تبیان، دستیار زندگی
از دوازده آیه 43 تا 54 سوره نحل از صفحه 272، خداوند، بعد از ارشاد به روش عقلایی لزوم رجوع جاهل به عالم یا همان تقلیدِ ممدوح، درآیه دوم این صفحه، یكی از وظایف پیامبر(ص) را در قبال قرآن بیان می كند....
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : خسرو داودی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

قرآنِ تنها، دام شیطان!

قرآن

مقدمه:

می دانیم که شروع روز دانش آموزان با یک برنامه صبحگاهی مناسب علاوه بر پرورش روح معنوی دانش آموزان، در بالا بردن سطح آموزشی آن ها از لحاظ یادگیری تاثیرگذار است.

به عنوان مثال اگر معلم پرورشی مدرسه بتواند هر هفته یک کلاس را برای برگزاری برنامه های صبحگاه مدرسه انتخاب و هدایت نماید:

اول: تمام دانش آموزان طبق استعداد خود در امور و انجام برنامه ها مشارکت می نمایند.

دوم: طبق ایام اله برای پیدا کردن مطالب مناسب روز اجرای برنامه به دنبال مطالبی از قبیل شعر، مقاله، طنز و غیره هستند.

سوم: مراسم آغازین مدرسه از یکنواخت بودن و احیاناً خسته کننده بودن به پویایی و سرشار بودن تبدیل می شود.

یکی از کارهایی که در اکثر مدارس کشور عزیزمان انجام می شود، خواندن آیاتی از قرآن مجید می باشد، در این زمینه چنان چه دانش آموزان بتوانند علاوه بر شنیدن آیات، با مفاهیم متعالی این معجزه الهی آشنا شوند، بی شک به هدف والای نزول وحی رهنمون گشته ایم.

در این راستا، مرکز یادگیری جهت غنی سازی برنامه های صبحگاه مدارس، به بررسی و تفسیر برخی از آیات قرآن پرداخته است. در این قسمت سعی شده، تفسیر به زبان ساده و قابل درک برای دانش آموزان ارایه گردد.

در این مقاله آیات سوره نحل، مورد بررسی قرار می گیرد...

آیات 43 تا 54 سوره ی نحل از صفحه ی 272 ، مربوطه توسط یکی از دانش آموزان قرائت شود.

شما می توانید برای شنیدن فایل صوتی آیات این صفحه کلیک نمایید.

جهت دریافت فایل صوتی آیات فوق، کلیک کنید.

از دوازده آیه 43 تا 54 سوره نحل از صفحه 272، خداوند، بعد از ارشاد به روش عقلایی لزوم رجوع جاهل به عالم یا همان تقلیدِ ممدوح، درآیه دوم این صفحه، یكی از وظایف پیامبر(ص) را در قبال قرآن بیان می كند.

آیه 44 ، روی سخن را به پیامبر(ص)كرده و می فرماید: ای پیامبر، «ما، قرآن را به تو نازل كردیم به این منظوركه تو، آن چه را كه برای مردم نازل شده، برایشان تبیین نمایی» و مُجمَلات آن را روشن كنی؛ «شایدآنان بیندیشند».

در واقع، این آیه، به این مطلب اشاره می كندكه قرآن، اِجمال هایی دارد كه به توضیح و بیان نیازمند است كه خداوند، دومین وظیفه پیامبر(ص) را پس از تبلیغ آن به مردم، بیان و روشن نمودن آن اجمال ها قرار داده است. یعنی، بر خِلاف نظر برخی روشنفكرمَآبان، در امر تنظیم قرآن، احدی جز خدا، حتّی پیامبراكرم(ص) دخالتی ندارد! نه، فكر و اندیشه اش در تنظیم مفاهیم و معانی قرآن دخالت دارد و نه،گفتارش در تركیب الفاظ وكلمات قرآن دخیل است. بلكه تنها دخالتی كه آن حضرت درباره قرآن پس از نزول آن دارد، تبلیغ و رساندن آن به بندگان خدا و سپس، تبیین مجملات آن است. یعنی،

اوّلاً: باید آن را كه به عنوان وحی، بر قلب مباركش نازل شده است، به همان كیفیّت كه نازل شده، به بشر برساند.

و ثانیاً: مجملات آن را برای مردم تبیین نماید.

حبل متین

نكته قابل توجّهی كه از این آیه در مقابل اهل تسنّن كه به پیروی از رئیسشان، عُمربن خَطّاب می گویند: حَسبُناكِتاب الله، كتاب خدا ما را بس است و در امر هدایت امّت كافی است و نیازی به عترت و اهل بیت كه آن را برای ما روشن كنند، نداریم!

یا حتّی متَأسّفانه، شیعیانی كه تنها داد قرآن می زنند و مجالسی به نام بحث های قرآنی برگزار می كنند و می گویند: كتاب دینی ما، قرآن است و ما می خواهیم حقایق دینی خود را ازكتاب دینی مان به دست آوریم و اصلاً سخن از اهل بیت رسول(ع) به میان نمی آورند، استفاده می شود، این كه بر خلاف گفته آنان، این آیه می فرماید:

قرآن، به تنهایی،كافی نیست. بلكه مردم، برای فهم آن، احتیاج به تبیین پیامبراكرم(ص)  دارند تا به مجملات آن پی ببرند.

ولی روشن است كه پیامبر(ص) همیشه، در میان امّتش نیست. پس از آن حضرت(ص) نیز به حكم صدها و بلكه هزاران بیان، از جمله، حدیث مُتَواتِر ثقلین كه مُتَّفَقٌ عَلَیهِ بین شیعه و سنّی است، عترت و اهل بیت خود، یعنی امیرالمۆمنین علی(ع) و یازده فرزند پاك او(ع)، را به عنوان جانشین خود، در مقام بیان و تبیین مجملات قرآن معیّن فرموده است.

