نقاب در پایگاه شهید نوژه
آغاز كودتا از پایگاه هوایی شهید نوژه همدان برنامهریزی شده بود و به همین دلیل پس از كشف و سركوب به «كودتای نوژه» شهرت یافت.
آژانس جاسوسی آمریكا «سیا» به «كودتای نوژه» امید زیادی بسته بود و آن را ضربه نهایی و قطعی بر پیكر نظام نوپای جمهوری اسلامی میپنداشت و اهمیت آن را بیش از تجاوز نظامی صدام ارزیابی میكرد. به گفته سران «كودتای نوژه» مدتی بر سر تقدم «كودتای نوژه» یا آغاز جنگ تحمیلی بحث شد و سرانجام، بعد از سفر بنی عامری از عناصر کودتا به پاریس در اسفندماه، این طرح آغاز جنگ تحمیلی در «تقدم 2» قرار گرفت و «تقدم 1» به كودتا داده شد.
این كودتا، از لحاظ تجهیزات نظامی كه قرار بود از داخل و خارج در جریان آن به كار گرفته شود در تاریخ كودتاهای جهان بیسابقه بود و چنان دقیق طرحریزی شده كه سیا موفقیت آن را قطعی میدانست. امید به موفقیت كودتا تا بدان حد بود كه حتی اعلامیه پیروزی آن نیز آماده شده و خانهای نیز برای انتقال شریعتمداری به تهران اجاره شده بود. شریعتمداری باید در این خانه مستقر میشد و به عنوان «رهبر مذهبی» ! كودتا، آن را تأیید میكرد.
نقش سازمان سیا در کودتا
یكی از سران كودتا در دادگاه انقلاب، نقش سازمان سیا و ارتجاع عرب و جریانهای سیاسی راست مرتبط با كودتا را چنین توضیح میدهد:
«دو الی سه ماه بعد از پیروزی انقلاب اولین تماس بین مأمورین» سیا و یكی از دوستان بنی عامری در اروپا برقرار شد و آنها بنی عامری را در خط بختیار قرار دادند. تمام هماهنگیهای لازم بین كشورهای عضو بازار مشترك اروپا و ستاد بختیار در پاریس از طریق سیا انجام گرفت... هماهنگی بین اسرائیل و كشورهای مرتجع منطقه نظیر عربستان، مصر و عراق توسط نماینده سیا كه در دفتر دكتر بختیار در پاریس است انجام میگرفته است. طبق اظهارنظرهای بنی عامری نه تنها به من بلكه به خیلی از افراد... تأمین هزینههای مادی چه به صورت مستقیم احتمالاً و چه به صورت غیرمستقیم حتماً نظیر چك ده میلیون دلاری عربستان سعودی، توسط آمریكا صورت گرفته است... شناسائی افراد مخالف در كشور یا در خارج از كشور و معرفی آنها به بختیار و تقویت امكانات آنها یا در اختیار گذاردن امكانات لازم به آنها نظیر معرفی پالیزبان كه در یكی از دهات عراق مخفی بوده و توسط سازمان جاسوسی اسرائیل شناسائی و معرفی و هماهنگی لازم را بین او و بختیار انجام داده است... آقای مهندس قاضی در جواب او در جواب تیمسار محققی گفتند كه ما با روحانیت! پیشرفت خوبی داشتهایم و توانستهایم به توافق برسیم، مثلاً با آقای شریعتمداری. با پسر او وارد صحبت شدیم، پسرشان از جانب آقای شریعتمداری قول همه گونه همكاری را دادند. حتی منزلی در حوالی یوسفآباد برای او اجاره كرده و قرار بود كه او بلافاصله به تهران منتقل بشوند... تا اینكه زمان به اصطلاح آماده شود، و مكان آماده شود، رادیو تلویزیون تصرف بشود كه یا او مستقیماً خودشان از رادیو تلویزیون صحبت بكنند یا اینكه نوار و اعلامیهشان پخش شود و از او كمك گرفته شود.
كودتاچیان پس از جلب برخی از روحانینمایان «متنفذ» مانند شریعتمداری با استفاده از ده میلیون دلاری كه ارتجاع عرب، از طریق سعودی، در اختیار گذارده بود، مخفیانه به جذب نیرو پرداختند.
سران كودتا از طریق بختیار با «كومله» و «حزب دمكرات» نیز تماس گرفته و بختیار در جریان ملاقاتهای متعدد با قاسملو و عزالدین حسینی موافقت آنها را جلب كرده بود.
حملات گاه به گاه هوایی یا توپخانه ارتش عراق در بهار سال 1359 قبل از كودتا، ناشی از درخواست بنی عامری و هماهنگی نمایندگان «سیا» و «موساد» و عراق بود تا ارتش و نیروی هوایی ایران مجبور باشند هواپیماها را در زیر مهمات سنگین نگهدارند
حالت خصمانه داغ میماند!
