خاقانی شروانی
(وفات 595 هـ)
افضلالدین بدیل بن علی خاقانی از پدری درودگر و مادری رومی كه اسلام اختیار كرده بود به وجود آمد. خاقانی از عمّش كافیالدین كه مردی طبیب و فیلسوف بود دانش آموخت و چندی هم در خدمت ابوالعلاء گنجوی شاعر تلمّذ كرد و در علوم ادبی سرآمد شد. در همین زمان به یاری استادش به خدمت خاقان اكبر راه یافت و تخلّص «خاقانی» را از وی گرفت. دو بار به زیارت حرمین شریفین مشرّف شد و چندی نیز به زندان افتاد. در آخر عمر به گوشهگیری روی آورد و در تبریز اقامت گزید و در همین شهر بدرود حیات گفت. خاقانی علاوه بر دیوان شعر؛ مثنوی تحفةالعرافین دارد كه پس از بازگشت از سفر حج سروده. خاقانی از قصیده سرایان و از اركان شعر فارسی است. مضامین دشوار و تعاریض دیریاب در اشعارش فراوان است. آثارش به طبع رسیده است.در شكایت از جهان و مدح پیغمبراكرم
صلی الله علیه و آله و سلّمقحط وفاست در بنه آخرالزمان | |
هان ای حكیم، پرده عزلت بساز، هان | |
در دم سپید مهره1 وحدت به گوش دل | |
خیز از سیاه خانه2 وحشت به پای جان | |
هم با عدم پیاده فرو كن به هشت نطع3 | |
هم با قدم، سوار برون شو به هفت خوان4 | |
سودای این سواد5مكن بیش در دماغ | |
تكلیف این كثیف منه بیش بر روان | |
فلسی شمر ممالك این سبز بارگاه6 | |
صفری شمر فذلك7 این تیره خاكدان | |
جیحون آفت است و بر او آبگینه پل | |
كهپایه بلاست بر او غول دیدهبان | |
تو غافل و سپهر كشنده رقیب 8 تو | |
فرزانه خفته و سگ دیوانه پاسبان | |
هر لحظه هاتفی به تو آواز میدهد: | |
كاین دامگه نه جای امان است الامان! | |
آواز این خطیب الهی تو نشنوی | |
كز جوش غفلت است ترا گوش دلگران | |
خود را درم خرید رضای خدای كن | |
دامن از این خدای فروشان، فرو نشان | |
از«لا» رسی بهصدر شهادت كه عقل را | |
از «لا» و «هو» ست مركب لاهوت زیر ران9 | |
«لا» زان شد اژدهای دو سر تا فروخورد | |
هر شرك و شك كه در ره«الاّ» شود عیان10 | |
بنمود صبح صادق دین محمّدی | |
هین در ثناش باش چو خورشید صد زبان | |
دندانههای تاج بقا شرع مصطفی است | |
عقل آفرینش از بن دندان كند ضمان | |
آن شاهد«العمرك11» و شاگرد «فاستقم12» | |
مخصوص«قم فانذر13» و مقصود«كن فكان»14 | |
آدم به گاهواره او بوده شیرخوار | |
«ادریس» هم به مكتب او گشته درس خوان | |
هم عیب را به عالم اشرار پردهپوش | |
هم غیب را ز عالم اسرار ترجمان | |
او سرو جویبار الهی و نفس او | |
چون سرو در طریقت هم پیر و هم جوان | |
مه را دو نیمه كرده به دست چو آفتاب | |
سایه نه بر زمینش و از ابر سایبان15 | |
حبلالله است معتكفان را دو زلف او | |
هم روز عید و هم شب قدر اندر او نهان | |
بر بام سدره تا در «ادنی» فكنده رخت | |
روحالقدس دلیلش و معراج نردبان16 | |
هر داستان كه آن نه ثنای محمد است | |
دستان كاهنان شمر آن را نه داستان | |
از جسم بهترین حركاتی صلوة بین | |
وز نفس بهترین سكناتی صیام دان | |
یا رب دل شكسته و دین درست ده | |
كآنجا كه این دو نیست و بالی است بیكران | |
