تبیان، دستیار زندگی
زندگی خصوصی آقا و خانوم میم و فیلم های دیگری وجود دارند که عده ای آنها را در حد یک فیلم فارسی و مستهجن پایین می آوردند اما آیا این فیلم ها واقعا اینگونه اند؟ و چگونه می توانند مستهجن نباشند؟
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

زندگی خصوصی ای که می‌تواند مستهجن نباشد!


زندگی خصوصی آقا و خانوم میم و فیلم های دیگری وجود دارند که عده ای آنها را در حد یک فیلم فارسی و مستهجن پایین می آوردند اما آیا این فیلم ها واقعا اینگونه اند؟ و چگونه می توانند مستهجن نباشند؟

سینمای انقلاب اسلامی سینمایی است که می خواهد سینمای دهه 50 ایران نباشد، سینمایی که ایدئولوژی خاصی را دنبال نمی کرد، سینمایی که طعم ابتذال را می چشاند و فرهنگ ایرانی را با خوانش غربی ترجمه می کرد!

زندگی خصوصی اقا و خانم میم

سینمایی که فیلم های آن را  فیلم فارسی می گفتند اما با انقلاب اسلامی توقع می رفت که تحول بنیادین در این عرصه نیز دیده شود تا سینما علاوه بر وظیفه تفریحی و سرگرمی خود بتواند زبان گویا و مبلغ ارزش ها و سنت های مردم باشد. نه تنها در داخل بلکه در بیرون مرزهای نیز از عهده این وظیفه برآید. این خواست تا حدودی در داخل محقق شد و سینمای ایران توانست در جهت ترویج ارزش ها نیز حرکت کند. گامی که بیشتر و شاید تا حدودی انحصاری در موضوع دفاع مقدس برداشته شده است اما آیا سینمایی دینی سینمایی است که فقط در دل جبهه ها می رود و در آن یک بازیگر در نقش روحانی حضور دارد؟

سینمای ایران در دهه های اخیر در کنار تلاش خود در ساخت و نمایش فیلم های دینی، به سینمایی بیشتر تفریحی! یا گیشه رسیده است. سینمایی که شاید بتوان با اقتباس از عرصه روزنامه نگاری آن را سینمای زرد نامید یا با تکیه بر تاریخ گذشته سینما آن را سینمای فیلم فارسی دهه هشتادی خواند. در این سینما، فیلم هایی را می بینیم که وقتی در درون ویدئو خانگی وارد می شوند یا گاهی در شبکه های رسانه ملی پخش می شوند مورد سانسور قرار می گیرند! یا اثرات روابط، شخصیت ها و مدهای آن را در ناهنجاری هایی می بینیم که خط  قرمزهای گشت ارشادند!

زندگی خصوصی اقا و خانم میم

منتقدین سینمای حاضر می گویند که این سینما ظرفیتی دارد به پشتوانه تاریخ ایرانی اسلامی ما، اما مغفول مانده است.  می گویند در این زمینه خلاهایی وجود دارد که می توان آنها را با وجود ساخت فیلم هایی با موضوعاتی چون زندگی ائمه اطهار، شهید چمران ،میرزا کوچک خان و سایر شخصیت های ملی و دینی مان برطرف کرد، اما آیا واقعا سینمای انقلاب اسلامی به مثابه یک رسانه دینی تنها دچار چنین خلاهایی است؟

سینمای فیلم فارسی ما در طول این چند سال با فیلم هایی روبرو بوده است که بیش از چند نقد کوچک، با اعتراضات گسترده تری روبرو بوده اند، اعتراض هایی که برخی از فیلم های موجود را در انحراف سینمای ایران، نقاطی عطف و فرزندی ناخلف می دانستند. فیلم های چون من مادر هستم، دعوت، سعادت آباد، زندگی خصوصی آقا و خانم میم و... . فیلم هایی که در سیر ورود به زندگی اجتماعی ایرانیان، از دریچه آسیب های اجتماعی، فرهنگی و خانوادگی وارد شدند و کمی باز تر از فضای گفتمانی موجود و با صراحت این موارد را بیان داشتند. عده ای این فیلم ها را بیش از آنکه در مقام بیان نقد گونه و معترضانه به فضای موجود جامعه بدانند، آن ها را مروج آسیب هایی اجتماعی و بر خلاف ظرفیت و وظایف سینمای انقلاب اسلامی می دانستند. باید دید این یک قضاوت عجولانه و سوگیرانه است یا یک حقیقت مطلق؟!

این نوشتار در پی تایید همه جانبه اینگونه فیلم ها نمی باشد و می خواهد فراتر از جریان یک یا چند فیلم خاص از نگاهی دیگر به وجود اینگونه فیلم ها در سینما بپردازد.

فیلم هایی چون زندگی خصوصی آقا و خانم میم می تواند مستهجن نباشد اگر در نوع ساخت آن بیشتر دقت شود، هدف از ساخت آن با فلسفه سینمای دینی مطابق باشد و در فرم و محتوا به طور آگاهانه یا ناآگاهانه از این دایره خارج نشده باشند

آیا اینگونه ژانرها و قصه ها نمی توانند جزئی از یک رسانه دینی باشند؟ به نظر اینچنین نمی رسد بلکه خلا موجود در سینمای ما در کنار اولویت های اصلی (مانند پرداختن به فرهنگ غنی ملی و دینمان)، وجود  نگاه هایی است که در اینگونه فیلم ها وجود دارد. خلا رسانه ای ما فقط داستان صریح انقلاب نیست. در واقع رسانه ای دینی، رسانه ای نیست که فقط به موضوعات دینی چون تاریخ جنگ و روحانیت به گونه مستقیم و تابلودار بپردازد بلکه باید به تمام شئون زندگی انسان توجه کند.

