تبیان، دستیار زندگی
یکی از بزرگترین شاعران ایران زمین، حکیم نظامی گنجوی است که از صاحبان سبک و بزرگترین داستان سرای زبان پارسی است که با خلق آثاری ارجمند برای همیشه جاودانه ماند.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

لیلی و مجنون

بخش اول


یکی از بزرگترین شاعران ایران زمین، حکیم نظامی گنجوی است که از صاحبان سبک و بزرگترین داستان سرای زبان پارسی است که با خلق آثاری ارجمند برای همیشه جاودانه ماند.

لیلی و مجنون

نظامی شاعری است بزرگ با آثار متعدد و متنوع و ما بر آنیم که در این مقاله و مقالاتی دیگر در اینده ای نزدیک مروری بر آثار او داشته باشم.

موضوع این مقاله پرداختن و مرور غم نامه او یعنی افسانه معروف و مشهور عرب، داستان "لیلی و مجنون" است.

این کتاب از دوبخش مقدمه و داستان اصلی تشکیل شده است.

بخش مقدمه کتاب مانند سایر آثار شاعران بزرگ و با ایمان، با حمد و ستایش خداوند آغاز می شود:

ای نامِ تو بهترین سرآغاز

بی نامِ تو نامه کی کنم باز؟

ای یاد تو مونس روانم

جز نام تو نیست بر زبانم

ای کارگشای هر چه هستند

نامِ تو کلید هر چه بستند

ای هیچ خطی نگشته ز اول

بی حجت نامِ تو مسّجل

ای هست کن اساس هستی

کوته ز درت درازدستی

ای خطبه تو تبارک الله

فیض تو همیشه بارک الله

ای تو به صفات خویش موصوف

ای نهی تو منکر، امر معروف

پیش تو نه دین نه طاعت آرم

افلاس تهی شفاعت آرم

تا غرق نشد سفینه در آب

رحمت کن و دستگیر و دریاب

زان پیش کاجل فرا رسد تنگ

و ایام عنان ستاند از چنگ

ره باز ده از ره قبولم

بر روضه تربت رسولم

نظامی در این ابیات با آوردن صدو پنج بیت ضمن وصف و ستایش خدا و شمردن صفات مختلف، خواستار لطف، رحمت و بخشش حق تعالی است.

پس از حمد و ستایش حق به نعت حضرت رسول می پردازد.

ای شاهسوار ملک هستی

سلطان خرد به چیره دستی

ای ختم پیمبران مرسل

حلوای پسین و ملح اوّل

ای حاکم کشور کفایت

فرمانده فتوی ولایت

هرک آرد با تو خودپرستی

شمشیر ادب خورد دودستی

ای خاک تو توتیای بینش

روشن به تو چشم آفرینش

نظامی در این ایبات با کلملت بسیار زیبا، حضرت رسول را نعت کرده و او دلیل آفرینش هستی می داند. پس از نعت حضرت درباره معراج ایشان صحبت می کند.

ای نقش تو معرجِ معانی

معراجِ تو نقل آسمانی

از هفت خزینه درگشاده

بر چار گهر قدم نهاده

از حوصله زمانه تنگ

بر فرقِ فلک زده شباهنگ

چون شب علمِ سیاه برداشت

شبرنگ تو رقص راه برداشت

خلوتگه عرش گشت جایت

پرواز پری گرفت پایت

سر بر زده از سرای فانی

بر اوج سرای امّ هانی

جبریل رسید طوق بر دست

کز بهر تو آسمان کمر بست

بر هفت فلک حلقه بستند

نظاره توست هرچه هستند

.....

