تبیان، دستیار زندگی
آن امام همام با یك خطبه شكننده و افشاگرانه خود در مسجد اموی شام، انقلاب شگفتی در قلمرو امپراتوری شام به وجود آورد و تحولی بزرگ در مردم آن سامان كه چهل سال در زیر تبلیغات مسموم معاویه خو گرفته بودند، ایجاد نمود.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

یک خطبه و انقلابی عظیم در امپراطوری شام

امام سجاد

پیام‌بر كربلا، امام علی ‌بن ‌الحسین علیهماالسلام، در سفر مشقّت‌بار خود از نینوا تا شام، در لباس اسارت همان ‌جهاد عظیمی را انجام داد كه سالار شهیدان در كربلا در قالب خون و شهادت به انجام رسانده بود.

آن امام همام با یك خطبه شكننده و افشاگرانه خود در مسجد اموی شام، انقلاب شگفتی در قلمرو امپراتوری شام به وجود آورد و تحولی بزرگ در مردم آن سامان كه چهل سال در زیر تبلیغات مسموم معاویه خو گرفته بودند، ایجاد نمود.

روزی یزید ملعون، یكی از خطبای مزدور خود را دستور داد تا در حضور امام علی ‌بن حسین بن علی علیهم السلام بر فراز منبر رود، و هر چه تواند به امام حسین و پدرش علی علیهماالسلام اهانت نماید. آن خطیب نابكار بر فراز منبر رفت و راجع به مذمت حضرت علی بن ابیطالب و امام حسین علیهماالسلام و مدح معاویه ملعون و یزید مبالغه كرد.

حقا كه ابن سنان خفاجی در وصف حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام نیكو سروده و گفته:

              اعلی الْمنابر تعْلنون بسبه                         و بسیْفه نصبتْ لكمْ اعْوادها

یعنی آیا جا دارد كه بر فراز منبرها علنا به علی علیه السلام ناسزا بگویید، در صورتی كه چوب‌های این منبرها به وسیله‌ی شمشیر علی علیه السلام برای شما نصب شده است.

در اثنای اهانتهای خطیب، حضرت امام زین العابدین علیه السلام به او فریاد زده و فرمودند:

«ای خطیب، وای بر تو! رضایت مخلوق را به وسیله سخط و غضب خالق خریدی. جایگاه تو پر از آتش خواهد شد».

سپس امام از یزید خواست تا به او رخصت دهد تا خطبه بخواند، یزید قبول نكرد.  معاویه پسر یزید به پدرش گفت: خطبه این مرد چه تاثیری دارد؟ بگذار تا هر چه می‌خواهد، بگوید.

یزید گفت: انّ هۆلاء ورثوا العلم و الفصاحة و زقوا العلم زقا؛ اینان خانواده اى هستند كه وارث علم و فصاحتند و آنچنان علم و دانش به آنها تزریق شده كه جزء تار و پود وجودشان گردیده است. چگونه نمى تواند سخن بگوید.

آن امام همام با یك خطبه شكننده و افشاگرانه خود در مسجد اموی شام، انقلاب شگفتی در قلمرو امپراتوری شام به وجود آورد و تحولی بزرگ در مردم آن سامان كه چهل سال در زیر تبلیغات مسموم معاویه خو گرفته بودند، ایجاد نمود

یزید از قبول این پیشنهاد سرباز زد و مردم از یزید مصرانه خواستند تا امام سجاد علیه السلام نیز به منبر رود.

یزید گفت: اگر او به منبر رود، فرود نخواهد آمد مگر اینكه من و خاندان ابوسفیان را رسوا كرده باشد!

بالاخره در اثر پافشاری شامیان، یزید موافقت كرد كه امام به منبر رود. آنگاه حضرت سجاد علیه السلام به منبر رفته و پس از حمد و ثنای الهی خطبه‌ای ایراد كرد كه همه مردم گریستند و بیقرار شدند.

امام عارفان فرمود:

اى مردم! خداوند شش خصلت به ما عنایت فرموده و با هفت ویژگى ما را از دیگران برترى بخشیده است: خداوند، علم و رحم و جوانمردى (گذشت) و فصاحت و شجاعت و محبت در دلهاى مۆمنان را به ما عنایت فرموده است. و ما را بدین نحو از دیگران برترى بخشید كه: از ما است نبى مختار محمد مصطفى، و از ما است صدیق اعظم على مرتضى، و از ما است جعفر طیار، و از ماست حمزه شیر خدا و شیر رسول خدا، و از ما است دو سبط این امت، (حسن و حسین علیهماالسلام كه دو سرور جوانان اهل بهشتند).

اى مردم هر كسى مرا مى شناسد كه مى شناسد، و هر كس مرا نمى شناسد خودم را با حسب و نسب معرفى مى كنم.

مردم! منم فرزند مكه و منى، منم فرزند زمزم و صفا، منم فرزند آنكس كه حجرالاسود را با دامان عبا برداشت، منم فرزند آنكس كه بهترین احرام را پوشید، منم فرزند آنكس كه بهترین طواف و سعى را انجام داد، منم فرزند آنكس كه بهترین حج و لبیك را انجام داد، منم فرزند آنكس كه بر براق سوار شد و جبرئیل او را تا سدرة المنتهى گردش داد و به مقام قرب ربوبى و نزدیكترین جایگاه مقام بارى تعالى رسید ، منم فرزند آنكس كه فرشتگان آسمان نماز را به او اقتدا كردند، منم فرزند آنكس كه خداوند او را خزینه وحى خویش قرار داد. منم فرزند محمد مصطفى .

