تبیان، دستیار زندگی
آیا همسرم به من خیانت می‌کند؟ این پرسشی است که زن و شوهر فیلم «زندگی خصوصی آقا و خانم میم» به‌دنبال یافتن پاسخ آن هستند؛ یکی با گوش‌کردن به تماس‌های تلفنی شوهرش و دیگری با کنترل رفتارهای همسرش.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : احمد رنجبر
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

این بی‌اعتمادی است نه غیرت!

نگاهی به فیلم زندگی خصوصی آقا و خانم میم


آیا همسرم به من خیانت می‌کند؟ این پرسشی است که زن و شوهر فیلم «زندگی خصوصی آقا و خانم میم» به‌دنبال یافتن پاسخ آن هستند؛ یکی با گوش‌کردن به تماس‌های تلفنی شوهرش و دیگری با کنترل رفتارهای همسرش.

زندگی خصوصی آقا و خانم میم

فیلم سینمایی «زندگی خصوصی آقا و خانم میم» ساخته سید روح الله حجازی که سال گذشته در سینماها به نمایش درآمد، چند وقتی است که وارد شبکه نمایش خانگی شده. آیا همسرم به من خیانت می‌کند؟ این پرسشی است که زن و شوهر فیلم به‌دنبال یافتن پاسخ آن هستند؛ یکی با گوش‌کردن به تماس‌های تلفنی شوهرش و دیگری با کنترل رفتارهای همسرش.

این شیوه رفتاری تا چه زمان می‌تواند ادامه داشته باشد؟ پرسشی که حتی سکانس پایانی فیلم نیز به آن پاسخ نمی‌دهد و نشان می‌دهد که این اندیشه ادامه خواهد داشت.

چه زمان این پرسش و تلاش برای پاسخ به آن دلمشغولی یک زوج می‌شود؟ موضوعی‌که نگارنده سعی دارد درباره دلایل ظهور و بروز این پرسش با نگاهی تحلیلی به فیلم زندگی خصوصی آقا و خانم میم آن را بررسی کند.

چنان‌چه به‌صورت جزئی‌تر سکانس‌های این فیلم را مورد خوانش قرار دهیم، شاخص‌های رفتاری محسن(حمیدفرخ نژاد)، شوهر و آوا(مهتاب کرامتی)، زن فیلم نمود بیشتری پیدا خواهد کرد.

گفت‌وگوی تلفنی آوا در مدت زمان قبل از ورود به هتل محل اقامت، برخورد به‌ظاهر متمدن محسن با خانم رزرویشن هتل، واکنش‌های همراه با شک و تردید آوا به گفت‌وگوهای تلفنی محسن، اصرار محسن به آوا برای به‌روز شدن و خروج از هیأت یک زن شهرستانی، استقبال همراه با حسادت محسن از ورود همسرش به چرخه کاری شرکت به‌عنوان یک طراح و ... همه حکایت از آن دارد که هریک از طرفین شناخت کاملی از یکدیگر، توانمندی‌ها و کمبودهای هم ندارند. از این زمان به بعد مسیر فیلم تغییر می‌کند؛ شاید بپرسید چگونه؟

اگر تا این زمان نوع فعالیت، شیوه گفت‌وگوهای تلفنی و رفتارهای محسن برای آوا قابل هضم نبود از اکنون به بعد این محسن است که تحمل پذیرش همسرش را در کنار خود (به‌عنوان طراح) و حتی مستقل از خود ندارد.

سابق بر این عمده فعالیت آوا در شهرستان محل زندگیش،تزیین سفره عقد بوده است اما با ورود آن‌ها به تهران و در جلسه‌ای که او آقای گوهریان( ابراهیم حاتمی‌کیا) را ملاقات می‌کند، زمینه‌ای برای شکوفایی خلاقیت‌های او فراهم می‌شود که متاسفانه محسن چشم دیدن چنین موفقیتی را ندارد.

مردی که تاچندی پیش، همسرش را به خاطر مانتوهایی که می‌پوشید، شماتت می‌کرد، اکنون از او می‌خواهد تا لباسی را بپوشد که حتی آوا نیز از این انتخاب تعجب می‌کند. اما نکته مهم این است که آوا به نظر همسرش احترام می گذارد. اما محسن از این هم جلوتر رفته و خود مانتو و روسری مورد نظرش را از میان لباس‌های آوا انتخاب می‌کند. آن هم با این ذهنیت که لباس‌های انتخابی او کم‌ترین جلب توجهی از بیننده را برانگیزد

محسن مردی است که تا دیروز همسر خود را به‌دلیل نوع پوشش و حتی آرایشش مورد شماتت قرار داده و او را امروزی نمی‌داند. اما همین محسن پس از آن‌که زمینه ورود همسرش به دنیایی که او همیشه ازش یاد می‌کند، فراهم می‌شود، نخستین کسی است که بر سر راه آوا، مانع می‌شود.

صحنه درگیری محسن با گروهی که برای کمک به آوا برای چیدمان سالن مراسم آمده‌اند و یا تعقیب مخفیانه او در مدت زمانی که به همراه آقای گوهریان برای جلسه کاری با مدیران شرکت به مکانی خارج از هتل می‌رود، هیچ ‌یک نشانی از غیرت مردانه یک همسر را ندارد بلکه بسته‌بودن فضای فکری و عدم اعتماد به‌ زن را نشان می‌دهد.

