تبیان، دستیار زندگی
هدیه هر چند به ظاهر كوچك و ناچیز باشد ولی به علت اینكه حاكی از علاقه و محبت هدیه دهنده به هدیه گیرنده می باشد، برای شخص دریافت كننده هدیه بسیار با ارزش بوده و وی هرگز حاضر نیست تحت هیچ شرایطی آن را از دست بدهد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

قلمتراش آقامیرزا زین العابدین

قلمتراش آقامیرزا زین العابدین

هدیه هر چند به ظاهر كوچك و ناچیز باشد ولی به علت اینكه حاكی از علاقه و محبت هدیه دهنده به هدیه گیرنده می باشد، برای شخص دریافت كننده هدیه بسیار با ارزش بوده و وی هرگز حاضر نیست تحت هیچ شرایطی آن را از دست بدهد.

هدیه را به معنای تحفه ای دانسته اند كه به منظور نزدیك كردن قلوب به یكدیگر و احترام و بزرگداشت به فردی می دهند و نیازمند مناسبت و یا شرایط ویژه ای نمی باشد و به هر طریق و شكل ممكن مورد تاكید اسلام و فرهنگ اسلامی قرار دارد، چرا كه هدیه دادن كینه را از دلهای زدوده و انسانها را به هم نزدیكتر كرده و مهر و محبت و برادری اسلامی را صد چندان نموده و از همین رو نیز فضیلت آنرا بیش از صدقه دانسته اند.

امیر المومنین امام على (علیه السلام) در باب تقدم هدیه بر صدقه دادن می فرماید : « من دوست دارم آنچه را كه براى برادر مسلمانم مفید است، بدو هدیه دهم تا صدقه»(1)

در مورد اهمیت و آثار و فواید هدیه دادن همین بس كه منابع روایی و حدیثی شیعه، ابواب ویژه ای را به موضوع هدیه دادن و انواع و شرایط .... آن اختصاص داده اند. هدیه دادن چه به هنگام سفر و چه بازگشت از سفر، سفارش شده است كه به گفته رسول خدا (ص) « هدیه موجب مودّت و پایدارى برادرى مى‏شود و كینه‏ها را از بین مى‏برد، به یكدیگر هدیه دهید تا رشته محبّتتان استوار شود.»(2)

راههای ابراز محبت به دوستان و نزدیكان متفاوت می باشد و از طرق گوناگون می توان علاقه و احترام خود به افراد را نشان داد، اما شاید بتوان گفت یكی از بهترین روشهای ابراز علاقه انسانها به یکدیگر، هدیه دادن است. هدیه دادن به این معناست که من از تو کینه ای در دل ندارم. تو در دل من جای داری و خطاهای تو را بخشیده ام و همین است کار هدیه که به گفته حضرت محمد(ص) گوش و چشم و دل را از کار می اندازد.(3)

نكته دیگری كه در اینجا می بایست به آن توجه نمود این است كه هدیه دادن همیشه زیباست. بعضی از هدیه ها فقط یادگاری اند واستفاده خاصی ندارند. مثل تندیسها، لوحهای تقدیر و مدالهای رنگارنگ. اما هدیه دادن وقتی که مورد نیاز گیرنده باشد زیباتر است و به فرموده رسول خدا(ص): «چه نیکوست، هدیه به هنگام حاجت، هدیه مفید، ارزش زیادی دارد و اثر آن در تقویت دوستی ها و تحكیم خاطرات در اذهان دستان بسیار بیشتر از هدیه ای است كه كمتر مورد نیاز هدیه گیرنده باشد.»(4)

در همین زمینه و در اهمیت هدیه، آن هم هدیه در حال نیاز، حكایت جالبی در شرح حال مرحوم ملا قربانعلی زنجانی (ره) در تراجم بیان گردیده است كه موید مطالب مذكور در سطور گذشته بوده و نشان می دهد، هدیه هر چند به ظاهر كوچك و ناچیز باشد ولی به علت اینكه حاكی از علاقه و محبت هدیه دهنده به هدیه گیرنده می باشد، برای شخص دریافت كننده هدیه بسیار با ارزش بوده و وی هرگز حاضر نیست تحت هیچ شرایطی آن را از دست بدهد.

« مرحوم آیت الله آقامیرزا زین العابدین را قلمتراشى بود چهار سره كه علاقه زیادى به آن داشت روزى فرزندش علت شدت علاقه را سۆ ال كرد؟ فرمود: این قلمتراش قصه اى دارد: در ایام طلبگى و تشرفم در نجف اشرف من و آقاى شیخ العراقین  آقا شیخ عبدالحسین تهرانى  و آخوند ملا على كنى  در مدرسه در یك حجره زندگى مى كردیم و همگى در نهایت فقر و فاقه بودیم و افقر از همه مرحوم آخوند ملا على كنى بود او هر هفته یك شب به مسجد سهله مى رفت از گوشه و كنار مسجد بدون اینكه كسى بداند نان خشك جمع مى كرد و به مدرسه مى آورد و گذران هفته را از آنها مى كرد.

در میان ما سه نفر، یك قلمتراش یك تیغه ، مشترك بود كه هر سه قلم هاى خود را با آن مى تراشیدیم تا درس شیخ صاحب جواهر را بنویسیم ، شبى خواستم قلم نى خود را بتراشم ناگاه تیغه چاقو شكست و كارم معطل ماند و چون سایر امور زندگى هم لنگ بود شكستن قلمتراش بهانه اى شد دیوانگیم گل كرد و كاسه صبرم لبریز گردید از دریچه اى گوشه آسمان را نگاه مى كردم با یك حالتى كه مخصوص همان ساعت و دقیقه بود گفتم : خدایا این چه زندگانى است ، مردن بهتر از این وضع است .

در دریاى فكر فرو رفتم و هر آن منتظر آمدن سحر بودم ، مى خواستم سحر شود برخیزم و به حرم مشرف شوم و هر چه خواهم و توانم با حضرت بگویم تا اینكه سحر شد با عجله و شتاب بى اذن دخول وارد رواق شدم قبل از اینكه وارد درب حرم محترم شوم و دهان به سخن باز كنم شخصى به من رسید و این قلمتراش چهار سره را به من داد و در میان دستم گذاشت . به مجرد مشاهده چاقوى آن انقلاب خاطر و تغییرحال از من زائل شد گوئى كاسه آب سردى بود كه بر آتش سینه من ریخته شد و مرا از خیال عرض حال منصرف كرد.»

(5)


پی نوشت‏ها:

1.محمد محمدی ری شهری، میزان الحکمه، قم، انتشارات دارالحدیث،  ج 14،ص87

2.محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، تهران، اسلامیه، ج 77، ص 166

3.ابوالقاسم پاینده، نهج الفصاحه،تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی،ص 3169

4.همان، ص3126

5.علی میرخلف زاده، داستانهایی از فقرایی كه عالم شدند، قم ، انتشارات محمد و آل محمد(ص)، ص23

منابع:

بحارالانوار

داستانهایی از فقرایی كه عالم شدند

تهیه و فراروی: فربود، گروه حوزه علمیه تبیان