نظامی عنوان می کند که وقتی قاصد شاه رسید و نامه را خواندم نه جرات داشتم که از این کار سر باز بزنم و نه اینکه رغبتی برای سرایش این داستان داشتم، تا اینکه فرزند ارجمندم –محمد- که مثال جان برایم عزیز است از من خواست تا همانگونه که داستان "خسرو شیرین" را به نظم در آوردم در مورد "لیلی و مجنون" هم این کار انجام دهم

نظامی پس از صحبت درباره معراج حضرت رسول، درباره آفرینش هستی هم ابیاتی می آورد و پس از دلیل سرایش این کتاب را عنوان می کند:

روزی به مبارکی و شادی

بودم به نشاط کیقبادی

ابروی هلالیم گشاده

دیوان نظامیم نهاده

صبح از گل سرخ دسته بسته

روزم به نفس شده خجسته

در خاطرم اینکه وقت کار است

کاقبال رفیق و بخت یار است

تا کی نفس تهی گزینم؟

وز شغل جهان تهی نشینم؟

در این ابیات نظامی عنوان می کند که یکروز با خوشی و شادی نشسته بود و دیوانش هم روبرویش قرار داشت. با خود فکر می کردم که تا کی می خواهم اینگونه بنشینم بهتر است که کار مفیدی انجام دهم. من در حال فکر به این موضوع بودم که:

در حال رسید قاصد از راه

آورد مثال حضرت شاه

بنوشته به خطِ خوبِ خویشم

ده پانزده سطر نغز بیشم

کای محرم حلقه غلامی

جادو سخن جهان، نظامی

از چاشنی دمِ سحرخیز

سحری دگر از سخن برانگیز

خواهم که به یاد عشقِ مجنون

رانی سخنی چو درّ مکنون

چون لیلی بکر اگر توانی

بکری دو سه در سخن نشانی

تا خوان و گویم: این شکر بین

جنبانم سر که: تاج سر بین

قاصد شاهِ وقت –شروانشاه- برای نطامی نامه ای می فرستد و با عناوین زیبا او را مخاطب قرار داده و از او می خواهد که داستان "لیلی و مجنون" را به نظم در آورد.

نظامی عنوان می کند که وقتی قاصد شاه رسید و نامه را خواندم نه جرات داشتم که از این کار سر باز بزنم و نه اینکه رغبتی برای سرایش این داستان داشتم، تا اینکه فرزند ارجمندم –محمد- که مثال جان برایم عزیز است از من خواست تا همانگونه که داستان "خسرو شیرین" را به نظم در آوردم در مورد "لیلی و مجنون" هم این کار انجام دهم. سرانجام نظامی راضی شده و کار را با بی میلی شروع می کند و به گفته خودش در مدت زمانی کمتر ازچهار ماه، چهار هزار بیت را می سراید.

این چارهزار بیت اکثر                                     شد گفته به چار ماه کمتر

سپس ابیاتی را در مدح "شروانشاه"، سپردن فرزندش به او و شکایت از حسودان آورده و به نصیحت فرزندش می رسد و با ابیاتی بسیار زیبا او را نصیحت می کند، گویی که غیر مستقیم تمام فرزندان ایران را نصیحت می کند.

ای چارده ساله قرة العین

بالغ نظر علوم کونین

آن روز که هفت ساله بودی

چون گل به چمن حواله بودی

واکنون که به چارده رسیدی

چون سرو بر اوج سر کشیدی

غافل منشین نه وقت بازیست

وقت هنر است و سرفرازیست

دانش طلب و بزرگی آموز

تا به نگرند روزت از روز

چون شیر به خود سپه شکن باش

فرزند خصال خویشتن باش

دولت طلبی سبب نگه دار

با خلق خدا ادب نگه دار

نظامی به فرزندش می گوید که دیگر زمان بازی گذشته وقت فراگیری علم ودانش و کمال و ادب است و با زبانی بسیار شیوا راه و روش بزرگی را نه تنها به فرزند خود بلکه به تمام فرزندان این مرز و بوم آموزش می دهد.

سپس نکاتی را یادآوری می کند از جمله خوبی کم گویی، آنگاه به یاد رفتگانش شعر می سراید. سپس با ابیاتی کوتاه نکاتی از رازهای زندگی را از جمله فراموش کردن جسمپف سرکشی و عمر رفته، ترک خدمت شاهان، گرایش به قناعت و خرسندی، فروتنی و خوشرو بودن و خدمت به خلق از جمله مواردی است که نظامی با بیانی شیرین آنها را عنوان می کند.

سپس به داستان لیلی و مجنون می رسد.

ادامه دارد...

آسیه ترک بیاتانی

بخش ادبیات تبیان


منابع:

لیلی و مجنون، نظامی، تصحیح وحید دستگردی

تاریخ ادبیات، ذبیح الله صفا