تبیان، دستیار زندگی
می‌توان فیلم مرشد را از منظر دلیل انتخاب یواكین فینیكس در نقش «فردی كوئل» و فیلیپ سیمور هافمن به نقش «لنكستر داد» و متد‌های بازیگری آنها نگریست.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

جدال بازیگری

بررسی فیلم مرشد از دریچه بازیگری


می‌توان فیلم مرشد را از منظر دلیل انتخاب یواكین فینیكس در نقش «فردی كوئل» و فیلیپ سیمور هافمن به نقش «لنكستر داد» و متد‌های بازیگری آنها نگریست.

فیلم مرشد

فردی كوئل، جوانی است خودویرانگر و پرآشوب كه مالیخولیا را از مادر و اعتیاد به الكل را از پدر به ارث برده است. او با رفتن به جنگ، نخستین عشق زندگی‌اش «دوریس» را از دست می‌دهد و پس از بازگشت توان ارتباط برقرار كردن با اجتماع را از دست داده است. احساسات فروخورده فردی، موجبات عقده‌های او را فراهم می‌آورد و یواكین فینیكس از طریق زبان بدن و ایجاد قوز هنگام راه رفتن و دست‌هایی آویزان كه گویی همه دست آویز‌هایش به این جهان مادی را از دست داده (و مهم‌تر از همه حفظ راكورد این بازی‌های بیرونی در تمام طول فیلم)، به درستی این حقارت، كمبود و عدم رضایت كاراكتر را به تصویر می‌كشد.

آنها كه فیلم مستند «من هنوز اینجا هستم» به كارگردانی كیسی افلك را دیده‌اند، می‌دانند كه فینیكس در زندگی شخصی‌اش هم بارها برای ترك اعتیاد به مواد مخدر و الكل تلاش كرده اما هرگز موفق نشده و نیز می‌دانند كه سیستم جایزه‌دهی آكادمی اسكار و نادیده گرفته شدن فیلم‌های جاده ذخیره 2007 و دو عاشق 2008 چه افسردگی و ناامیدی را بر او تحمیل كرد، تا جایی كه فینیكس برای مدتی دست از بازیگری كشید. بازی در فیلم مرشد می‌توانست ‌نقطه‌ عطفی ‌برای او باشد كه این‌بار هم از طرف سیستم هالیوود نادیده گرفته شد.

حال این لب‌شكری نابغه، تمام خشم خود از جامعه‌یی كه او را طرد كرده و نادیده انگاشته در نقش «فردی كوئل» سترون می‌كند. او از آشكارترین مشخصه چهره‌اش كه می‌تواند برای هر انسانی ناخوشایند باشد در جهت هویت بخشیدن به نقش استفاده می‌كند. فینیكس با جمع‌كردن چشم راست و ثابت نگه داشتن ماهیچه‌های سمت راست لبش، تحرك بیشتری به ماهیچه‌های سمت چپ فك و صورتش می‌دهد و به این طریق با بالا انداختن ابروی چپ فضای بیشتری را برای عیان ساختن زخم لب شكری‌اش فراهم می‌آورد.

در نخستین صحنه روانكاوی و واكاوی گذشته فردی توسط لنكستر داد، یواكین فینیكس چهار دقیقه تمام بدون زدن حتی یك پلك، دیالوگ می‌گوید. او با تمركز (و به اصطلاح نگاه كردن) به مهره سوم گردنش، این توانایی پلك‌نزدن را پیدا می‌كند كه البته جاری شدن اشك در لحظات پایانی این سكانس، ناخودآگاه و واكنش طبیعی بدن او است. اما فینیكس از طریق منقبض كردن ماهیچه‌های پیشانی‌اش باعث جهیدن خون به چهره‌اش می‌شود و به این طریق تاثیر فشار وارده بر فردی را صد‌چندان می‌نمایاند. و مگر هدف روانكاوی چیزی جز این است كه شالوده‌های فانتزی یا خیال بنیادین كسی را كه روانش تحلیل می‌شود به لرزه افكند؟!

استفاده از فیزیك بدنی در جهت بازی‌های بیرونی، سلیقه و استعداد فردی یواكین فینیكس است نه لزوما خواست و میل كارگردا‌ن‌هایی كه با او همكاری داشته‌اند. اما می‌توان از زاویه‌یی كاملا متفاوت و متضاد به شخصیت «لنكستر داد» و بازی‌های فیلیپ سیمور هافمن در این نقش پرداخت