همان طور كه از روز روشن تر است! این حدیث اهل بیت پیامبر را عدیل قرآن و قرین لایَفتَرِق و جدانشدنی آن در امر هدایت امّت معرّفی فرموده و شرط مصونیّت از هلاك و ضلالت را تا روز قیامت تمسّك به هر دو ثقل نشان داده است.

امّا تعجّب و تأسّف، این جاست كه افرادی كه توقّع از آن ها نیست؛ درس خوانده و حوزه دیده و حتّی در سِلك روحانیّتند و اهل بیان و قلم می باشند! می كوشند تشیّع و تسنّن را دو شعبه راستین از اسلام معرّفی كرده و هر دو را دو راه به سوی خدا و بهشت جاودان ارائه نمایند و مكرّراً سخن از مشتركات دو مذهب به میان می آورند و اختلاف را در یك سلسله احكام فرعیِ جزئیِ غیر قابل توجّه خلاصه می كنند و اصول عقاید را مشترك بین دو مذهب به شمار می آورند و می گویند: در خدا و پیغمبر و قرآن، با هم متّفقیم! امامت هم مسأله ای سیاسی و مربوط به حكومت و زمامداری است كه برحسَب اختلاف شرایط زمانی، به نوبت، تحقّق یافته وگذشته است و ارتباطی به موضوع عقیده اسلامی ندارد! همه مۆمن و مسلمانند و همه یك خدا را می پرستند و همه از یك پیامبر و از یك قرآن تبعیّت می كنند و اختلافی در كار نیست!

غدیر

این، به راستی عجیب است! ما از این آقایان می پرسیم: آیا مذهب شیعه كه براساس ادلّه و براهین عقلی و نقلی، این عقیده را به دست آورده كه روح دیانت، اعتقاد به ولایت علیّ امیر(ع) است و دین بی ولای او پیكری است مرده و جسدی است بی روح وكم ترین اثر حیاتی در عالَم پس از مرگ نخواهد داشت.

آیا این مذهب، مساوی با آن مذهبی است كه اصلاً هیچ نقشی برای ولایت علی(ع) در تحقّق دیانت قائل نمی باشد و او را در ردیف دیگراصحاب رسول(ص) به حساب می آورَد و می گوید: پس از بیست و پنج سال حكومت دیگران، چهار سال و اندی، به حكومت رسیده است و اصلاً اعتقاد به ولایت او، نه در دنیا و نه در برزخ و محشر، اثری در تأمین سعادت آدمی ندارد! آیا این دو عقیده، با هم مساویند؟

آنان اعتقاد به خدا و پیامبر و قرآن واحد را به رخ می كشند. درحالی كه ما كه شیعه  هستیم،آن خدایی را می پرستیم كه به رسولش دستور ابلاغ ولایت علی(ع) را داده و تهدیدش نیزكرده كه اگر ابلاغ ولایت نكردی، اصلاً ابلاغ رسالت هم نكرده ای و در نزد من از رسول اللّهی هم خواهی افتاد. امّا آنان خدایی را می پرستندكه چنین فرمانی به رسولش نداده است!

ما به نبوّت و رسالت پیامبری اعتقاد داریم كه روز غدیرخُم علی(ع) را به مردم معرّفی كرد و فرمود: هركه من مولای اویم، پس، این علی، مولای اوست؛ مولای به معنای امامت و ولایت. امّا آنها می گویند: آری، علی را مولا معرّفی كرده، ولی منظورش از مولا، امامت و ولایت نبوده، بلكه منظورش نصرت و مَحبّت بوده. یعنی، دوستش بدارید و یاریش كنید!

پس، ما آن پیامبری را كه ابلاغ ولایت علی(ع) نكرده، رسول نمی دانیم، همان گونه كه خدا هم او را در این حالت، به رسالت نشناخته است. امّا آقایان سنّیان، او را به رسالت می شناسند و قبولش دارند! آیا باز هم ما، در اعتقاد به رسالت، مساوی ایم؟

و بالاخره، ما، به حكم همین آیه 44 ،آن قرآنی را به عنوان وحی آسمانی و كتاب هدایت عالَم انسان می شناسیم كه در كنارش، بیان رسول و پس از او، بیان علیّ امیر و فرزندان معصومش قرارگرفته باشد و قرآنِ جدا از علی و اهل بیت رسول را كافی در هدایت امّت نمی دانیم و بلكه آن را موجب ضلالت و خسارت می شناسیم! امّا آقایان اهل تسنّن، كتاب خدا را كافی دانسته و در فهم آن، نیازی به عترت و اهل بیت احساس نمی كنند!! آیا باز هم ما در اعتقاد به قرآن، با هم مشتركیم؟

حال، این بزرگوارانی كه به عذر دعوت به وحدت اسلامی! سخن از مشتركات در اصول اعتقادی به میان می آورند و نسل ناپخته و خام جوان را به انحراف در عقیده می كشانند، آیا این، افترا به خدا و به گمراهی كشاندن خلق خدا نیست؟

البتّه، ما دشمن مشترك داریم و باید در مقابل آن، با هم متّحد باشیم، امّا هیچ گاه عقیده مشترك نداریم و نمی توانیم به بهای رسیدن به اندك پیروزی سیاسی در دنیا، سرمایه حیات ابدی خود را كه عقیده حقّه است، از دست بدهیم!!


مرکز یادگیری سایت تبیان

تهیه: علی هندی - ویراستار: سید علی مرتضوی