امام مطابق مصلحت عمل کردند!
تحلیلهای محسن رضایی، فرمانده وقت سپاه از پذیرش قطعنامه
محسن رضایی، دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام پذیرش قطعنامه توسط امام (ره) را یک انقلاب روحی و انسانی میداند که جبهههای نبرد را که خالی از نیرو شده و با کمبود منابع مالی و اقتصادی مواجه گردیده بود، را متحول کرد.
فرمانده هشت سال دفاع مقدس گفته است: دشمن تا مرزهای ایران پیشروی کرده بود و در جبهه ایران کمبودهای فراوانی به چشم میخورد؛ لذا اقدام حضرت امام موجب شد که دهها هزار جوان داوطلب به سوی جبههها بشتابند و کمکهای مردمی نیز به سوی خطوط مقدم سرازیر شود.
هرچند امام قطعنامه را با تلخی پذیرفتند ولی با پذیرش قطعنامه از سوی ایران در تیر ماه سال 67، جنگ به پایان نرسید بلکه نبرد شدیدی آغاز شد و عراق مجدداً به 3 استان ایران حمله کرد. اگر با پذیرش قطعنامه توسط ایران جنگ تمام میشد و پس از آن عراق به ایران حمله نمیکرد و یا اگر حمله میکرد و شکست نمیخورد، جنگ با پیروزی عراق میتوانست به پایان برسد.
کسانی که میگویند به محض اینکه ایران قطعنامه 598 را پذیرفت، جنگ تمام شد، آگاهانه یا نا آگاهانه حوادث مهم پس از آن را نادیده میگیرند. مثل فیلمی که پایان آن را قطع میکنند و نتیجه فیلم را با حادثه ما قبل آخر به مردم نشان میدهند.
عدهای نمیخواهند واقعیت پایان جنگ برای مردم روشن شود، پایان جنگ یک ماه پس از پذیرش قطعنامه صورت گرفت و آن هم زمانی بود که عراق در چند حمله آخر خود به ایران، شکست خورد که تمام این حملات پس از پذیرش قطعنامه 598 توسط ایران صورت گرفت.
حمله عراق به خرمشهر، کرمانشاه، مهران و دهلران در مرداد ماه صورت گرفت که در تمامی آنها عراق شکست خورد زیرا پذیرش قطعنامه 598 توسط امام تمام مشکلات ما را در جبههها بر طرف کرده، لشگرهای ایران مملو از نیرو شده و کمکهای مردمی فراوانی به جبههها صورت گرفته بود.
نادیده انگاردن موفقیتها توسط جام زهر
دولتمردانی که دفاع 8 ساله را زیر سۆال میبرند و موفقیتهای ایران را با طرح «نوشیدن جام زهر» نادیده میگیرند و میخواهند بگویند ایران در جنگ با عراق شکست خورد، به تاریخ انقلاب اسلامی ظلم بزرگی میکنند.
محسن رضایی در مصاحبههای خود بیان کرده است: اگر این عده درست میگویند پس چرا امام (ره) پس از پیروزیهای مرداد ماه در پیامی گفتند که؟ «ما در جنگ برای یک لحظه هم نادم و پشیمان از عملکرد خود نیستیم» . این مسئله نشان میدهد تلخی شکستهای ایران در تیر ماه در اثر پیروزیهای مرداد ماه به شیرینی برای امام تمام شده است و اگر امام 598 را نپذیرفته بود ایران جنگ را با شکست به پایان میبرد. خوب است دولتمردانی که میخواهند درباره دوران امام راحل اظهارنظر کنند، تاریخ را به دقت مطالعه کنند.
وظیفه ما به عنوان چهرههای انقلابی یا به تعبیری نظامی، دفاع از کشور و طراحی استراتژیهای نظامی بود. اما امام هم مصلحتها را میدیدند و مطابق آن عمل میکردند. در پایان جنگ ما میخواستیم کاری بکنیم که به یک صلح مطمئن و پایدار برسیم.
