كراماتى از سلاله پاك نبی صلی الله علیه و آله
كرامات حضرت معصومه علیها السلام
1. حریم حضرت معصومه علیهاالسلام
3. امام زمان علیه السلام در كنار حرم
حضرت معصومه علیها السلام بیست و پنج سال بعد از تولد امام رضا علیه السلام در اول ذى قعده سال 173 ه . ق . دیده به جهان گشود و در دهم، یازدهم، یا دوازدهم ربیع الثانى 201 ه . ق . وفات یافت.
پدرش امام موسى بن جعفر علیهما السلام و مادرش بانویى پاكیزه به نام نجمه بود كه با نامهاى تكتم، خیزران، اروى، ام البنین، طاهره، سمانه، شقراء، سكن و صقر نیز از وى یاد شده است. (1)
در مقام و منزلت و جایگاه این بانوى بزرگوار نزد اهل بیت علیهم السلام همین بس كه امام صادق علیه السلام فرمودند: «الا ان للجنة ثمانیة ابواب ثلاث منها الى قم فیها امراة هى من ولدى اسمها فاطمة بنت موسى، تدخل بشفاعتها شیعتى الجنة باجمعهم; (2) آگاه باشید بهشت هشت در دارد كه سه در آن به سوى قم است . بانویى از فرزندان من در آنجا وفات مىكند كه نامش فاطمه دختر موسى است . همه شیعیان ما به شفاعت او وارد بهشت مىشوند.»
همچنین امام رضا علیه السلام درباره آن حضرت فرمودند: «من زارها عارفا بحقها فله الجنة؛ (3) هر كس او را - در حالى كه حقش را مىشناسد - زیارت كند، بهشت از آن اوست.»
در این مقاله، به مناسبتوفات حضرت معصومه علیهاالسلام به بیان كراماتى از آن بانوى بزرگوارمیپردازیم.
كرامات حضرت معصومه علیها السلام
كرامات حضرت معصومه علیهاالسلام زبانزد خاص و عام است. در طول تاریخ وجود مقدس این بانوى كرامت در قم، بیماریهاى زیادى با عنایت او برطرف شده، مشكلات علمى عالمان حل گردیده و گره از كار گرفتاران باز شده است. در این نوشته مختصر بر آنیم تا چند خاطره از كرامات آن بزرگوار را به مناسبت وفات حضرتش باز گوییم .
1. حریم حضرت معصومه علیهاالسلام
حضرت آیت الله اراكى نقل مىكردند: «آقاى شیخ حسنعلى تهرانى رحمة الله (جد مادرى آقاى مروارید) كه از علماى بزرگ و شاگردان فاضل میرزاى شیرازى محسوب مىشدند و حدود 50 سال در نجف به تحصیل علوم اشتغال داشتند، برادرى داشت به نام حاج حسینعلى شال فروش كه از تجار بازار بود و در تمام مدتى كه حاج شیخ مشغول تحصیل بودند، ایشان ماهى 50 تومان به او شهریه مىداد تا این كه برادر تاجر فوت مىكند و جنازه او را به قم حمل مىكنند و در آنجا دفن مىنمایند.
حاج شیخ حسنعلى (كه در اواخر عمر در مشهد ساكن بودند)به وسیلهتلگراف، از فوت برادر مطلع مىشود، به حرم مشرف شده و به حضرت رضا علیه السلام عرض مىكنند: «من خدمت برادرم را یك بار هم نتوانستم جبران نمایم جز همین كه بیایم اینجا و از شما خواهش كنم كه به خواهرتان حضرت معصومه علیهاالسلام سفارش ایشان را بفرمائید كه كمكى به برادرم بكند.»
همان شب یكى از تجار كه از قضیه اطلاع نداشت، خواب مىبیند كه به حرم حضرت معصومه علیهاالسلام مشرف شده است. در خواب به او مىگویند: «حضرت رضا علیه السلام به قم تشریف آوردند، یكى براى زیارت خواهرشان و یكى براى سفارش برادر حاج شیخ حسنعلى به حضرت معصومه علیهاالسلام.»
او معناى خواب را نمىفهمد و آن را با حاج شیخ حسنعلى در میان مىگذارد و ایشان مىفرماید: «همان شب كه شما خواب دیدى، من (درباره برادرم) به حضرت رضا متوسل شدم و این خواب شما درست است.» مرحوم آقا سید محمد تقى خوانسارى پس از شنیدن این خواب فرمود: «از این خواب استفاده مىشود كه قم در حریم حضرت معصومه علیهاالسلام است. باید حضرت امام رضا علیه السلام به قم تشریف فرما شوند و سفارش برادر حاج شیخ حسنعلى را به حضرت بفرمایند والاّ خود حضرت امام رضا علیه السلام مستقیما در كار مداخله نمىكنند؛ چون این در محدوده حضرت معصومه علیهاالسلام است و مداخله در این محیط نمىشود. (4) »
آقاى شیخ عبدالله موسیانى از حضرت آیت الله العظمى مرعشى نجفى نقل كردند: «شب زمستانى بود كه من دچار بىخوابى شدم؛ خواستمبهحرم بروم؛ دیدم بىموقع است؛ آمدم خوابیدم و دست خود را زیر سرم گذاشتم كه اگر خوابم برد، خواب نمانم؛ در عالم خواب دیدم خانمى وارد اطاق شد.چهره او را به خوبى دیدم ولى آن را توصیف نمىكنم . او به من فرمود: «سید شهاب! بلند شو و به حرم برو، عدهاى از زوار من پشت در حرم از سرما هلاك مىشوند، آنها را نجات بده.»