منم فرزند على مرتضی، منم فرزند آنكس كه بینى گردنكشان را به خاك مالید تا به كلمه توحید اقرار كردند.  منم فرزند آنكس كه در ركاب پیامبر در بدر و حنین شمشیر زد و به اندازه چشم برهم زدنى به خدا كفر نورزید. منم فرزند صالح مۆمنان، و وارث انبیا، و از بین برنده مشركان، و امیر مسلمانان و نور مجاهدان، و زینب عبادت كنندگان و افتخار گریه كنندگانم، من فرزند بردبارترین بردباران و افضل نمازگزاران از اهل بیت پیامبر هستم،

امام علی

منم فرزند آنكس كه جبرئیل او را تأیید و میكائیل او را یارى كرد، و منم فرزند حمایت کننده از حریم مسلمانان، و كشنده ماكثین و قاسطین و مارقین، و جهادکننده با دشمنانش، و (منم فرزند) آنکس که تمام قریش بر او افتخار کنند، و اولین كسى از مۆمنین كه دعوت خدا و پیامبر را پذیرفت، و اولین سبقت گیرنده‏ در ایمان، و شكننده كمر متجاوزان، و از میان برنده مشركان، و تیرى از تیرهاى خدا بر منافقان، و زبان حكمت پرستندگان، و یارى كننده دین خدا و ولى امر او، و بوستان حكمت خدا و حامل علم او.

جوانمرد، سخاوتمند، نیكو چهره، جامع خیرها، بزرگوار، راضى به خواست خدا، پیشگام در مشكلات، شكیبا، دائما روزه دار، پاكیزه از هر آلودگى، محکم، و از هم گسسنده رشته دشمنان، و پاشنده شیرازه گروهها(ی كفار).

او داراى قلبى ثابت و قوى و اراده‏اى محكم و استوار و عزمى راسخ بود و وقتى نیزه‏ ها در جنگ به هم در مى ‏آمیخت آنها را همانند آسیاب خرد و نرم و بسان باد آنها را پراكنده مى ‏ساخت.   

او شیر حجاز و عقاب عراق است، او مكى و مدنى و خیفى و عقبى و بدرى و احدى و شجرى (از شجره رسالت و شرکت کننده در بیعت شجره) و مهاجرى است. او سید عرب است و شیر میدان نبرد و وارث دو مشعر، و پدر دو سبط: حسن و حسین. آرى، همان او (كه این صفات و ویژگیهاى ارزنده مختص اوست) جدم على بن ابى طالب است.

سپس فرمود:

منم فرزند فاطمه زهرا، منم فرزند بانوی بانوان، منم فرزند خدیجه کبری ... ،

و آنقدر امام، مدائح اجداد بزرگوار خود را بر شمرد و مصائب وارد بر خودشان را براى مردم شرح نمود كه بانگ جوش و خروش و شور و غوغا، و ناله و فریاد از جمعیت بلند شد.

یزید ملعون از ترس اینكه مبادا فتنه و آشوبى بپا شود حیله اى به كار برد و دستور داد مۆذن اذان بگوید. مۆذن اذان گفت: الله اكبر.

«اى یزید! بگو این محمد كه نامش را با اعزاز و اكرام ذكر مى كنند جد من است یا جد تو؟ اگر بگوئى جدّ توست همه مى دانند دروغ می گویی و اگر بگوئى جدّ من است، پس چرا پدر مرا با ظلم و ستم كشتى؟ و چرا اموال او را غارت كردى؟ و چرا زنان و دختران او را اسیر نمودى؟ واى بر تو یزید از روز قیامت كه جدّ من دشمن تو باشد»

امام فرمود:

« هیچ چیز از خدا بزرگتر و جلیل تر و برتر و گرامى تر نیست».

مۆذن گفت: اشهد ان لا اله الا الله.

امام فرمود:

« تمام وجود من، هم آواز با تمام موجودات با این كلمه شهادت مى دهد كه خدایى جز او نیست».

مۆذن گفت: اشهد ان محمداً رسول الله.

حضرت به مۆذن فرمود: تو را به حق این محمد لحظه اى صبر كن تا من چند كلمه با یزید سخن بگویم. آنگاه خطاب به یزید كرد و فرمود:

«اى یزید! بگو این محمد كه نامش را با اعزاز و اكرام ذكر مى كنند جد من است یا جد تو؟ اگر بگوئى جدّ توست همه مى دانند دروغ می گویی و اگر بگوئى جدّ من است، پس چرا پدر مرا با ظلم و ستم كشتى؟ و چرا اموال او را غارت كردى؟ و چرا زنان و دختران او را اسیر نمودى؟ واى بر تو یزید از روز قیامت كه جدّ من دشمن تو باشد».

یزید به وحشت افتاد كه مبادا فتنه اى بر انگیخته شود، بانگ برآورد: مۆذن اقامه بگو، نماز برپا شد. همهمه و غلغله اى بین مردم به وجود آمد، شامیان حاضر در مسجد كه تحت تاثیر تبلیغات امویان در غفلت به سر می ‌بردند و خاندان رسالت را نمی‌شناختند، با خطبه یادگار کربلا متوجه واقعیت شدند.

 ابوالفضل صالح صدر     

بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان


منابع:

مقتل الحسین علیه السلام، علامه سید عبدالرزاق مقدم.

قصّه كربلا، على نظرى ‏منفرد‏، فصل هشتم.

خطبه‌های آتشین، محمدحسین رفوگران.

سرفصل‌‌هایی از حركت سیاسی امام‌سجاد علیه‌السلام در نهضت كربلا، غلامحسین حسینی.

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.