به محبت های خدا پشت پا نزنیم
اولیای خدا میگویند گناه، یعنی پشت پا زدن به حبّ پروردگار عالم! گناه یعنی نافرمانی از کسی که انسان را دوست دارد و میخواهد او رشد کند.
خروج از بهشت، به دلیل حبّ خدا!
پروردگار عالم، وقتی بشر را به عنوان بهترین خلقت خودش، معرّفی کرد، عشق به او را، در راه هدایت او، تبیین فرمود. اولیاء خدا میگویند: از نشانه حبّ پروردگار عالم به بندهاش، همین بس که هیچگاه او را یله و رها نگذاشت.
حتّی تبیین به هبوط (همان که ابانا آدم و أمّنا حوّا(علیهما الصّلوة و السّلام) به زمین هبوط کردند)، گرچه به صورت ظاهر، عذاب برای انسان است، امّا اولیاء خدا میفرمایند: عین محبّت است و پروردگار عالم، از این طریق، میخواهد حبّش را نسبت به بندهاش به خوبی تبیین کند.
اولیاء خدا این مطلب را در جملهای، به خوبی، زیبایی و عالی تشریح کردند که انصافاً انسان میبیند فقط و فقط همین است. تعبیری که اولیاء خدا بیان کردند، این است: اگر پروردگار عالم، بشر را در جنّت، میبخشید؛ یعنی أبانا آدم و أمّنا حوّا(علیهما الصّلوة و السّلام) در جنّت توبه میکردند و مورد بخشش قرار میگرفتند؛ حبّ خودش را نمیتوانست به بندهاش تفهیم کند!
چون آن کسی که در ناز و نعمت ابدی جنّت است، نمیداند این ناز و نعمت و این که عزّوجلّ فرمود: همه عرش و فرش را برای تو خلق کردم، «خلقت الأشیاء لأجلک» و تو را هم برای خودم خلق کردم «و خلقتک لأجلی»؛ دلالت بر حبّ خدا به اوست.
این مطلب، اینقدر مهم است که پروردگار عالم میخواهد به أبانا آدم و أمّنا حوّا(علیهما الصّلوة و السّلام) و همه ما بیان بفرماید: من اینقدر شما را دوست دارم که سجده ملائکه بر شما را، به واسطه حبّم بر شما قرار دادم. امّا تخلّف شما، دلالت بر این است:
1. قدر حبّ من را نمیدانید.
2. همه این نعم متعلّق به شماست و شما، قدر نعمت را نمیدانید.
گناه؛ یعنی پشت پا زدن به حبّ خدا!
گناه، یعنی پشت پا زدن به حبّ پروردگار عالم!
پروردگار عالم بعضی مواقع برای اینکه این حبّ را به انسان تفهیم کند، به صورت ظاهر عذاب میآورد، امّا آن، عذاب نیست، بلکه عین رحمت است
این که اولیاء خدا، اصل خود گناه را برای انسان مهلک میدانند و به صغیره و کبیرهاش کاری ندارند، همین است. گناه یعنی نافرمانی از کسی که اینقدر تو را دوست دارد، به تو علقه دارد، حبّ به تو دارد و میخواهد تو رشد کنی و به تعالی برسی تا مصداق فرمایش احدیّت بشوی که فرمود: «إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلیفَة» .
تنها یک راه برای رسیدن به خلیفةاللّهی و درک حبّ خدا!
یک تعبیر بسیار عالی و زیبایی را شیخ بها(اعلی اللّه مقامه الشّریف)، آن شیخ العجائب، دارد. ایشان میفرمایند: گناه، در حقیقت نفهمیدن مقام قرب به حضرت احدیّت و قرار نگرفتن در مقام خلیفهاللّهی است.
بعد اضافه میفرمایند: تو گناه نکن، حبّش را خوب درک میکنی. تو گناه نکن، هر که باشی (نه این که معصوم باشی)، تالیتلو معصوم و خلیفةالله میشوی، فقط گناه نکن!
این هم که وقتی محضر اولیاء خدا میروید و میگویید: آقا! یک نسخهای به ما بده تا سریع به قرب الی الله برسیم؛ همهشان بیان میفرمایند: گناه نکنید، همین است. چون وقتی انسان، گناه نکرد، حبّ احدیّت را درک میکند!
چون دوستتان دارم، رهایتان نمیکنم!
وقتی پدرمان آدم و مادرمان حوّا(علیهما الصّلوة و السّلام) خطایی کردند، هر چند گناه محسوب نمیشود؛ امّا پروردگار عالم متوجّه شد این که اوّل سرچشمه است و خیلی طاهر و پاک است، قدر حبّ پروردگار عالم، قدر نعمت و قدر سجده را نمیداند، لذا برای این که حبّش را به او بچشاند، او را درون زمین آورد و بعد بیان فرمود: یک نمونه از اینکه میخواهم حبّم را به تو بچشانم، این است که تو را یله و رها نمیگذارم و دوستت دارم، «قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْها جَمیعاً فَإِمَّا یَأْتِیَنَّکُمْ مِنِّی هُدىً» . لذا از طرف من، برایتان هادی میآید، رهایتان نمیکنم و به حال خودتان واگذارتان نمیکنم؛ چون دوستتان دارم.