ایشان مىفرماید: «من به طرف حرم راه افتادم؛ دیدم پشت در شمالى حرم (طرف میدان آستانه) عدهاى زوار اهل پاكستان یا هندوستان (با آن لباسهاى مخصوص خودشان) در اثر سردى هوا پشت در حرم دارند به خود مىلرزند؛ در را زدم، حاج آقا حبیب - كه جزو خدام حرم بود - با اصرار من در را باز كرد؛ من از مقابل (جلو) و آنها هم پشت سر من وارد حرم شدند و در كنار ضریح آن حضرت به زیارت و عرض ادب پرداختند؛ من هم آب خواستم و براى نماز شب و تهجد وضو ساختم . (5) »
3. امام زمان علیه السلام در كنار حرم
در كتاب انوار المشعشعین آمده است: «شخصى به نام سید عبدالرحیم كه مورد وثوق بود، گفت: در عالم خواب دیدم در قبرستان بزرگ قم جمعیت بسیارى هستند. در این هنگام شخص بزرگوارى را - كه سوار بر اسبى بود - دیدم . او را كه از بازارچه مىآمد، مشاهده نمودم . پشت سر آن سوار، شخصى گفت: «این سوار، حضرت حجت علیه السلام مىباشد.» تا این خبر را شنیدم، سراسیمه به دنبال آن حضرت شتافتم؛ دیدم آن حضرت به صحن مطهر آمد و در آنجا پیاده شد. صحن خلوت بود؛ كسى را جز آن حضرت و شخصى كه همراه بود، در آنجا ندیدم، مشاهده كردم كه آنها عبور كردند تا به صحن عتیق رسیدند، افسار اسب را به دست من دادند تا آن را نگهدارم . با خود گفتم: «نگهداشتن اسب خوب است یا همراه حضرت بودن؟ سرانجام همراهى حضرت را برگزیدم و افسار اسب را به دست همان شخص كه همراه امام بود، دادم و خودم به دنبال حضرت روانه شدم، دیدم حضرت وارد حرم شد و در بالاسر مرقد حضرت معصومه علیهاالسلام توقف كرد.
هیچ كس از خدام نبودند. پیش خودم فكر كردم آیا به حضور حضرت بروم یا نروم؟ در كنار رواق ایستادم؛ صداى آن حضرت را مىشنیدم، اما چیزى نمىفهمیدم. پس از مدتى آن حضرت از حرم بیرون آمد و من نیز از حرم بیرون آمدم و پشت سر او به راه افتادم . ناگهان ناپدید شد و هر چه جستجو كردم، دستم به دامنش نرسید و از فیض حضور آن بزرگوار محروم گشتم. (6) »
آیت الله اراكى قدس سره مىفرمود: دستم باد مىكرد و قاچ مىخورد و لذا همیشه باید خاك تیمم همراهم مىبود تا تیمم كنم، چون نمىتوانستم وضو بگیرم و معالجات هم تاثیر نمىكرد. تا این كه به حضرت معصومه علیهاالسلام متوسل شدم و ملهم شدم كه دستكش دست كنم و چنین كردم، خوب شد. (7) »
حاج آقا تقى كمالى، از خدام آستانه مقدسه مىگوید: «در سال 1302 ه . ق . در آستانه مقدسه متحصن شده و پناهنده به آن بانوى معظم بودم و در یكى از حجرات صحن نو منزل داشتم، روزگارم به تلخى و سختى سپرى مىشد و كاملا تحت فشار بىپولى و ندارى قرار گرفته بودم؛ زندگانى را با قرض از كسبه اطراف حرم مىگذراندم، تا این كه یك روز بعد از اداى فریضه صبحبه حرمبىبى مشرف شدم و وضع خود را به عرض رساندم .
در این حال دیدم كیسه پولى روى دامنم افتاد، مدتى صبر كردم، به خیال این كه شاید این كیسه پول مال زوار محترم باشد تا به صاحبش رد نمایم؛ دیدم خبرى نشد، فهمیدم كه مرحمتى خانم است؛ به حجره خود برگشتم؛ وقتى كیسه را باز كردم، مبلغ چهار تومان در آن بود؛ ابتدا بدهیهایم را پرداختم و به مدت چهارده ماه خرج كردم و تمام نمىشد تا این كه روزى حضرت حجة الاسلام حرم پناهى تشریف آوردند و از وضع زندگى من جویا شدند، من موضوع را اظهار نمودم. در همان ایام به آن عطیه خاتمه داده شد. (8) »
پىنوشتها:
1- بحار الانوار، ج 48، ص290.2- همان، ج60، ص228/ جامع احادیث الشیعة، ج12، ص617.
3- همان، ج 48، ص 317.
4- فروغى از كوثر، نشر زائر، ص56 و 57.
5- همان، ص 58 و 59.
6- انوار المشعشعین، ج1، ص212/ فاطمه دوم حضرت معصومه علیهاالسلام، ص152.
7- حضرت معصومه علیهاالسلام فاطمه دوم، ص167/ فروغى از كوثر، صص55 - 54 .
8- بشارة المؤمنین، آشیخ قوام اسلامى، ص52/ فروغى از كوثر، ص70 .حسن اردشیرى"
منبع:
مجله مبلغان، شماره 49.