رفتارهای آوا پس از ورودش به یک فضای‌کاری سطح بالا که تا پای امضای قرارداد مستقل کاری هم می‌رسد، اما نشان از پختگی و ظرفیت بالای او دارد. آوا در یکی دو نوبت به‌صراحت به همسرش می‌گوید که چنان‌چه او از این رویه ناراضی است، او حاضر به ادامه کار نیست و درباره رفتن به جلسه کاری خارج از هتل نیز از همسرش درخواست همراهی دارد.

محسن در واکنش به این دو درخواست آوا، اگرچه به‌گونه‌ای رفتار می‌کند تا نشان دهد که به همسرش اعتماد کامل دارد و به استقلال او احترام می‌گذارد اما تکان‌های عصبی‌اش در خلوت و در مدت زمانی‌که همسرش در کنارش نیست،گویای این نکته است که علی‌رغم ارتقای رتبه‌کاری او اما هنوز در برابر پاره‌ای مسائل، گارد فکری می‌گیرد.

مردی که تاچندی پیش، همسرش را به خاطر مانتوهایی که می‌پوشید، شماتت می‌کرد، اکنون از او می‌خواهد تا لباسی را بپوشد که حتی آوا نیز از این انتخاب تعجب می‌کند. اما نکته مهم این است که آوا به نظر همسرش احترام می گذارد. اما محسن از این هم جلوتر رفته و خود مانتو و روسری مورد نظرش را از میان لباس‌های آوا انتخاب می‌کند. آن هم با این ذهنیت که لباس‌های انتخابی او کم‌ترین جلب توجهی از بیننده را برانگیزد.

زندگی خصوصی آقا و خانم میم

به راستی چرا؟؟

چرا چنین چرخش180درجه‌ای در رفتار انسان‌ها اتفاق می‌افتد؟ آیا این رفتارها حکایت از وجود دیوار بی‌اعتمادی میان همسران است یا این‌که مرد خانواده فکر می‌کند هنوز همسرش آن‌قدر بزرگ و عاقل نیست تا در مراودات اجتماعی و رفتارهای مستقل کاری و اجتماعی، بتواند گلیمش را از آب بیرون بکشد؟

چنان‌چه پاسخ به هر دو پرسش مذکور آری باشد، در این میان مقصر اصلی، مرد خانواده است.

این‌که مردی فکر می‌کند همسرش به او خیانت می‌کند ناشی از عدم شناخت و درک متقابل طرفین است. به‌طور قطع مردی که زن خویش را به‌خوبی نشناخته و از روحیات، دلبستگی‌ها، احساسات، علاقمندی و نوع برون‌ریز اجتماعی او بی‌خبر است، چطور می‌تواند برای او جایگاه و شأن فردی و اجتماعی قائل شود؟

بدیهی است دور بودن از فضای فکری نزدیک‌ترین کسی که نامش «همراه» زندگی است، نتیجه‌ای جز ایجاد دیوار بی‌اعتمادی نخواهد داشت.

این تحلیل را پاسخ به انگاره دوم هم می‌توان در نظر گرفت؛این‌که مردی نپذیرد همسرش توانایی برعهده گرفتن فعالیتی مستقل وحضور دراجتماعی خارج از خانواده را دارد، بازهم به همان عدم‌ شناخت کامل از زن برمی‌گردد. به این تحلیل نکته دیگری را هم باید اضافه کرد و آن عدم انتقال آموزه‌ها و آموخته‌های مرد به زن خویش است. یادمان نرود که این‌جا و اکنون درباره خانواده‌ای ایرانی گفت‌وگو می‌کنیم، خانواده‌ای که برخی از مسائل و موضوعات برای او حکم تجربه نخستین را دارد، چه ایران کشوری در حال توسعه و در مرحله گذار است.

چنان‌چه این قاعده را بپذیریم که دختران ایرانی به‌لحاظ شخصیت فردی، خانوادگی و اجتماعی، آن‌گونه بزرگ می‌شوند که ازدواج را مهم‌ترین رویداد زندگی خویش برای آموختن و تجربه‌کردن می‌دانند و مرد زندگی خویش را یگانه یاور خود می‌دانند، بنابراین این وظیفه مرد ایرانی است که همه تلاش خود را برای پرورش و رشد فکری همسر خویش و شکوفایی خلاقیت‌هایش بنماید.

نیک این‌گونه رشدکردن در کنار یکدیگر، زمینه همه آن شناخت‌های متقابل فردی و جمعی را فراهم می‌کند و محال است پس از آن زن و شوهر در تلاش برای یافتن حلقه گمشده‌ای از یکدیگر باشند. البته مواظبت از همدیگر و جلوگیری از رفتن به راه اشتباه منافاتی با این تحلیل نگارنده ندارد.

گام نهادن در چنان مسیر رشدی که زمینه ایجاد شناخت‌ متقابل فردی و جمعی را فراهم کند، دیوار خودشناسی، دگرشناسی و اعتمادسازی را چنان بالا خواهد برد که کلنگ و پتک هیچ تازه واردی بر آن کارساز نخواهد بود. و چنان‌چه کلیشه‌ای نباشد – اگرچه تکرار نکات نغز بزرگان خالی از لطف نیست – بیان این جمله نیکوست که در کنار هر مرد و زن موفقی، زن و مرد صبور و خودشناخته‌ای ایستاده است.

دانش پورشفیعی

بخش سینما و تلویزیون تبیان