صندوقچه مادربزرگ
از سرخ تا گندمگون ادبیات مقاومت
کسروی در ادامه ستاره داوود را به عنوان نماد ماشین نظامی اسراییل و مزارع کشت پرتقال فلسطین را هویت و سرزمین آنها میداند. او به این اشاره میکند که چگونه ستاره داوود بر روی تانکهای اسراییلی حک شده است و این در حالی ست که ارتش اسراییل سعی در حذف نمادهای هویتی فلسطین همچون باغهای پرتقال و زیتون دارد.
هداالنعمانی–شاعره لبنانی- به زیبایی تمام از تلاش بیهوده اسراییل برای از بین بردن استقلال فلسطینیان میگوید و معتقد است که مبارزه متداوم و پر امید فلسطینیان مانع از تحقق این آرزوی اسراییل است.
او انتفاضه را نه تنها یک جنبش مقاومت مشخص میداند، بلکه ان را بخشی از مناقشه بزرگ فلسطین و رژیم صهیونیستی محسوب میدارد. او در بخشی از شعر خود اینچنین میگوید:
کودکان آتش
شجاعانه پای در هر کاخی میگذراند
پای در غارهای هر کوهی میگذراند
در جستجوی سنگ.
بر میافروزند اخگرهای انتفاضه را.
آنگاه که آتش به خاکستر مینشیند
به اخگر مبدل میگردند.
مرید البرقوطی، شاعر بزرگ انقلابی فلسطین، در شعر خود تحت عنوان صحنه روزمره بافت جدیدی از شعر را ارائه میدهد. وی وزن و ریتم را شکسته و زبان شاعرانه را دستخوش نوعی انقباض ادبی میکند تا بدین وسیله به فرم جدیدی از کلام و استعاره دست یابد و مفهوم شعر انقلابی را به تمامیت برساند. او برای کوبش چیزی که آن را زبان پر طمطراق شبه قهرمانانه مینامد و ان را منسوب به حکام عرب میداند، واژگانی مناسب و در خور انتخاب میکند. او در این شعر وارد اردوگاه آوارگان فلسطینی شده و اتاقی با پنجره شکسته را به تصویر میکشد. کنج قدیمی و کثیف اتاق و مادری که کودکش را به حالت گریان در آغوش تکان میدهد. شخصیت شعر در پشت پنجره صحنهای را تماشا میکند که به طور روزمره اتفاق میافتد:
پسران جوان قلاب سنگهای خود را به سنگ پر میکنند
و صدای انقلاب را میشنوم
و شلیک سربازان به سوی پسرکان بیباک را
در اینجا صحنه خشونتبار به تصویر کشیده میشود:
پسرک بر سنگفرش خیابان
شجاعانه، بیباک آرمیده
و...
خون بر سنگفرشها جاری شده است ...
شعر البرقوطی با کشتار جمعی فلسطینیان به پایان میرسد. نتیجه این قیام شریفانه به کشتار ختم میشود. کشتار در مقابل ملتی به سلاح؛ و اینست جزء لاینفک حافظه تاریخ رنج و مصیبت.
وی در شعر صندوقچه مادربزرگ به همبستگی منظوری و مقصودی ملت فلسطین که بی خانمانی و محاصره و اشغال را تجربه کردهاند، اشاره میکند. جایی اینچنین میگوید: از خلال نامههای عزیزانت، بوی خوش اشکهایت که برای غریبیمان ریختی را احساس میکنم. یا جایی که میگوید: در خانهات، تصویر نوه شهیدت و همسایگان جدیدت را میبینم. شخصیت داستان اشاره به آوارگی همیشگی مادربزرگ خود دارد که دائماً با همسایگان جدید روبروست. از تبعید به تبعید و از آوارگی به آوارگی.
کلید قدیمی خانه مادربزرگ در اینجا اشاره به محلههای مختلف اورشلیم (قدس) دارد. پس از جنگ 1948، با شکست فلسطین بسیاری از ساکنین قدس بیخانمان شدند و پس از مدت کوتاهی به انها گفته شد که میتوانند به خانههای خود بازگردند و اما هنوز همان کلید در دست بازماندگانشان قرار دارد و اما دریغ از خانه! غداکرمیدر سال 1999 در اردوگاه آوارگان فلسطینی اینگونه میگوید:
پدران و مادران آنقدر از خاطرات خوش دوران طلایی و خانه و دیار برای کودکان خود در اردوگاهها تعریف کرده بودند و این کودکان چنان با فلسطین آشنا بودند که تو گویی سالهاست در آن زندگی کردهاند.
مادربزرگ که کلید خانه را در شعر البرقوطی با خود حمل میکند، مرکز ثقل شعر اوست.
مضمون رویارویی شجاعانه با مرگ در شعر البرقوطی اینجا تعریف پیدا میکند: در این شب سیه به کجا روانهای ای بیباک مه؟ هزاران فلسطینی قلع و قمع شدند و اینجاست که شعر البرقوطی فریادی ست بلند در اعتراض به مرگ «شاعر به مرگ میتازد که دست از کشتار فلسطینیان بردارد» :
میخواهم گریه کنم ...
ای مرگ از اینجا رخت بربند!
جان ملتی دیگر را بستان
دیگران ر ا بجوی، دیگران را بیاب
آنان که بتوانند تو را پناه دهند
کودکانمان را به حال خود بگذار
بگذار که دیگران دستان دهشتناکت را بگیرند
در آن دم که از راههای پر ازدحام گذر میکنی
وی، سپس به مرگ میگوید که در خانه بماند و بیرون نرود. مبادا که آماج حملات تک تیراندازها و سربازان اسراییلی قرار گیرد:
در این شب وحشت به کجا روانهای ای مرگ!
که را یارای حفظ تو از سرمای اکتبر خونین است؟
یا از چشمان تیزبین جنگندههای مرگ؟
در این شب ظلمانی که حتی در دخمههای پنهان تو را یارای گریز از دوربین تک تیراندازان نخواهد بود.
ترجمه: محمدرضا صامتی
بخش فرهنگ پایداری تبیان
منابع: پایگاه اینترنتی دنیایشریف
پایگاه اینترنتی آگاهان ملی فلسطین