تبیان، دستیار زندگی
عالی ترین مرتبه طبابت، به روح و روان انسانها تعلق گرفته و این جان انسانهاست كه با دست شفا بخش حضرات معصومین(ع) از غفلت و حیرت به درآمده و به سامان می رسد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

شفای روحی آقا جمال گلپایگانى(ره)

شفای روحی آقا جمال گلپایگانى(ره)
عالی ترین مرتبه طبابت، به روح و روان انسانها تعلق گرفته و این جان انسانهاست كه با دست شفا بخش حضرات معصومین(ع) از غفلت و حیرت به درآمده و به سامان می رسد.

انسان به علت دارا بودن استعدادها و نیروهای پنهان و بالقوه، از جایگاه ویژه ای در نظام هستی برخوردار بوده که حتی فرشتگان مقرب از آن بی بهره اند، به مدد كشف و پرورش این استعدادهاست كه بشر می تواند به مقام خلیفة اللهی نائل گردد.در این میان حضرات معصومین (ع)، در اثر پرورش قابلیت ها و کسب شناخت و معرفتی والا و رسیدن به ایمان و یقین برتر، به حوزه ی ولایت الهی راه یافته و از این طریق به ولایت تكوینیه الهی دست یافته اند.

عبودیت و بندگی خدا و ارتباط دائمی با ذات باریتعالی در سراسر زندگی و لحظه لحظه حیات آن بزرگواران، قابل مشاهده بوده و با همین اکسیر بندگی خدا، کیمیاگری می کردند و روح حیات را در کالبد نظام هستی می دمیدند که: «بکم یمسک السماء ان تقع علی الأرض»(1) به واسطه شما آسمان نگه داشته می شود که بر زمین نیفتد.

صد البته بدیهی است در مقام بحث از ولایت تكوینی ائمه معصومین (س)، مقصود این نیست که خداوند از مقام ربوبی اش عزل گردیده و انسانی قیمومیت جهان هستی را در اختیار خود می گیرد؛ بلکه مقصود اینست ، که در هر زمانی یک انسان کامل ، نمایندگی رسمی خداوند را جهت اصلاح امور جهانیان ، بر عهده دارد؛و از نوعی تسلط بر جهان هستی و نظام حاکم بر آن برخوردار می باشد ، که میتواند در احوالات این عالم و پدیده های آن تصرف نمایند ، و تغیراتی در پدیده های آن بوجود آورد، و لذا قرآن و معصوم (ع) اگر هم به عنوان مثال، بیماری را شفا داده و یا دردی را درمان می كنند، تنها به اذن الهی بوده و به همین جهت حضرت علی (ع)، پیامبر گرامی اسلام (ص) را چنین معرّفی می‎نماید: «طبیب دوار بطبه قد احکم مراهمه و احمی مواسمه، یضع من ذلک حیث الحاجه الیه: من قلوب عمی و آذان صم و السنه بکم، متتبع بدوائه مواضع الغفله و مواطن الحیره.»(2)  پیامبر (ع) طبیبی است که طب خود را می‌گرداند، در حالی که مرهم‌های خود را به خوبی ساخته و داغ‌هایش را آماده کرده است. آنها را هرجا که نیاز باشد قرار می‌دهد: بر دل‌های کور و گوش‌های ناشنوا و زبان های لال، با داروهای خود موارد غفلت و سرگردانی را می‌جوید(معالجه می‌کند).

با توجه به آنچه گفته شد، در میان مقامات و قدرت های تكوینی كه به اذن الهی در اختیار ائمه معصومین (ع) قرار گرفته است، طبابت وضعیت دیگری دارد، بر این اساس، انسان با معرفت به این وصف می‌فهمد که دوای همه‌ دردهای جسمانی و روحانی به دست ایشان بوده، آمادگی کامل برای شفای همه‌ دردها دارند. بنابر روایت مذكور، پیامبر (ع) طبیبی هستند که همه‌ ابزار طبابت خود را – هم برای بیماری های جسمی و هم امراض روحی – آماده کرده‌اند. دل‌های کور، گوش‌های ناشنوا و زبان‌های لال را شفا داده و افراد سرگردان و غافل را از غفلت و سرگشتگی نجات می‌بخشند.