ما معتقد بودیم حال که قطعنامه را در شرایط ضعف پذیرفتهایم و عراق به جای قبول آتشبس به کشور ما حمله کرده است باید برای همیشه او را از سیطره بر ایران ناامید کنیم. عراق به خاک ایران تجاوز کرده بود و صدام به دنبال قطعنامه 599 بود که در آن امتیاز بیشتری بگیرد. ما معتقد بودیم که برای جلوگیری از این مسئله باید عراق را به عقب برانیم و زمینگیر کنیم تا خطری برای ما نباشد. صدام چهره قابل اعتمادی نبود. در این شرایط ما گفتیم که این آمادگی را داریم که عراق را به عقب برانیم و به بصره حمله کنیم و پیش از اعلان آتش بس مجدد وارد خاک عراق بشویم. مقام معظم رهبری، آیتالله خامنهای در آن زمان به خوزستان آمده بودند. در جلسهای در آنجا من این نکات را خدمت ایشان مطرح کردم و ایشان هم به امام منتقل کردند.
پذیرش قطعنامه، اقدام تاکتیکی نبود
امام نظرشان این بود که شما صرفاً تا آنجایی باید جلو بروید که نیروهای عراق را از خاک ایران را خارج کنید و به مرز برسید اما وارد خاک عراق نباید بشوید. گفتند که پذیرش قطعنامه برای ما یک اقدام تاکتیکی نیست. در آن شرایط صدام و برخی کشورهای منطقه در تلاش بودند تا ایران را به عنوان متجاوز جنگی معرفی کنند و حمله ما به عراق میتوانست محکومیت ما را به بار آورد و برای جلوگیری از همین امر، امام دستور دادند تا حملهای صورت نگیرد و جلوی فضاسازی روانی صدام و برخی کشورهای غربی علیه ایران گرفته شود.
ایران در شرایط نامناسبی مجبور شد قطعنامه را بپذیرد. زمانی که پیشنهاد قطعنامه 598 به ایران شد، ایران در نقطه قوت و بالادستی بود و اکثر مواد آن هم به نفع ما بود. هنوز عراق به سلاحهای شیمیایی دست پیدا نکرده بود. ما بر جنگ سوار بودیم. اگر ایران میخواست قطعنامه را بپذیرد، آن شرایط مناسبترین زمان بود. اما عدهای گفتند که اگر فلان بند در قطعنامه جابهجا شود و فلان کمیته شکل بگیرد مطلوبتر است که در نهایت هم این خواست به نتیجه نرسید. اما همین میزان از مواد قطعنامه پیروزی سیاسی بزرگی بود و شاید هم دولتمردان کمی طمع کرده بودند.
وی اعلام کرده است که پیشنهادی برای پذیرش قطعنامه نداده است چرا که فقط در بعد نظامی فعال بوده و این مذاکرات و مسائل به او ارتباطی نداشته، و بیان کرده است: ضرورتی نداشت که ما بگوییم قطعنامه در همان ابتدا پذیرفته شود زیرا بخش نظامی جنگ بر عهده ما بود. اما ما از یک سال پیش از پذیرش قطعنامه، در نامهای که به امام (ره) نوشتیم، عنوان کردیم که به زودی صدام حملات خود علیه ایران را آغاز میکند و ما دچار شکستهایی میشویم. ما این نامه را پس از صدور قطعنامه 598 و بعد از عملیات کربلای 5 و در اوائل سال 1366 نوشته بودیم که نامهای صریح بود. این نامهها شاید آن زمان سرّی بودند اما حالا قابل بیان هستند. پیشبینی شده بود که وضع جبههها به زودی تغییر خواهد کرد و این اتفاق هم افتاد.
ماجرای پذیرش قطعنامه بسیار پردامنه بیان شده و بخشی از آن هم به بحث نامه فرمانده وقت سپاه به امام (ره) و صحبتهای آقای هاشمی برمیگردد. به تازگی هم آقای هاشمی به آن نامه اشاره کرده است. الآن که بعد از گذر این سالها به آن نامه نگاه میشود، به نظر میرسد که این نامه بیانگر تفاوت دو نگاه به جنگ است، تفاوت نگاه نظامیان و یک نگاه سیاسی و مدیریتی همچون نگاه سازمان برنامه و بودجه.
اما دکتر رضایی اظهار کرده است: این نامه را رسانهها بزرگ کردند وگرنه چیز عجیبی نبوده است. از من خواسته بودند که چون امام (ره) دستور داده که باید به جنگ ادامه دهید برنامهای برای پایان جنگ پیشنهاد دهید. من این نامه را که طرح پایان جنگ بود به آقای هاشمی نوشتم و ارائه کردم.
فرآوری: سامیه امینی
بخش فرهنگ پایداری تبیان
منبع: خبرگزاری مهر/ پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی