تبیان، دستیار زندگی
این شیطان نیست كه دست آدمى را گرفته با اجبار او را برده خود مى‏سازد، بلكه این خود انسان است كه نخست همه وسایل سه گانه را از كار مى‏اندازد و تحریكات آن‏ها را در درون خود خنثى مى‏نماید و دست بردگى به سوى شیطان دراز مى‏كند و سپس آن موجود پلید شریك زندگى او م
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

بدبختی های پیروان شیطان

امام علی

امام عاشقان، مولاى عارفان، امیرمۆمنان علیه السلام درباره شیطان و شرورش و درباره پیروان شیطان و بدبختى‏هاشان در «نهج‏البلاغة» مى‏فرماید:

مردمى هستند كه شیطان را تكیه‏گاه شۆون زندگى خود قرار دادند و شیطان هم آنان را در پلیدى و فریبندگى شركاى خود نمود، این موجود پلید در درون سینه‏هاى آنان تخم گذارد و جوجه درآورد حركت كرد و تدریجاً در آغوش آنان نشست.

آن مطرود ازل و ابد با چشمان آنان مى‏نگرد و با زبان‏هایشان سخن مى‏گوید، نتیجه این شد كه آنان را مركبى براى راندن در لغزشگاه‏ها نمود و خطا و انحراف را در دیدگاه آنان بیاراست، در زندگى رفتار كسى را پیش گرفتند كه شیطان او را در سلطه خود شریك نموده، باطل را از زبانش بیرون بیاورد.

سلطه شیطان‏

شارح «نهج البلاغة» علامه جعفرى در توضیح این جملات مى‏گوید:

درست است كه كار شیطان اغوا و فریب دادن اولاد آدم است، ولى فعالیت او از آراستن خطاها و گناهان تجاوز نمى‏كند.

این موجود پلید هرگز مانند یك عامل جبرى مردم را به بدبختى و سقوط نمى‏كشاند و چنان كه در قرآن مجید آمده است: كار او وعده‏هاى دروغین و آرایش‏هاى بى‏اساس مى‏باشد.

خداوند رحمان انسان‏ها را به وسیله عقول و وجدان‏ها و پیامبران از اغواها و فریبكارى‏هاى شیطان برحذر داشته است، سه وسیله مزبور قدرتى بیش از تحریكات شیطان دارا مى‏باشند كه به خوبى مى‏توانند دغل‏كارى‏هاى شیطان را خنثى نمایند.

بنابراین، این شیطان نیست كه دست آدمى را گرفته با اجبار او را برده خود مى‏سازد، بلكه این خود انسان است كه نخست همه وسایل سه گانه را از كار مى‏اندازد و تحریكات آن‏ها را در درون خود خنثى مى‏نماید و دست بردگى به سوى شیطان دراز مى‏كند و سپس آن موجود پلید شریك زندگى او مى‏گردد، این مطلب در مواردى از قرآن مجید چنین بیان شده است.

و شیطان [در قیامت‏] هنگامى كه كار [محاسبه بندگان‏] پایان یافته [به پیروانش‏] مى‏گوید: یقیناً خدا [نسبت به برپایى قیامت، حساب بندگان، پاداش و عذاب‏] به شما وعده حق داد، و من به شما وعده دادم [كه آنچه خدا وعده داده، دروغ است، ولى مى‏بینید كه وعده خدا تحقّق یافت‏] و [من‏] در وعده‏ام نسبت به شما وفا نكردم، مرا بر شما هیچ غلبه و تسلّطى نبود، فقط شما را دعوت كردم [به دعوتى دروغ و بى‏پایه‏] و شما هم [بدون اندیشه و دقت دعوتم را] پذیرفتید، پس سرزنشم نكنید، بلكه خود را سرزنش كنید، نه من فریادرس شمایم، و نه شما فریادرس من، بى‏تردید من نسبت به شرك‏ورزى شما كه در دنیا درباره من داشتید [كه اطاعت از من را هم چون اطاعت خدا قرار دادید] بیزار و منكرم؛ یقیناً براى ستمكاران عذابى دردناك است.