آنچه تذكر آن در این مقام ضروری به نظر می رسد این است كه، عالی ترین مرتبه طبابت، به روح و روان انسانها تعلق گرفته و این جان انسانهاست كه با دست شفا بخش حضرات معصومین(ع) از غفلت و حیرت به درآمده و به سامان می رسد و لذا تصور اینكه دیگرانی خود بدون ارتباط با وسائط فیض الهی، قدرت شفا بخشی داشته و  در این مسیر گام بردارند خام و بیهوده خواهد بود. در همین جهت، حضرت آیة اللّه العظمى حاج آقا سیّد جمالدّین گلپایگانى (ره) ضمن نقل خاطره ای از خود می فرمایند: « در مرحله اى از مراحل سیر و سلوك حال عجیبى پیدا كردم . به این كیفیّت كه نفس خود را افاضه كننده علم و قدرت و رزق و حیات به جمیع موجودات مى دیدم، به این صورت كه هر موجودى از موجودات از من امداد مى گیرد و من عطاكننده و مبداء فیض هستم .

این حال من بود و از طرفى مى دانستم كه این حال خوبى نیست ، چون پروردگار متعال منشاء همه خیرات است و افاضه كننده رحمت .

چند شبانه روز اینحال در من وجود داشت و هر چه به حرم مطهّر حضرت امیرالمۆ منین (ع) مشرّف شدم و در دل تقاضاى برطرف شدن این حالت را نمودم، سودى نبخشید تا بالاخره تصمیم گرفتم به كاظمین مشرّف شوم و باب الحوائج حضرت موسى بن جعفر(ع) را شفیع قرار دهم تا پروردگار متعال مرا از این ورطه نجات دهد.

هوا سرد بود. به قصد زیارت مرقد مطهّر امام هفتم (ع) از نجف عازم كاظمین شدم و چون وارد شدم، یكسره به حرم مشرّف شدم . فرشهاى جلوى ضریح را برداشته بودند. سرِ خود را در مقابل ضریح ، روى سنگهاى مرمر گذاشتم و آنقدر گریه كردم، كه آب اشك چشمم بر روى سنگها جارى شد.

هنوز سر از زمین برنداشته بودم كه حضرت شفاعت نمودند و حال من عوض شد و فهمیدم كه من كیستم . من ذرّه اى هم نیستم . من به قدر پرِ كاهى هم قدرت ندارم . اینها همه مال خداست و بس . اوست منبع فیض مطلق و زنده و زنده كننده و مالك و علم بخشنده و قادر و قدرت دهنده و رازق و روزى رساننده و نفس من آیتى از ظهور آن نور مطلق است .

در اینحال برخاستم و زیارت و نماز را بجا آوردم و به نجف اشرف مراجعت نمودم و چند شبانه روز باز پروردگار را آنگونه كه هست در تمام عوالم مى دیدم تا اینكه یكبار به حرم مطهّر آقا امیرالمۆ منین (ع) مشرّف شدم و در وقت مراجعت به منزل، در میان كوچه حالتى به من دست داد كه از توصیف خارج است . قریب ده دقیقه سر به دیوار گذاردم و قدرت بر حركت نداشتم . این حالى بود كه امیرالمۆ منان (ع) مرحمت نمودند و از حال بدست آمده در حرم آقا موسى بن جعفر علیه السلام عالى تر بود و آن حال مقدّمه حصول این حال بود. آرى ! این شاهد زنده اى است از شفاعت آن امامان وسروران .(3)


پی نوشت‏ها:

1.زیارت جامعه

2.علینقی فیض الاسلام اصفهانی، نهج البلاغه، قم، موسسه تحقیقات و نشر معارف اهل البیت (ع)، خطبه 107

3.محمد حسین حسینی طهرانی، معادشناسى، تهران، علامه طباطبایی، ج 9، ص 103

منابع:

نهج البلاغه

معاد شناسی

تهیه و فرآوری: فربود، گروه حوزه علمیه تبیان