زندگی از آن ماست
اتو بیوگرافی یک چهره انقلابی فلسطین
قصانکنفانی
رییس جبهه آزادیبخش فلسطین: «الهدف»
«لیلا خالد» یکی از بارزترین چهرههای مقاومت زن در فرهنگ اعراب است. او در این اتو بیوگرافی از تسخیر کشورش توسط رژیم صهیونیستی تا آواره شدن خانوادهها میگوید. نویسنده مقدمه این اتو بیوگرافی جمع آوری شده او، خود میگوید که «لیلا خالد هیچگاه از من نخواست چیزی در مورد او بنویسم، من خود شخصیت این زن مبارز و شجاع را دوست دارم که تصمیم به این امر گرفتم». او اینچنین مینویسد:
میدانم که خانم خالد زن راستگویی است. دستنوشتههای او از حقیقت حرف میزند. موضعش روشن و دلش قوی است. لیلا در کتابش نخواسته که شعار بدهد و یا مانیفیست بنویسد، او از حقیقت تلخ سخن به میان آورده است.
دستنوشتههای او جذاب است، چرا که از صداقت و سادگی بر میآید. در مورد فلسطین کتاب و دستنوشته زیاد است. اما حرف خانم خالد تازگی دارد. همه میدانیم که ظلم درازمدت صهیونیستها به فلسطین اظهر من الشمس است. از این جهت میگویم کار خانم خالد بسیار ارزشمند است که وی این حقیقت تلخ را آن طور که هست (و بسیار هم دردناک است) نشان داده است.
خانواده او در حیفا مورد حمله قرار میگیرند. خانه نابود و پدر به مصر تبعید میگردد. لیلا از آوارگی زنان فلسطینی و شکنجه آنها توسط پلیس اسراییل میگوید. از روزهای سرد و خاکستری بازداشت و ترس و وحشت. از سالیان مبارزه. وی در اثر خود امریکا را بانی اصلی بسیاری از این مصیبتها میداند. بارزترین پیام اخلاقی کتاب وی اینست: «خشونت، خشونت به بار میآورد». حزب نازی، یهودیان را و یهودیان، فلسطینیان را با خشونت مورد ظلم قرار دادند. به ناچار وقتی مردم فلسطین با دستهای خالی با خشونت مواجه میشوند، راهی جز عکسالعمل خشونت آمیز ندارند. کما اینکه "لیلا خالد" در جایی میگوید "برخورد مسلحانه راه رستگاری است. به عنوان یک فلسطینی باید اسلحه را سلاح کسب آزادیام بدانم". لیلا، هر فلسطینی که با واکنش مسلحانه مخالف است را خائن به وطن میداند. با این پیش زمینه به سراغ اتو بیوگرافی، دل نوشتهها، و دستنوشتههای او میرویم:
در حیفا به دنیا آمدم. از خاطرات دوران کودکی چیز زیادی در ذهن ندارم. چهار سالم بود که از آنجا رفتیم و دوباره بیست و و یک سال بعد بود که آنجا را دیدم. درست 29 اگوست 1969 بود. من و هم رزمم «سلیم عیسوی» یکی از طرحهای پلی دانه آمریکاییها را خنثی کرده بودیم. هواپیماهای امریکایی و فرانسوی دنبال ما بودند که رسیدیم به حیفا.
چیزهایی از حیفا میدانستم که آنها را از والدینم، دوستانم و کتابها شنیده بودم. حالا داشتم حیفا را از بالا در هواپیما میدیدم. شهری بسیار زیبا که توسط کوه، دریا و تپههای سرسبز احاطه شده است. تفرجگاه امن مسافران و سرزمین سواحل آفتاب. جالب است! من شهروند حیفا هستم و نمیتوانم از هوای شهر خودم در کنار عزیزانم بهره ببرم. صهیونیستها با قانون زورگویی و اسلحه شهرهای ما را تصاحب کردهاند و ما آوارگان دیار مادری شدهایم. آنها صاحب شهرهای ما و ما آواره شهرهای دیگر.
آنها صاحب شهرهای ما شدهاند چون یهودی هستند و قدرت دارند. اما امروز اتحاد خود را قویی خواهیم ساخت و این سرزمین مادری را به بهشت انسانی مظلومان جهان و آزادیخواهان راستین مبدل خواهیم کرد.
بچه که بودم حیفا را با احساس یک کودک دوست داشتم. حالا اما منطقیتر نگاه میکنم. به ریشههای موطنم. به تاریخچه مبارزات. از نگاه یک مبارز. ما فلسطینیان نمیگوییم تافته جدا بافته هستیم؛ فقط میگوییم که با دیگر ملتها یکسانیم. همین مردم من که الان بیکار و آواره شدهاند، همینها، همین فلسطینیان پتانسیل سربلند کردن تمامی انسانها را دارند. در دوره استعمار در مدارس به میگفتند که فلسطین تاریخچه و تمدن ندارد. همینطور که بزرگ میشدم، در خلال راه آزادی با مطالعه و تحقیق فهمیدم که ما بزرگانی داشتیم که طبق گفته مورخان دارای تمدنی غنی بودهاند.
اگر جایی در کتابهای تاریخ داشتم حتماً جنگجویی میشدم که بر علیه تجاوزگران میایستد. پس انقلابی شدن، تا مردمم و خودم را از بند برهانم.
الگوی من عزالدین قسام، مرد آزاده و تاریخساز دهه 1930 فلسطین است. هم او بود که ملت غمزده و مظلوم فلسطین از بند نکبت سکوت و پذیرش رهاند و زمینه ساز انقلاب بزرگ فلسطین شد. البته به او خیانتهایی شد اما دل قوی داشت و با توده بزرگ دانشجویان، رعایا، کارگران، و گروههای آزادی طلب انقلاب فلسطین را شکل داد. این انقلاب مورد حمله انگلیس، صهیونیستها و متحدان عرب آنها قرار گرفت. فلسطین در بحبوحه 1936 تا 1939 عرصه را به صهیونیستها باخت نه بین سالهای 1946 تا 1948. در سال 1936 انقلابی شکل گرفت در جهت توقف مهاجرت یهودیان به فلسطین و به رسمیت شناختن حق فلسطینیان به عنوان یک کشور که از آوریل تا اکتبر طول کشید. انگلیس هم قبول کرد که فلسطین را به عنوان یک بخش بشناسد؛ کشورهای عرب همسایه پذیرفتند اما مقاومت نپذیرفت. عزالدین به ایستادگی ادامه داد اما در کمال ناجوانمردی از سوی دوستان عرب مظلومانه شهید شد. دیروز، قسام و نسل او این انقلاب را آغاز کردند و امروز نسل من ان را به ساحل مقصود میرسانند.
ادامه دارد ...
ترجمه:محمدرضا صامتی
بخش فرهنگ پایداری تبیان
منابع: شورای جهانی ضد آپارتاید
پایگاه اینترنتی فعالان حقوق بشر