سعادت آباد

نگاه رسانه دینی نگاهی است که در کنار امر به معروف به نهی از منکر هم می پردازد. نگاهی است که همه وظایف تبلیغاتی، تفریحی، اطلاع رسانی، آموزشی و.... را با هم در برگیرد. دین اسلام فقط واجب و حرام ندارد بلکه مباح، مستحب و مکروه هم دارد و یک رسانه انقلابی هم باید اینچنین باشد، به همه ابعاد اجتماعی، سیاسی، عبادی اسلام در بطن خود توجه کند. در سینما، هم باید روحانی ، عبادت ،مسجد و رزمندگان باشند و هم صله رحم، خانواده و حق همسایه!  و در کنار این موارد، نهی و نمایش جلوه نازیبای آنچه در احکام شرعی و سبک زندگی دینی ما مکروه و حرام است چون اباحه گری، خیانت،، دروغ و...

فیلم هایی چون دعوت، زندگی خصوصی آقا و خانوم میم، سعادت آباد و من مادر هستم می تواند و باید گام هایی در این زمینه باشند. اگر غیر از نیت بیان آسیب ها برای رفع و ساخت سبک زندگی مطلوب را داشته باشند در  راه کج پا گذاشته اند و اگر در این راه بودند باید با رفع ایرادهای موجود شروعی برای یک سینمای دینی در تمام وجوه خود باشند.

محمدرضا فروتن در دعوت

گاهی بیان آسیب های اجتماعی  و ناهنجاری ها در غالب فیلم های چون من مادر هستم با اینکه بیان مستقیم از شئونات دینی ندارند اما در پیام رسانی غیر مستقیم و با بیان هنرمندانه می توانند معارف، اخلاقیات و سبک زندگی دینی را رهنمون باشند. اگر تعریف و حیطه سینمای دینی تنها در فیلم هایی چون از کرخه تا راین و.. خلاصه شود با یک سینمای دینی ناقص و شاید کم اثر مواجه خواهیم بود. این کار مانند این است که به فردی فقط خواندن نماز را بیاموزیم و او را از دانستن دیگر جنبه ها مانند حقوق همسایه داری محروم کنیم.

از نقدهایی که به اینگونه فیلم ها وارد می شود، وجود صحنه های مبتذل، مشروبات الکی، روابط خارج از شرع  و... .می باشد. مواردی که وجود آنان در ابتدا و در صورت استفاده ابزاری از این موارد برای برتری پیام اصلی که نهی از آسیب های اجتماعی است می تواند مشکل خاصی ایجاد نکند اما عدم برنامه ریزی و کج سلیقگی هایی در استفاده از این امور باعث می شود تا هدف اصلی با مانع روبرو شود و نتیجه مطلوب در مخاطب شکل نگیرد. نباید نمایش یک آسیب اجتماعی شکل افراط گونه و خارج از عرف و شرع به خود گیرد تا آنچه باید از نمایش فیلم محقق شود، حالت عکس پیدا کند. در این صورت به هوای زدودن آسیب ها در دام ترویج شان خواهیم افتاد. باید آنچه در آخر می ماند، دلزدگی مخاطب از آن آسیب اجتماعی باشد که می توان در همان فیلم یا فیلم هایی دیگر برای او راه درست را تعریف کرد و این بسته به برنامه ریزی و محیط ارتباطی ما فرق خواهد داشت.

نباید با روند این فیلم ها برخود حذفی انجام داد بلکه باید آن را اصلاح کرد  تا دیگر نه نگاه تک بعدی  بر سینمای ما حاکم شود و نه دچار سیاه نمایی و ابتذال شویم

آخر کلام

فیلم هایی چون زندگی خصوصی آقا و خانم میم می تواند مستهجن نباشد اگر در نوع ساخت آن بیشتر دقت شود، هدف از ساخت آن با فلسفه سینمای دینی مطابق باشد و در فرم و محتوا به طور آگاهانه یا ناآگاهانه از این دایره خارج نشده باشند.

من مادر هستم

این فیلم ها ظرفیت هایی هستند  که در کنار سایر اولویت ها باید به نوع نگاه آنان توجه شود و با رفع ایرادات موجود از پتانسیل آنها سود جست.

خلا موجود سینمای ما تنها نگاه مستقیم و ساخت فیلم هایی چون آژانس شیشه ای و یوسف پیامبر نیست بلکه در اولویت های بعدی ساخت اینچنین فیلم ها و پیام رسانی غیر مستقیم در ترویج ارزش ها نیز هست. نباید با روند این فیلم ها برخود حذفی انجام داد بلکه باید آن را اصلاح کرد  تا دیگر نه نگاه تک بعدی بر سینمای ما حاکم شود و نه دچار سیاه نمایی و ابتذال شویم.

عطالله باباپور

بخش ارتباطات تبیان