جدّی همینطور است هر کس، کسی را دوست داشته باشد، دائم برای او مراقب میگذارد. مَثلش، مَثل پدر نسبت به فرزند است که مدام به این و آن میسپارد و پرسوجو میکند که آقا! این در مدرسه، دانشگاه، محیط کار و ...، چه کار میکند؟ وضعیّتش چیست؟ به هر حال پارهتنش است و مراقب و مواظبش است.
هبوط؛ عذاب یا رحمت؟!
اولیاء خدا میگویند: پروردگار عالم بعضی مواقع برای اینکه این حبّ را به انسان تفهیم کند، به صورت ظاهر عذاب میآورد، امّا آن، عذاب نیست، بلکه عین رحمت است.
پس ما به صورت ظاهر هبوط پیدا کردیم، برای اینکه قدر نعمت و آن حبّ ذوالجلال و الاکرام را به خودمان درک کنیم. برای همین است که بعد از فرمان هبوط، فرمود: با این حال اینقدر دوستتان دارم، دلم نمیآید رهایتان کنم و برایتان هادی میفرستم.
دیدید وقتی پدر یا مادر از دست بچّه عصبانی شود، گوشش را میگیرد و به ظاهر ضربهای هم به او میزند و بیرونش میکند، امّا بعد یکی را میفرستد و میگوید: برو، به او بگو: اینطور است، این کار را نکن، پدرت دوستت دارد، مادرت دلش به سمت توست، دلش نمیخواهد تو بد شوی و ... . پروردگار عالم هم میفرماید: بندگان من! من شما را دوست دارم و به شما علقه دارم.
فرستادن دلسوزانی برای برگرداندن بندگان
شیخ بها(اعلی اللّه مقامه الشّریف) میفرماید: خدا حبّش را اینطور به بندگانش چشاند که بگوید: من هادی میفرستم، آن هم بهترینها را، که بندگان من را به سمت من بیاورند.
وقتی موسیبنعمران(علی نبیّنا و آله و علیه الصّلوة و السّلام) در کوه طور عرضه میدارد: خدایا! چه عملی نزد تو مقبول است؟ پروردگار عالم میفرماید: موسی! آن موقعی کار تو، مقبول است که کسی را که از من بریده، به من وصل کنی؛ یعنی بندهای را که قهر کرده، با اینکه خودش، اشتباه و کار بد و گناه کرده، امّا یک کاری کنی که برگردد
کما اینکه در احادیث القدسیه شیخ حرّ عاملی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) آمده: وقتی موسیبنعمران(علی نبیّنا و آله و علیه الصّلوة و السّلام) در کوه طور عرضه میدارد: خدایا! چه عملی نزد تو مقبول است؟ پروردگار عالم میفرماید: موسی! آن موقعی کار تو، مقبول است که کسی را که از من بریده، به من وصل کنی؛ یعنی بندهای را که قهر کرده، با اینکه خودش، اشتباه و کار بد و گناه کرده، امّا یک کاری کنی که برگردد.
خداوند نسبت به بندگانش، عجیب، علقه و محبّت دارد و برای همین، برایشان هادی فرستاده است.
کدام هادی؟
بهترین هادیها معصومین هستند که تجلّیگاه اسماء و صفات ذوالجلال و الاکرامند. تجلّیگاه همه اسماء و صفات خدا (از آن رحمانیّتش، رحیمیّتش، غفاریّتش، جوادیّتش و ...، هرآنچه که هست و بیش از هزار اسم از پروردگار عالم را که در دعای جوشن کبیر میخوانیم)؛ معصوم است. برای همین است که خدا میگوید: در ماه مبارکم، آن هم وقتی که در اوج ضیافتالله هستی؛ یعنی شبهای قدر، این اسماء را بخوان.
لذا پروردگار عالم این اسماء و صفات خود را در حضرات معصومین قرار داده است.
راه برگشت انسان به جنّت
خدا میخواست حبّش را به ما نشان بدهد، ما را در اینجا آورد و گفت: عزیزم! تو در جنّت، قدر آن همه بریز و بپاش را ندانستی، «قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْها جَمیعاً» پس هبوط کن. حالا اگر میخواهیم دوباره برگردیم، باید در اینجا قناعت پیشه بشویم. اولیاء و ائمه اطهار(علیهم صلوات المصلّین) بیان فرمودند: این دنیا مال من وتو نیست، ما برای همانجاییم «إنّا لله و إنّا الیه راجعون»، پس اینجا باید به اندازه باشد، قناعت کن. اگر حرص زدی، بدان حریص شده و سیری ناپذیر میشوی. یک موقع هم میبینی که دیگر از این دنیا رفتی و به آنجا هم نمیرسی.
بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان
منبع: بیانات آیت الله قرهی؛ خبرگزاری فارس