گل نیلوفر آبی
نیکو گل های نیلوفر آبی را که روی آب برکه هستند، خیلی دوست دارد.
او تصمیم گرفته یک دسته از آن ها را بچیند و به مادرش هدیه بدهد.
اما بدون این که از مادرش اجازه بگیرد کنار برکه می رود. چیدن گل های نیلوفر آبی خیلی آسان نیست و نیکوکوچولو توی آب می افتد و حسابی خیس می شود.
آن وقت با لباس های خیس و گِلی بدون این که بتواند نیلوفر آبی بچیند، به خانه بر می گردد.
مادرش با دیدن او حسابی عصبانی می شود.
نیکو تمام ماجرا را برای مادرش تعریف می کند و می گوید: می خواستم برای شما گل بچینم.
مادر، نیکو را به حمام می برد و بعد هم یک فنجان شیرعسل داغ به او می دهد تا سرما نخورد.
نیکو هم قول می دهد که از این به بعد بدون اجازه جایی نرود.
او با خودش می گوید: دفعه ی بعد فقط گل میخک و مینا می چینم تا کنار برکه نروم.
بخش کودک و نوجوان تبیان
منبع: قصه های شب