ستوان ناصر ركنی در بخشی از اعترافاتش در مورد رابطه حملات عراق به ایران در بهار سال 1359 با طرح كودتا میگوید:
«آشنایی كامل آمریكا با امكانات و مشخصات و نارساییهای ارتش ایران باعث میشد پیشنهادات بنی عامری، مهدیون و محققی به سرعت مورد قبول قرار گرفته و روی آن اقدام لازم به عمل آید. برای روشن شدن مطلب ناچارم یك مسئله را دقیقاً شرح دهم ... محققی و مهدیون نگران این موضوع بودند كه چنانچه روابط خصمانه ایران و عراق به حالت عادی تبدیل شود، مهمات سنگین هواپیماها از روی آنها پیاده شده و به انبارها منتقل شود؛ در نتیجه در روز كودتا، هواپیمای مسلح در اختیار نباشد، و به همین دلیل به حكومت جمهوری اسلامی فرصت مجهز شدن و مقابله داده شود. از این رو به بنی عامری پیشنهاد كردند كه از طریق پاریس این مشكل حل شود تا حالت خصمانه هم چنان داغ نگه داشته شود.»
حملات گاه به گاه هوایی یا توپخانه ارتش عراق در بهار سال 1359 قبل از كودتا، ناشی از درخواست بنی عامری و هماهنگی نمایندگان «سیا» و «موساد» و عراق بود تا ارتش و نیروی هوایی ایران مجبور باشند هواپیماها را در زیر مهمات سنگین نگهدارند.
«كودتای نوژه» ، كه نمونههای بسیار کوچکتر آن رژیمهای بسیاری را در سراسر جهان سرنگون كرده بود و به جرئت میتوان ادعا كرد كه كودتای 28 مرداد 1332 در مقایسه با آن بازی كودكانهای بیش نبود، در تاریخ 18 تیر ماه 1359 خنثی شد. اما «سیا» و «اینتلیجنس سرویس» از این شكست درس نگرفتند و به تلاشهای خود برای اجرای طرحهای براندازی دیگر ادامه دادند. در فاصله شكست «كودتای نوژه» تا «كودتای قطبزاده ـ شریعتمداری» فروردین 1361، یعنی در طول 5/1 سال، سه توطئه كودتایی دیگر نیز به سرنوشت «نوژه» دچار شد.
اعتراف بنیاد هریتج
حجتالاسلام ریشهری، رئیس وقت دادگاه انقلاب ارتش، در گزارش مطبوعاتی خود گفت:
... اولین گروه براندازی «پارس» بود، كه مخفف «پاسداران رژیم سلطنتی» است. دومین گروه براندازی «نمارا» بود و سومین گروه «نیما» نام داشت و چهارمین گروه كه آقای قطبزاده نام آن را «نجات انقلاب ایران» گذارده بود. ارتباط تمامی این گروهها با واسطه یا بی واسطه به سازمان جاسوسی «سیا» و شیطان بزرگ مربوط میشود. طبق مداركی كه در دست است، شخصی بنام آرمین با نام مستعار «آرش» ضمن تماس با خانوادة منحوس پهلوی در مصر و ژنرال علا در آن كشور گروه «پارس» را تشكیل میدهد، كه اعضای این گروه حدود یكسال و نیم قبل دستگیر شدند. از اعضای این باند، مهاجری با قطبزاده تماس داشته است. پس از دستگیری این باند، متوجه توطئه باند و شبكه دیگری بنام «نمارا» شدیم. عامل ارتباطی این شبكه پزشكپور بود، كه در تماس مستقیم با اسرائیل بود و رهبر آن سرهنگ رضازاده بود. بعد از دستگیری اینها شبكه دیگری بنام «نیما» كشف شد، كه حدود یك ماه قبل برادران سپاه موفق به كشف این شبكه و دستگیری اعضایش شدند، كه در این رابطه حدود 25 نفر شناسائی و دستگیر شدند. خط ارتباطی این شبكه با سازمان «سیا» ، «جبهه ملی» و دكتر منوچهر شایگان بوده است. جالب این است كه این افراد حتی كابینه خود را هم تشكیل داده بودند.»
این طرحهای ناموفق كودتائی برای «سیا» هزینههای بسیار سنگینی دربرداشت. در پی چنین شكستهای متوالی بود كه «بنیاد هریتج» اعلام داشت:
«انقلاب ایران خود را مستحكم كرده و مخالفین خود را در هم كوبیده تا حدی كه یك انقلاب یا كودتا در آینده نزدیك غیرممكن است.»
بخش فرهنگ پایداری تبیان
منبع: سایت دوران، پایگاه جامع تاریخ معاصر ایران