تا حالا دقت کردی! که عبرت بگیری!
عبرتها به وسعت دنیا گسترده است. هر پدیده، آیهاى از آیات الهى است و پیامى دربردارد. هر كس دیدهاى عبرت بین داشته باشد، مىتواند از لابلاى پدیدهها، پیامها را دریابد. براى آگاهى و بیدارى انسان هشدارها داده شده است و عبرتها بىپرده و آشكار رخ نمودهاند. به فرموده امیرالمۆمنین علیه السلام، اگر انسان چشم باز كند و ببیند، وسایل بینایى او فراهم است، و اگر گوش شنوا داشته باشد، سخنان حق گفته شده است و اگر اهل هدایت باشد، وسایل هدایت فراهم است.
ولى افسوس كه از این همه منابع عبرتآموز، اندكى از مردم پند مىگیرند و بخش عظیمى از مردم چشم عبرتبین ندارند و همچنان در شهوات نفس و غفلتها گرفتارند:
مَا اَكْثَرُ العِبَرُ وَ اَقَلُّ الاِعْتِبَارُ.
عبرتها چه بسیارند و عبرت گیرچه كم!
تاریخ و حوادث مختلف آن، از ابتداى آفرینش تاكنون، از مهمترین و اصلىترین منابع عبرتآموزى است كه در منابع اسلامى به صورت گستردهاى به آن اشاره شده است. بخش عظیمى از آیات قرآن، ذكر مباحث تاریخى در قالب داستان، قصه و خاطره تاریخى است و همه اینها با هدف پندآموزى و عبرتدهى به مخاطبان صورت گرفته است. زیرا غالبا پس از ذكر هر قصه یا جریان تاریخى، به این هدف اشاره شده است. مثلاً، پس از ذكر داستان حضرت یوسف علیه السلام، به عنوان نتیجه تربیتى آن، چنین مىفرماید:
«لَقَدْ كَانَ فِى قِصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لاُِولِى الاَلْبَابِ، مَا كَانَ حَدِیثا یُفْتَرى وَ لكِنْ تَصْدِیقَ الّذِىَ بَیْنَ یَدَیْهِ وَ تَفْصِیلَ كُلِّ شَىءٍ وَ هُدَىً وَ رَحْمَةً لِقَوْمٍ یُۆمِنُونَ.
در سرگذشت آنها درس عبرتى براى صاحبان اندیشه بود! اینها داستان دروغین نبود؛ بلكه وحى آسمانى است، و هماهنگ است با آنچه پیشروى او (از كتاب آسمانى پیشین) قرار دارد، و شرح هر چیزى (كه پایه سعادت انسان است)؛ و هدایت و رحمتى است براى گروهى كه ایمان مىآورند!
امیرالمۆمنین علیه السلام نیز در نهجالبلاغه، بخش عظیمى از تلاش خود را به بیان عبرتهاى تاریخى اختصاص داده است. به عنوان نمونه به چند مورد اشاره مىشود:
ـ وَ اِنَّ لَكُمْ فِى القُرُونِ السَّالِفَةِ لَعِبَرةٌ. اَیْنَ العَمَالِقَةُ وَ ابْنَاءُ العَمَالِقَةِ، اَیْنَ الْفَرَاعِنَةُ وَ اَبْنَاءُ الفَرَاعِنَةُ.
همانا در قرنهاى گذشته براى شماعبرتى است، عمالقه (پادشاهان حجاز و یمن) و فرزندانشان كجا رفتند؟ فرعونها و فرزندانشان كجایند؟
اهدافى مانند بیدارى قلوب، درك عاقبت پیشینیانى كه از نظر قدرت و قوت و خدم و حشم بر انسانهاى كنونى برترى داشتند، درك عاقبت گنهكاران و دروغگویان، درك چگونگى خلقت و عظمت آن و دیدن شگفتیهاى خلقت و... كه هر كدام از آن به تنهایى براى پنددهى و عبرتآموزى به انسان كافى است
واعْتَبِروا بِمَا قَدْ رَأَیْتُمْ مِنْ مَصَارِعِ الْقُرُونِ قَبْلَكُمْ، قَدْ تَزَایَلَتْ اَوْ صَالُهُمْ، وَزَالَتْ أَبْصَارُهُمْ وَأَسْمَاعُهُمْ، وَذَهَبَ شَرَفُهُمْ وَعِزُّهُم.