«خاقانی» از زمانی به فضل تو در گریخت | |
او را امان ده از خطر آخرالزمان |
در نعمت حضرت خاتم النبیّین
صلی الله علیه و آله و سلّمزرّین صدفی جواهر افزای | |
در بحر كف محمّدت جای | |
هر چند ردای زر نمائی | |
تاری ز ردای مصطفائی | |
میخ زری از پی بهارا17 | |
مر حلقه درع مصطفی را | |
در دامن درع آن مظفّر | |
نه چرخ ز حلقهای است كمتر | |
هر درع كه دست كبریا یافت | |
خاص از پی قدّ مصطفی بافت | |
در دست رضای آن مطهّر | |
دستنبوی است خلد انور | |
در دارالملك سرّ قرآن | |
خطبه ابدی به نام او دان | |
و ایزد كه قسم به جانش خوردهست | |
سجّادهش ادیم خاك كردهست18 | |
هر شب كه عمود صبح شد راست | |
خاص از پیكوس كوب او خاست | |
خیمه زده شرع در جنابش | |
حبلالله المتین طنابش | |
بگرفته جهان و هفت سقفش | |
پس كرده به وفق شرع وقفش | |
دنیا كه دو روزه كاخ و كوخی است | |
در راه محمّدی كلوخی است | |
هر كو سوی خوان مصطفی تافت | |
از فرّ و بهیش فربهی یافت | |
چون عید بقا رسید ناچار | |
قربانش كنند بهر مختار |
پینوشتها:
1-سفید مهره: نوعی صدف كه از استخوان وی بوق سازند (فرهنگ معین) دردم: یدم، بنواز.2-زندان،
3-هشت نطع: ظاهراً هشت فلك است (فلكالبروج یا (فلك ثوابت)- فلك زحل – فلك مشتری- فلك مریخ- فلك آفتاب- زهره- عطارد- قمر). ظاهراً به قرینه الفاظ (سواره) و (پیاده) اشارهای به (شطرنج) دارد.
4-هفت طبقه زمین، هفت آسمان (لغتنامه).
5-شهر، دیار، سرزمین.
6-آسمان.
7-خلاصه- تتمه حساب، باقیمانده حساب.
8-نگهبان.
9- «لا» حرف نفی- نفی غیرالله- لااله الا الله (= الاّ هو).
برخی گفتهاند: لاهوت از (لاه) است و (وت) را از جهت مبالغه بدان ملحق كردهاند منظور: عالم غیب و عالم معنوی و الهی است.
10-اشاره است به كلمه طبّه: «الا اله الاّ الله»: نفی هر معبودی جز خداوند متعال.
11-اشاره دارد به آیه شریفه 72 سوره حجر: لعمرك انهم لفی سكرتهم یعمهون.
12-اشاره است به آیه: فاستقم كما امرت و من تاب معك... (آیه112سوره هود).
13-اشاره است به آیه 1و 2 سوره مدّثر: یا ایّها المدّثر قم فانذر كه خطاب به پیامبر اكرم(ص) است جهت انذار خلق.
14-شاعربه خداوند نظر دارد كه هستی را به امر و اراده خود بوجود آورده است. ظاهراً به جای: «كن فیكون» كه در آیات بینات قرآن آمده «كن فكان» را به كار برده است.
15-این بیت اشاره دارد به معجزات رسول اكرم(ص): شقالقمر- سایه نداشتن و سایه گستردن ابر بر وجود مقدّس حضرت خاتم النبیین(ص).
16-اشاره است به معراج رسول اكرم(ص).
17-از جهت بها و ارزش پیدا كردن.
18- رك: شماره 11 همین بخش- و نیز به حدیث: و جعلت لی الارض مسجداً و ترابها طهوراً (دعائم الاسلام، قاضی مغربی، ج1، ص120 چاپ دارالمعارف مصر، 1383 هـ.).
*دیوان خاقانی شروانی، به كوشش دكتر ضیاءالدین سجّادی ، انتشارات زوّار 1338 هـ. ش تهران صفحه 308.
*مثنوی تحفه العراقین، حكیم اجّل خاقانی شروانی، حواشی و تعلیقات دكتر یحیی قریب، شركت سهامی كتابهای جیبی، تهران1357هـ. ش، ص22.