درست است كه كار شیطان اغوا و فریب دادن اولاد آدم است، ولى فعالیت او از آراستن خطاها و گناهان تجاوز نمى‏كند. این موجود پلید هرگز مانند یك عامل جبرى مردم را به بدبختى و سقوط نمى‏كشاند و چنان كه در قرآن مجید آمده است: كار او وعده‏هاى دروغین و آرایش‏هاى بى‏اساس مى‏باشد

ملاحظه مى‏شود كه شیطان به عنوان یك عامل جبرى، فرزندان آدم را به تباهى نمى‏كشد، بلكه وعده‏هاى دروغین مى‏دهد و خطاكارى‏ها را مى‏آراید و بس.

بنابراین ملامت كردن شیطان بى‏مورد خواهد بود، همین مسئله درباره نفس (مدیر غرایز حیوانى) آدمى نیز وجود دارد، به این معنى كه آدمى در روز قیامت نمى‏تواند گناهان و انحرافات خود را به گردن نفس بیندازد و بگوید:

چون خدا به من نفس داده بود، لذا مرتكب گناه شدم؛ زیرا تحریكات و فعالیت‏هاى غرایز حیوانى به مدیریت نفس در برابر نیروهاى عقل و وجدان و فریاد پیامبران عظام قابل توجیه و مهار كردن بوده، هرگز به درجه عامل جبرى نمى‏رسد.

در این كه شیطان را سلطه و زورى نسبت به آدمیان نیست، باز در قرآن مجید مى‏خوانیم:

[وَ اسْتَفْزِزْ مَنِ اسْتَطَعْتَ مِنْهُمْ بِصَوْتِكَ وَ أَجْلِبْ عَلَیْهِمْ بِخَیْلِكَ وَ رَجِلِكَ وَ شارِكْهُمْ فِی الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ وَ عِدْهُمْ وَ ما یَعِدُهُمُ الشَّیْطانُ إِلَّا غُرُوراً* إِنَّ عِبادِی لَیْسَ لَكَ عَلَیْهِمْ سُلْطانٌ وَ كَفى‏ بِرَبِّكَ وَكِیلًا] .

از آنان هر كه را توانستى با آوازت [به سوى باطل‏] برانگیز، و [براى راندنشان به سوى طغیان و گناه‏] با سواره‏ها و پیاده‏هایت بر آنان بانگ زن، و با آنان [از راه سوق دادنشان به حرام‏] در اموال و [از طریق وسوسه كردنشان به زنا] در اولاد شریك شو، و به آنان وعده [دروغ‏] بده [كه از قیامت، حسابرسى، بهشت و دوزخ خبرى نیست‏] و شیطان آنان را جز از روى باطل‏ و دروغ وعده نمى‏دهد.* [ولى آگاه باش كه‏] یقیناً تو را بر بندگانم هیچ تسلّطى نیست، و كافى است كه پروردگارت نگهبان و كارساز [آنان‏] باشد.

شیطان

مقصود از شركت شیطان در اموال و اولاد و سایر شۆون زندگى، شركت محسوس و عینى نیست كه مانند یك پدیده فیزیكى قابل مشاهده باشد، بلكه منظور شریك شدن او در هدف‏گیرى‏ها و انتخاب وسایل و سایر عوامل محرك انسانى در اندیشه و گفتار و رفتار مى‏باشد، مانند شركت نفس كه مدیریت غرایز حیوانى را دارد و در شۆون زندگى داخل در هدف‏گیرى‏ها و انتخاب وسایل و سایر عوامل محرك مى‏گردد.

سهم آدمى در این شركت، گاهى به قدرى تقلیل پیدا مى‏كند كه شۆون زندگى آدمى تا حدّ مالكیت انحصارى شیطان و هوا و هوس در مى‏آید، این حد از تبهكارى در قرآن مجید در آیه زیر گوشزد شده است:

[أَ رَأَیْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ أَ فَأَنْتَ تَكُونُ عَلَیْهِ وَكِیلًا] آیا كسى كه هواى [نفسش‏] را معبود خود گرفته دیدى؟ آیا تو مى‏توانى كارساز ونگهبان او باشى [كه او را به میل خود به راه راست هدایت كنى؟].

