تبیان، دستیار زندگی
تفویض در لغت به معنای واگذاردن و تسلیم امری به دیگری و حاکم کردن او در آن امر است. و در اصصلاح به معنای این است که خداوند کارهای بندگان را به خود آنان واگذار کرده است. هر چه بخواهند آزاد و رها و مستقل انجام می دهند و خداوند قدرتی بر افعال آنان ندارد.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

جبر و اختیار در کلام امام هادی علیه السلام

امام هادی


مبحث جبر و اختیار یکی از مهم ترین و چالش برانگیزترین مسائل عالم اندیشه بشری به حساب می آید. آدمیان از دیرباز همواره با این سۆال که آیا در انجام افعال خود مختارند یا نه؟ دست و پنجه نرم کرده اند. از طرفی پس از ظهور ادیان و تغییرات شگرف نظری که به وسیله‌ی جهان بینی های دینی ارائه شده است، شاخ و برگهای بیشتری به این مسئله داده شده است.


جبر در لغت

جبر در لغت در مقابل کَسر است به معنای شکسته را بستن، شکسته بندی و استخوان شکسته را اصلاح کردن، نیز به معنای نیکوگردانیدن حال و وادار کردن به کار نیز آمده است. جبر به معنای نفی فعل از انسان، ناظر به معنای دوم است. در نظر اهل جبر همان گونه که وجود انسان آفریده خداوند است فعل او نیز آفریده‌ی خداست و انسان خود در افعالش هیچ گونه تأثیری ندارد.

اختیار مصدر باب افتعال از ریشه‌ی «خ ی ر» در لغت به معنای انتخاب و گزینش، انتخاب خیر یا برگزیدن امری که در حقیقت و یا به حسب گمان خیر به شمار می آید.

تفویض در لغت به معنای واگذاردن و تسلیم امری به دیگری و حاکم کردن او در آن امر است. و در اصصلاح به معنای این است که خداوند کارهای بندگان را به خود آنان واگذار کرده است. هر چه بخواهند آزاد و رها و مستقل انجام می دهند و خداوند قدرتی بر افعال آنان ندارد.

در ادامه به بازخوانی کلام امام هادی در باب جبر و تفویض که در قالب نامه نگاشته شده است می پردازم.

در ابتدای رساله حضرت مقدمه ای می نویسند در باب اذعان تمامی فرق اسلامی بر صحت قرآن و شواهد و آیاتی که بر برگزیدگی علی بن ابیطالب ( علیه السلام) دلالت دارد.

سپس جهت ورود به بحث، روایتی از امام جعفر صادق نقل می کنند: « نه جبر است و نه تفویض، ولی مقامی است میان این دو...»

تفویض در لغت به معنای واگذاردن و تسلیم امری به دیگری و حاکم کردن او در آن امر است. و در اصصلاح به معنای این است که خداوند کارهای بندگان را به خود آنان واگذار کرده است. هر چه بخواهند آزاد و رها و مستقل انجام می دهند و خداوند قدرتی بر افعال آنان ندارد

حضرت به دنبال ارائه تعریفی از منزله بین المنزلتین حدیثی دیگر از امام صادق بیان می کنند:

« مردم درباره عقیده به قدر بر سه گونه اند: یکی پندارد کار به او واگذار شده است، و او خدا را در تسلطش سست دانسته و به هلاکت است، و یکی پندارد خدا جل و عز بنده ها را بر معصیت ها مجبور کرده است و به آنها تکلیف بیرون از طاقت و توان نموده، او هم خدا را در حکم خود ستم پیشه دانسته و به هلاکت است و یکی معتقد است خدا به بنده هایش تکلیفی کرده به اندازه طاقت و تکلیف بیرون از حد طاقت نکرده و چون کار خوب کند خدا را سپاس می گوید و چون کار بد کند از خدا آمرزش خواهد این مسلمانیست بالغ و درست. هر کس پیرو عقیده جبر و تفویض است و بدانها معتقد است برخلاف حق است و حق منزله بین المنزلتین است.

بنابر نظر معتقدان به جبر، خدا بنده های خود را به معاصی مجبور کرده است و با این حال آنان را عقاب می کند. چنین فردی خدا را ستمکار دانسته حال آن که خداوند در قرآن فرموده اند: پروردگارت به احدی ستم نمی کند(کهف،49)

اختیار

و اما نظر قائلان به تفویض این است که خداوند انسان را سرخود رها کرده و اختیار کامل به او داده و امور را به او واگذارده است.

اگر خدا انسان را به خود واگذارده بود، لازم می آمد هر آنچه انسان برگزیند مایه خشنودی خداوند باشد و انسان بابت آن مستوجب ثواب شود زیرا در حقیقت تکلیفی ندارد و این مطلب بر دو معنا دلالت دارد:

یک آن که بنده های خدا بر خدا چیره شدند و او را وادار کردند به پذیرفتن آنچه به رأی خود اختیار کردند.

دو آن که خدا در زیر فرمان گرفتن آنها درمانده است و اختیار کفر و ایمان را به خود آنها واگذار کرده است. و این امر با قدرت خدا منافات دارد و مخالف قرآن است که می فرماید: کفر را برای بنده هایش نمی پسندد و اگر شکرش کنید از شما راضی می شود. ( زمر،7)

از آنست آیاتی روشن که ام الکتابند و آیات دیگری مبهم اما آن کسانی که کجی در دل دارند پیروی از مبهم آن کنند به دنباله روی فتنه و دنباله روی از تأویلش در حالی که نمی دانند

نکته ای که حضرت ذکر می کنند و در پاسخ به شبهات وارد شده بر مسئله‌ی مذکوراست و در پایان رساله آمده این است که آیاتی در قرآن وجود دارد با این مضمون که:

« هر کس را خدا خواهد هدایت می کند و هر که را خواهد گمراه می سازد» و آیاتی از این دست. ایشان می فرمایند این آیات بر دو وجه است:

یک آن که از قدرت خدا آگاهی می دهد به عبارت دیگر خدا بر هدایت کردن هر که بخواهد و بر گمراه کردن هر که بخواهد، قادر است و هر گاه به قدرت خود، مردم را به هدایت و ضلالت وادار کند ثواب و مجازاتی بر عمل آنها حمل نمی شود.

دوم آن که مقصود از هدایت راهنمایی است همان طور که فرموده:

و اما قوم ثمود را هدایت کردیم یعنی راه حق را به آنها نشان دادیم و «خود کوری را بر رهیابی برگزیدند» (فصلت، 17)

اگر خدا آنها را به راه حق واداشته بود نمی توانستند به گمراهی روند.

نتیجه

حسن ختام کلام حضرت تذکر این نکته است که در صورتی که در قرآن با آیات مبهمی مواجه شدیم دلیل نمی شود که نظری دهیم برخلاف آیات روشن. همان طور که خداوند می فرمایند: از آنست آیاتی روشن که ام الکتابند و آیات دیگری مبهم اما آن کسانی که کجی در دل دارند پیروی از مبهم آن کنند به دنباله روی فتنه و دنباله روی از تأویلش در حالی که نمی دانند. همچنین در جای دیگر فرموده است: مژده بده به بنده هایم، آن کسانی که گفته را شنوند و از بهترش پیروی کنند آنها هستند که خدا آنها را هدایت کرده و آنانند همان خردمندان.

 فاطمه زین الدینی     

بخش اعتقادات شیعه تبیان


منابع:

تحف العقول، محمد حسن حرانی، به تصحیح علی اکبر غفاری انتشارات کتابفروشی اسلامیه

دایره المعارف بزرگ اسلامی ذیل مبحث جبر و اختیار

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.