ـو از آنچه برگذشتگان شما رفت عبرت گیرید كه چگونه بندبند اعضاى بدنشان از هم گسست، چشم و گوششان نابود شد و شرف و شكوهشان از خاطرهها محو گردید.
ـ فَاعْتَبِرُوا بِمَا اَصَابَ الاُمَمُ المُسْتَكْبِرینَ مِنْ قَبْلِكُمْ مِنْ بَأسِ اللّهِ وَصَوْلاتِهِ وَوَقَایِعِهِ وَمَثُلاَتِهِ.
از آنچه از عذاب و صولت خدا و وقایع و عقوبتهاى او به امتهاى مستكبر پیش از شما رسید پند گیرید.
ـ و احْذَرُوا مَانُزِّلَ بِالاْءُمَمِ قَبْلَكُمْ مِنَ الْمَثُلاَتِ بِسُوءِ الاَْفْعَال
از كیفرهایى كه در اثر كردار بد و كارهاى ناپسند بر امتهاى پیشین واقع شده برحذر باشید.
ـ فَاعْتَبِرُوا بِحَال وَلَدِ اِسْمَاعِیلَ وَبَنِىاِسحقِ وَ بَنِىیَعْقُوبَ عَلَیْهِمِ السَّلامُ
از حال فرزندان اسماعیل، فرزندان اسحاق و فرزندان یعقوب عبرت گیرید.
امام علیه السلام با بیان سرگذشت اقوام و ملل گذشته و توصیف زندگى و مرگ آنها، مردم را به عبرتگیرى از سرانجام نیك و بد آنها فرامىخواند. مربیان نیز مىتوانند در تربیت متربیان خود، از همین روش بهره بگیرند و با بیان تاریخ و حوادث تلخ و شیرین آن، درس زندگى به آنها بیاموزند. بررسى این سرگذشتها، متربیان را با مباحثى آشنا خواهند ساخت كه در پرتو آن به نكاتى دست خواهند یافت كه در سیر و سلوك آنها، تأثیر عمیقى مىگذارد. نكاتى مانند:
1. خداوند مفسدان را به سبب فساد و ظلمشان هلاك مىكند.
2. تأخیر توبه و ندامت تا زمان نزول بلا سودى به حال انسان ندارد.
3. خداوند بندگان مۆمنش را یارى مىدهد و در دل دشمنان آنها رعب و وحشت ایجاد مىكند.
4. خداوند فتنهها و توطئههاى منافقین و بدخواهان را خنثى مىكند.
5. تغییر سرنوشت انسانها، به خواست و رفتار خود آنها بستگى دارد.
و دهها نكات تربیتى دیگر كه همگى درسها و عبرتهایى هستند كه تربیتآموزان خردمند مىتوانند به آنها دست یابند و آنها را در زندگى خود بهكار بندند.
براى سهولت دستیابى این افراد به این نتایج گرانبها، بهتر است مربى قبل از بیان تاریخ، سۆالاتى در همین زمینه طرح كند و اذهان آنان را آماده سازد. او به هنگام بیان تاریخ، با طرح سۆالاتى دیگر، به تجزیه و تحلیل آن بپردازد و نكات ارزشى و یا ضد ارزشى داستان را با كمك آنها مشخص كند و در پایان، موقعیت كنونى تربیتآموزان را با آن پیشآمدها تطبیق دهد و عبرتها و درسهاى آن را بیان كند. البته گاهى هم بهتر است نتیجهگیرى را به خود آنان واگذار نماید.