شیطان این موجود پلید در درون سینه‏هاى آنان تخم گذارد و جوجه درآورد و حركت كرد و تدریجاً در آغوش آنان نشست.

آن سینه آدمى كه جایگاه دل است و دل آدمى كه جایگاه تجلى انوار الهى است و انوار الهى كه از خورشید عظمت خداوندى تشعشع مى‏كند، با پیروى از شیطان مبدل به قفسه و آشیانه دائمى شیطان مى‏گردد.

معناى قفسه شیطان بودن آن نیست كه واقعاً یك موجود فیزیكى در سینه آدمى‏ داخل شده در گوشه‏اى مى‏نشیند و شروع به امر و نهى مى‏كند، بلكه همان طور كه امیرالمۆمنین علیه السلام مى‏فرماید:

این موجود پلید كه نمود فیزیكى ندارد، همه سطوح روانى را اشغال نموده خیالات و توهمات و وسوسه‏ها و شك و تردیدها را در آن سطوح تولید مى‏كند و مالك مطلق آن سطوح مى‏گردد.

این شیطان نیست كه دست آدمى را گرفته با اجبار او را برده خود مى‏سازد، بلكه این خود انسان است كه نخست همه وسایل سه گانه را از كار مى‏اندازد و تحریكات آن‏ها را در درون خود خنثى مى‏نماید و دست بردگى به سوى شیطان دراز مى‏كند و سپس آن موجود پلید شریك زندگى او مى‏گردد

كلمه درج اشاره لطیفى به این حقیقت دارد كه این تسلّط به تدریج انجام مى‏گیرد و چنان نیست كه وجدان و عقل و فطرت پاك آدمى ناگهان از درون وى محو شوند و شیطان فوراً جاى آن‏ها را بگیرد.

اندك اندك راه زد سیم و زرش‏

مرگ و جسك نوفتاد اندر سرش‏

عشق گردانید با او پوستین‏

مى‏گریزد خواجه از شور و شرش‏

اندك اندك روى سرخش زرد شد

اندك اندك خشك شد چشم ترش‏

وسوسه و اندیشه بروى درگشاد

راند عشق لا ابالى از درش‏

اندك اندك شاخ و برگش خشك گشت‏

چون بریده شد رگ بیخ آورش‏

اندك اندك دیو شد لا حول گو

سست شد در عاشقى بال و پرش‏

عشق داد و دل بر این عالم نهاد

در برش زین پس نیاید دلبرش

پیروى از شیطان به تدریج، خود انسان را تبدیل به یك شیطان علیه سایر انسان‏ها مى‏كند چنانچه مى‏فرمایند:

دیروز انسان‏هایى بودند كه مختصات انسانیت در وجود آنان فعالیت مى‏كرد، راه مى‏رفتند و دست دیگران را هم براى سلوك در مسیر كمال مى‏گرفتند، تدریجاً آن مختصات را از دست دادند، امروز به قهقرا مى‏روند و سدّ راه رهگذران كمال‏

شده‏اند، اكنون با هر فرد و گروهى كه ارتباط برقرار كنند منحرفش خواهند كرد، بنابراین انسان‏هایى بودند كه امروز مبدل به شیاطین شده، رهزنى رهروان كمال را پیشه خود ساخته‏اند، این است معناى شیاطین الانس.

وقتى كه هدف‏گیرى‏ها و اندیشه‏هاى آدمى جنبه شیطانى داشته باشد او با داشتن صورت آدمى مبدل به شیطان مى‏گردد.

بخش نهج البلاغه تبیان


منبع: شیطان از دیدگاه امام على علیه السلام‏؛ نوشته: حضرت آیت الله حسین انصاریان

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.