یواكین فینیكس پیش‌تر در فیلم راه رفتن روی خط 2005 ثابت كرده بود چگونه می‌تواند با خیره ماندن و پلك نزدن، لحظه‌هایی از زندگی حرفه‌یی و احساسی «جانی كش» را به تصویر كشد كه جرقه‌یی در ذهنش زده می‌شود یا خاطره‌یی برایش تداعی می‌شود. او با توانایی عجیبی كه در بی‌حس و حركت نگه داشتن نیمی از ماهیچه‌های صورتش و برافروختن نیمی دیگر از آن دارد، با منقبض كردن ماهیچه‌های پیشانی و تنظیم سرعت تنفس‌اش، حتی توانست میزان تعریق صورتش را تنظیم كرده و بر میزان گشاد شدن مردمك چشم‌هایش نیز تاثیر بگذارد. پس می‌توان نتیجه گرفت كه استفاده از فیزیك بدنی در جهت بازی‌های بیرونی، سلیقه و استعداد فردی یواكین فینیكس است نه لزوما خواست و میل كارگردا‌ن‌هایی كه با او همكاری داشته‌اند. اما می‌توان از زاویه‌یی كاملا متفاوت و متضاد به شخصیت «لنكستر داد» و بازی‌های فیلیپ سیمور هافمن در این نقش پرداخت. بازیگر نقش مرشد باید كسی باشد كه با كاریزما‌ی ذاتی‌اش، از طریق قدرت فن بیان و با تغییر لحن و صداسازی‌‌های متفاوت، بتواند عمومی از مردم را تحت‌تاثیر قرار بدهد و چه كسی بهتر از سیمور هافمن كه برای بازی در فیلم كاپوتی 2005 موفق به كسب جایزه اسكار شد و پنج ماه تمام با صداسازی غریبش به نقش «ترومن كاپوتی» روح و جان بخشید.

فیلم مرشد

سیمور هافمن در فیلم قبل از آنكه شیطان بداند مرده‌یی 2007 نشان داده بود كه چه توانایی غریبی در متقاعدكردن برادر كوچك‌ترش كه نقش آن را «ایتن هاك» ایفا می‌كرد، دارد. او به مانند نقش مرشد، بارها یك سوال مشابه را از ایتن هاك پرسید تا بالاخره تاثیر روانی‌اش را بر او گذاشت و هاك را مجاب به دزدی از مغازه جواهرفروشی والدین‌شان كرد! در آن فیلم هم تمایز فیزیك دو بازیگر مقابل بود كه تفاوت در شخصیت‌هایشان را موجب می‌شد. سیمور هافمن كه دارای جثه‌یی فربه و قدی كوتاه است در مقابل ایتن هاك لاغراندام و كشیده قرار گرفته بود و گرچه به لحاظ فیزیك از جذابیت كمتری برخوردار بود، اما به لحاظ روانی تاثیر بیشتری بر مخاطب می‌گذاشت. زیرا بازیگری كه قاعدتا از تحرك كمتری برخوردار است، به ناچار باید از طریق ثبات و ایستایی بدن بر قدرت روانی‌اش صحه بگذارد و تنها با یكنواختی و مونوتونیسم حركات چشمی بر نفوذ خود بر دیگران بیفزاید.

«توماس اندرسون» این تضاد میان شخصیت به ظاهر باثبات مرشد و كاراكتر ضعیف‌النفس فردی كوئل را در نخستین صحنه واكاوی شخصیت كوئل به دست مرشد به همپوشی مبدل می‌كند و با نماهای اورشولدری كه از بازیگران می‌گیرد این مرید و مراد را، مكمل و لازم و ملزوم یكدیگر فرض می‌كند. زمان‌بندی و تبیین شخصیت مرشد بسیار كمتر از زمان اختصاص داده شده برای معرفی شناسنامه شخصیتی فردی است چراكه «لنكستر داد» تنها ابژه‌یی مورد ستایش است برای درك دنیای درونی شخصیت فردی، او هیچ گاه سوبژه نمی‌شود و فیلم از ابتدا با بسط شخصیت فردی پیش می‌رود و ورود به مدخل لنكستر داد، تنها برای هویت بخشیدن به وجوه شكننده فردی معنا می‌یابد.

اما فراموش نكنیم كه در مراحل تدوین 20 دقیقه انتهایی فیلم حذف شده است و اگر كارگردان نیمه نخست فیلمش را صرف معرفی كاراكتر فردی و پیشینه‌اش نمی‌كرد و همخوانی زمانی و تساوی را میان پرداختن به شخصیت فردی و لنكستر داد قایل می‌شد، این میزان از عدم قطعیت و در نتیجه بی‌پایانی، پوچی، بیهودگی و نتیجتا تردید بر شارلاتانیسم مرشد جلوه‌گر نمی‌شد. فردی پس از طی طریق تمامی مراحل به اصطلاح شفادهی مرشد، در پایان كنار همان پیكره شنی مجسم شده از زن می‌آساید كه در آغاز فیلم آرمیده بود. گویی به تعبیر هیچكاك و پیش‌تر لكان، زن (آن جوهر ناممكن و دست‌نیافتنی میل) هرگز وجود نداشته است.

بخش سینما  و تلویزیون تبیان


منبع: اعتماد