نكته قابل توجه اینكه به موازات مطالعه تاریخ، با سیر و سفر در آفاق و انفسنیز، مىتوان به همان نتایج دست یافت. به عبارتى دیگر، بیان تاریخ و سیر و سفر در روى زمین، دو روى یك سكهاند كه یكى از طریق حس شنوایى و دیگرى از طریق حس بینایى، انسان را به تفكر و اندیشه در سرگذشت پیشینیان فرا مىخواند. تاریخ فقط حوادث وقوع یافته و عكسهاى خشك و بىروح آنها را براى ما مجسم مىسازد، در حالى كه آثار باقیمانده از دورانهاى قدیم، در نقاط مختلف كره زمین، اسناد زنده و گویایى است كه اشكال و صور و نقوش دل و روح، تفكرات، قدرت و عظمت و یا حقارت و زبونى اقوام گذشته را به ما نشان مىدهد. ویرانه كاخهاى ستمگران، بناهاى شگفتانگیز اهرام مصر، برج بابل و كاخهاى كسرى، آثار تمدن قوم سبأ و هزاران آثار بهجاى مانده از اقوام گذشته در گوشه و كنار جهان، هر یك در عین خاموشى، هزاران زبان دارند و سخنها مىگویند.
قرآن كریم در آیاتى گوناگون و گاه به صورت امر، انسان را به سیر در زمین دعوت مىكند.
امام علیه السلام با بیان سرگذشت اقوام و ملل گذشته و توصیف زندگى و مرگ آنها، مردم را به عبرتگیرى از سرانجام نیك و بد آنها فرامىخواند. مربیان نیز مىتوانند در تربیت متربیان خود، از همین روش بهره بگیرند و با بیان تاریخ و حوادث تلخ و شیرین آن، درس زندگى به آنها بیاموزند
سِیرُوا فِى الاَرْضِ فَانْظُرُوا كَیْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُجْرِمِینَ.
در روى زمین سیر كنید و ببینید عاقبت كار مجرمان به كجا رسید!
و در آیهاى دیگر در قالب استفهام انكارى مردم را به این امر فرا مىخواند.
این فراخوانى، اهداف مقدسى را دنبال مىكند كه در آیات مختلف به آن اشاره شده است. اهدافى مانند بیدارى قلوب، درك عاقبت پیشینیانى كه از نظر قدرت و قوت و خدم و حشم بر انسانهاى كنونى برترى داشتند، درك عاقبت گنهكاران و دروغگویان، درك چگونگى خلقت و عظمت آن و دیدن شگفتیهاى خلقت و... كه هر كدام از آن به تنهایى براى پنددهى و عبرتآموزى به انسان كافى است.
امیرالمۆمنین علیه السلام نیز مطالعه آثار گذشتگان را وسیله عبرت و مایه هشدار مىداند:
اَوَ لَیْسَ لَكُمْ فِى آثَارِ الاَوَّلِینَ مُزْدَجِرٌ وَ فى آبائِكُم الْماضین تَبْصِرَةٌ وَ مُعْتَبِرٌ انْ كُنْتُمْ تَعْقِلُونَ؟
آیا براى شما در آثار پیشینیان وسیله عبرتى نیست كه شما را (از كرداربد) بازدارد؟ و آیا اگر اندیشه كنید در زندگى پدران خود، آگاهى و عبرتآموزى نیست؟
و در جاى دیگر آن حضرت، از تأثیر و نفوذ این آثار بىزبان، در چشمان عبرتگیر و گوشهاى شنوا سخن مىگوید:
و اگرچه آثارشان محوشده و اخبارشان منقطع گشته است، ولى چشمهاى عبرت بین، آنها را مىنگرد و گوش هوش، اخبارشان را مىشنود و با غیرزبان خود با ما حرف مىزنند.
به هر حال سیر در زمین و به تعبیر امروزى، جهانگردى و گردشگرى، یكى از شیوههاى عبرتآموزى است كه مربیان مىتوانند از این طریق، تربیتآموزان خود را در موقعیت عبرت و تأثیرپذیرى از آثار به جاى مانده از پیشینیان قرار دهند. چرا كه جهانگردى با هدف عبرتآموزى، قلب انسان را خاشع و دانا، چشم او را بینا و گوش وى را شنوا مىگرداند و از خمودى و جمود رهایى مىبخشد.
منبع: عبرت و تربیت در قرآن و نهجالبلاغه محمدرضا قائمى مقدم