش دیدن او، همگی نخست بر محور دید او درباره خوشبختی و بدبختی میچرخد و سپس نعمت و عذاب و اموری از این قبیل، بسته به چیزی است که به آن نسبت داده میشود. مثلاً روح برای خود نوعی خوشبختی و بدبختی دارد و جسم نوعی دیگر. همچنین این دو مقوله برای حیوان مفهومی دارد و برای انسان مفهومی به همین ترتیب ...
انسان مادهپرستِ دنیاخواه که خلقوخویهای الهی را به خود نگرفته و به آداب و تربیتهای او پرورده نشده است. خوشبختی را همان خوشبختی مادی میداند و به سعادت روح، یعنی خوشبختی معنوی اهمیتی نمیدهد. از اینرو در راه به دست آوردن مال و فرزند و مقام و در راه سلطه جویی و قدرتطلبی، آزمندانه میکوشد. او گر چه بیش از همان چیزی كه میخواسته، اکنون به آن رسیده است، اما در حقیقت، خواهان نعمت و لذتهای خالص خیالی خود بوده است. به همین علت، وقتی به لذتی میرسد آن را همراه با هزاران درد و غم مییابد.
بنابراین تا زمانی که به آنچه میخواهد نرسد، آن چیز برایش آرزو و مایه حسرت است و همین که به آن رسید میبیند كه آن خواستهی او نیست؛ زیرا در آن عیبها و کاستیهایی میبیند که با غم و دردها و عوامل بیارزش که به آنها دل خوش کرده بود همراه است. از طرف دیگر به چیزی فراتر از این امور مادی هم که مایه آرامش دل و تسلی خاطر در برابر از دست رفتهها باشد، دل نبسته است.
بنابراین باز گرفتار حسرت میشود. پس آنچه به دست میآورد مایه غم و درد او میشود و از اینرو رهایش میکند و به سراغ چیزی بهتر از آن میرود تا شاید دل دردمندش را شفا دهد و آنچه به دست نمیآورد، مایه دردمندی و دریغ خوردنهای او میشود. چنین است حال او وقتی چیزی را به دست میآورد و حال او که چیزی را به دست نمیآورد ...» (4)
تفسیر آیه شریفه در کلام امام صادق (علیهالسلام)
در برخی روایات از امام صادق علیهالسلام، درباره آیه:
وَ مَنْ أَعْرَضَ عَن ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنکًا» (5)
و هر کس از هدایت من [که سبب یاد نمودن از من در همه امور است] روی بگرداند، برای او زندگی تنگ [و سختی] خواهد بود.
پرسیدند؟ و حضرت فرمودند:
ولایت امیرالمۆمنین (علیهالسلام) است؛ و نابینایی در آخرت از کوردلی در دنیاست که ولایت علیبن ابیطالب را نپذیرفته است و او در قیامت سرگردان است. (6) این حالت آشفته، مجازات رویگردانی از هدایت حق یا ولایت امام علی (علیهالسلام) است که موجب نابینایی درون و بیرون میگردد؛ و هر کس از الگوی حق در دنیا اعراض کند، گرفتار شرایط سخت معیشتی و بد دلی شود که اثر آن در قیامت آشکار میشود.
پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) میفرمایند:
مَنْ اصْبَحَ وَ الدُّنیا اکْبَرُ هَمِّهِ فَلَیْسَ مِنَ اللَّهِ فِی شَیءٍ وَ أَلْزَمَ قَلْبَهُ أَرْبَعَ خِصالٍ: هَمًّا لایَنْقَطِعُ عَنْهُ أَبَداً، وَ شُغُلًا لایَنْفَرِجُ مِنْهُ أَبَداً وَ فَقْراً لایَبْلُغُ غَناهُ أَبَداً، وَ أَمَلًا لایَبْلُغُ مُنْتَهاهُ أَبَداً. (7)
کسی که صبح کند و بزرگترین تلاش او دنیا باشد، نزد خدا هیچ مرتبهای ندارد و چهار خصلت پیوسته گریبانگیرش باشد:
1- اندوهی که هرگز از او جدا نشود.
2- گرفتاریای که هرگز از آن رهایی نیابد.
3- فقری که هرگز به بینیازی و توانگری نینجامد.
4- و آرزویی که هرگز پایان نپذیرد.
امام باقر (علیهالسلام) در فراز از دعایی که معروف به دعای جامع است، میفرمایند:
اسْأَلُکَ اللَّهُمَ الرَّفاهِیَةَ فی مَعِیشَتی ما أَبْقَیْتَنی، مَعِیشَةً أَقْوی بِها عَلی طاعَتِکَ وَ أَبْلُغُ بِها رِضْوانَکَ وَ أَصیرُ بِها إِلی دارِ الْحَیَوانِ غَدْاً وَ لا تَرْزُقْنی رِزْقًا یُطْغِینی وَ لاتَبْتَلِنِی به فقرٍ أَشْقی بِهِ مُضَیِّقاً عَلَیَّ. (8)
خدایا؛ از تو میخواهم تا زنده هستم زندگی مرا در آسایش قرار دهی، چندان که در طاعت تو نیرومندتر گردم و به خشنودی تو دست یابم؛ و فردای قیامت به وسیله آن به بهشت که خانه زندگی من است، بروم. به من آن چنان روزی مده که سرکشم کند، و به فقری گرفتارم مکن که در تنگنای بدبختی افتم و...
پی نوشتها:
(1) - طه (20) : 124.
(2) - تفسیر المیزان: 14/ 225، ذیل آیه 124 سوره طه.
(3) - بقره (2) : 35.
(4) - تفسیر المیزان: 3/ 11، ذیل آیه 4 سوره آل عمران.
(5) - طه (20) : 124.
(6) - تفسیر نور الثقلین: 3/ 405، حدیث 170، ذیل آیه 124 سوره طه.
(7) - مجموعة ورّام: 1/ 130.
(8) - الکافی: 2/ 589، حدیث 26؛ بحار الأنوار: 91/ 269، باب 43، حدیث 3.